متن ترانه فراموشی ها امید نعمتی (متن آهنگ) : فراموشی ها
کوه باید شد و ماند ، رود باید شد و رفت دشت باید شد و خواند در من این جلوه ی اندوه ز چیست در تو این قصه ی پرهیز که چند در من این شعله ی عصیان نیاز در تو دمسردی پاییز که چه؟ آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پُر میسازند آه مگذار آه مگذار که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد
در میان من و تو فاصله هاست می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری می توان از میان فاصله ها را برداشت دل من با دل تو هر دو بیزار از این فاصله هاست تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم سینه ام آینه ای است با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
| | |