<span lang="FA" dir="RTL" style="line-height: 150%;"><font size="2" style="">آخرین بار
اجرای او و گروهش را در خلال جشنواره موسیقی فجر امسال دیدم. البته بعد از آن هم کامور
و گروهش اجراهایی داشتند، اما سابقه شنیداری مستقیم من از آرشههای مصنف «سراسر مه»
آخرین بار جشنواره موسیقی فجر را به یاد میآورد. </font></span>
آخرین بار اجرای او و گروهش را در خلال
جشنواره موسیقی فجر امسال دیدم. البته بعد از آن هم کامور و گروهش اجراهایی داشتند،
اما سابقه شنیداری مستقیم من از آرشههای مصنف «سراسر مه» آخرین بار جشنواره موسیقی
فجر را به یاد میآورد. آرش کامور با ماست تا درباره تجربههای تازهاش در عرصه اجرا
و چالشهای پیش روی موسیقی ایرانی در این سالها و همینطور فقدان اساتیدی چون محمدرضا
لطفی در بین ما صحبت کند.
* بد نیست در ابتدا در مورد فعالیتهای اخیرتان چه
در صحنه اجرا و چه در مورد آلبوم صحبت کنیم.
در حال حاضر و پس از انتشار آلبوم «راوی»
در سال گذشته، مشغول تهیه یک آلبوم دیگر هستم که البته در مراحل نهایی اخذ مجوزهای
لازم به سر میبرد و طبق برنامه قرار است در اواخر شهریورماه رونمایی و منتشر شود.
علاوه بر این در بخش اجرا نیز در نظر داریم بهزودی کنسرتهای آلبوم «سراسر مه» با
صدای محمد معتمدی و با اجرای گروه «سروشان» را به روی صحنه ببریم.
* فضای موجود در این قطعات را ترسیم کنید
و بگویید چه کسانی در این کارها با شما همکاری میکنند؟
آلبوم در دست انتشارم، شامل 9 قطعه است
که بیان و توصیف جدیدی از موسیقی ایرانی را ارائه میدهد. درونمایه این اثر، منظری
جز موسیقی ایرانی ندارد اما ترکیبی از بافتهای جدید و کشف فضاهای نوین در آن شنیده
میشود. گرچه تجربه و ارائه چنین آثاری ساده نیست اما امیدارم این آلبوم با توجه به
نحوه ساخت، ترکیبها و تلفیقهایی که در آن صورت گرفته، تأثیر خاصی بر فضای امروز موسیقی
ایرانی بگذارد. 8 قطعه از این آلبوم، بیانی است بیکلام با محوریت ساز کمانچه که در
ساخت برخی قطعات، فضاهایی خلوتتر و در برخی دیگر، همراهی ارکستر زهی، پیانو، سازهای
کوبهای و... را داریم. همچنین در این مجموعه یک قطعه موسیقی باکلام با صدای وحید تاج
بر روی شعری از هوشنگ ابتهاج آهنگسازی و تنظیم شده است.
* در کارهای اخیر با خوانندههای مختلفی دست به همکاری
زدهاید. این تفاوت خواننده در کارها از مخالفت شما با خواننده-محور بودن نشأت میگیرد
یا به خاطر نیاز به جنس صدای خاص در هر یک از این پروژههاست؟
نه قطعاً قضیه مخالفت با خواننده-محوری
نیست؛ هرچند که من معتقدم در یک کار و آفرینش هنریِ گروهی مانند یک اثر و قطعه موسیقیایی،
تأکید بر روی یکی از عناصر چه خواننده و چه هر عضو دیگری که بخواهد محوریت کار را به
خود اختصاص دهد، اصولی و حرفهای نیست اما دلیل اینکه در کارهایم از خوانندههای مختلفی
استفاده میکنم، یکی شرایط زمان انجام کار و دیگری لحن و صدایی است که به نظرم برای
آن اثر مناسبتر است. من معمولاً از زمان آغاز به ساخت یک کار و از لحظهای که جرقه
یک اثر در ذهنم زده میشود، میتوانم آن را با صدایی که به نظرم برای کار مناسبتر
است، تصور کنم و بشنوم و از ابتدا میدانم که این کار باید برای چه صدایی آهنگسازی
شود. به همین دلیل ساخت آثارم را محدود به یک صدای واحد نمیکنم. خوانندگانی که آثار
مرا خوانندهاند، از هنرمندان بزرگ این سرزمین هستند و اگر شرایط و فرصتی برای همکاری
مجدد فراهم شود، قطعاً دوباره از حضور آنها استفاده خواد شد.
* «سراسر مه» جزو کارهایی بود که با استقبال فراوانی
از سوی خواص موسیقی ایرانی مواجه شد. دلیل این موفقیت به نظرتان چیست؟ حرف تازهای
داشت یا پرداخت شما به این موفقیت کمک کرد؟
گرچه من آهنگساز «سراسر مه» بودهام اما
پیش از من، بزرگان و شاعرانی چون نادر نادرپور، دهخدا، مهدی اخوانثالث، بهار، احمد
شاملو و... که آب و خاک این سرزمین به آنها مدیون است، بودهاند که با اشعار زیبای
خود در من این شور و اشتیاق را پدید آوردهاند. از حضور محمد معتمدی نیز باید یاد کرد
که در کنار ارکستر «سروشان» به بیان این اشعار بر روی ساختههای من پرداختند. فکر میکنم
یک اثر هنری تا حرف تازهای نداشته باشد، با اقبال عمومی مواجه نمیشود. البته من این
حرف را نمیپسندم که بین خواص موسیقی ایرانی با استقبال مواجه شد، چرا که به نظر من
«سراسر مه» کاری بود که بهدلیل ساختار موسیقیایی تصویرگونهاش و اشعاری که در آن به
کار برده شد، با عموم مردم ارتباط خوبی برقرار کرد. هرچند که ظرافتها و پیچیدگیهای
زیادی در موسیقی این آلبوم وجود دارد اما فکر میکنم با عموم مردم هم به راحتی ارتباط
برقرار کرده است. من همواره در تلاش بوده ام که فضای کارهای خود را با بنمایهی تغزلی
پیش ببرم و آلبوم «سراسر مه» نیز از این قاعده مستثنا نبود که شاید یکی از دلایل اقبال
عمومی به این آلبوم همین موضوع بوده است.
* شرکت در فستیوالهای خارجی امروزه به
عنوان یک برگ برنده و عامل پیشرفت در موسیقی ایرانی مورد توجه قرار گرفته. تاکنون حضور
در آن وادی را آزمودهاید؟ یا در ادامه برنامهای برای حضور در این فستیوالها دارید؟
بله، موافقم. حضور در فستیوالهای خارجی
بهخصوص برای معرفی هنرمندانی که تازه در ابتدای راه هستند، بسیار مؤثر است. البته
برخی فستیوالهای بزرگ نیز وجود دارد که در آن افراد و گروههای حرفهای و باتجربه
و نامهای پُرآوازه موسیقی حضور مییابند و طبیعتاً هر هنرمندی دوست دارد در این فستیوالها
شرکت کند. پس از انتشار آلبوم «سبوی تشنه» با صدای سالار عقیلی و با اجرای ارکستر
«سروشان» به سرپرستی و آهنگسازی اینجانب، برای مدت زیادی در شهرها و کشورهای مختلف
دنیا این آلبوم را اجرا کردیم و تور 4 قاره را برای اجرای «سبوی تشنه» داشتیم که فکر
میکنم یکی از پُراجراترین آلبومهای موسیقی ایرانی در چند سال اخیر در داخل و خارج
از ایران بوده است. برای آینده نیز برنامههایی برای اجرا در خارج از ایران از آلبومهای
اخیرم دارم که البته با همراهی گروه «سروشان» انجام خواهد شد. در خصوص حضور در فستیوالها
سعی میکنم کاملاً به صورت گزیده عمل کنم، چون معتقدم هر فستیوالی چه داخلی و چه خارجی،
باید در رسیدن به بخشی از هدف برایمان ایفای نقش کند و در این مورد باید با برنامه
پیش رفت و وقت و انرژی گروه را بیهوده تلف نکرد.
* به نظرتان آیا موسیقی ایرانی چنین ظرفیتی
برای جهانی شدن دارد؟
بله، قطعاً موسیقی ایرانی با توجه به ظرفیتها
و پیشینه غنی که دارد، میتواند در سطح جهانی به عنوان یک موسیقی فاخر و اصیل مطرح
شود. در حال حاضر هم موسیقی ایرانی در بسیاری از نقاط دنیا مورد توجه علاقهمندان هنر
قرار دارد و اگر بتوانیم روابط بینالمللی خود را از طریق همین فستیوالها و مراسم
بینالمللی و انجمنهای دوستی کشورها گسترش دهیم، یقیناً کمک زیادی به شناخت موسیقی
ایران در دنیا کردهایم. البته فقط بحث شناساندن موسیقی به جهان مطرح نیست. در قدم
اول باید سعی کنیم به ساختار مطلوبی در موسیقی ایران برسیم تا بتوانیم در دنیا حرفهای
جدیدی برای زدن داشته باشیم. اگر خودمان به موسیقی اصیل ایرانی واقف نباشیم و شناخت
کاملی از آن نداشته باشیم، نمیتوانیم آن را جهانی کنیم.
* امسال اتفاقات تلخ برای موسیقی ایرانی
با مرگ استاد محمدرضا لطفی ادامه پیدا کرد. آیا نسل جوان موسیقی ایرانی توانایی جایگزینی
این استاد و اساتیدی با این درجه از تجربه و دانش را دارد؟
بله متأسفانه فقدان هنرمند بزرگ موسیقی
ایرانی، محمدرضا لطفی که بنده هم افتخار کمانچهنوازی در گروه ایشان (گروه شیدا) را
داشتهام، اتفاق تلخ موسیقی امسال بود. اما در خصوص سوال شما باید بگویم اینکه بعدها
اسطورهای چون استاد لطفی یا دیگر بزرگانی که رفته یا ماندهاند در موسیقی کشور داشته
باشیم یا نه، اصلاً قابل پیشبینی نیست. ولی اجازه دهید در این خصوص بدبینی حرفهای
را کنار بگذاریم و امیدوار باشیم که شاهد قلههای دیگری نظیر لطفی در موسیقی ایرانی
باشیم. البته توجه داشته باشید که وقتی میگوییم «قلههای دیگر» یعنی لطفی، لطفی بود
و کار و نقش خود را در موسیقی ایرانی ایفا کرد و رفت. من معتقدم بزرگانی که در حیطهای
میآیند و میدرخشند غیرقابل تکرارند؛ چون زاییده زمان و شرایط خود بودهاند و حاصل
آنها میوههایی بوده که خیلیها را سرمست میکند. ما قرار نیست لطفی شویم و امکان این
«شدن» نیز میسر نیست اما میتوانیم مسیرهای دیگری را کشف و قلههای دیگری را فتح کنیم.
بههرحال تصور میکنم اگر هر کدام از ما این توانایی و ظرفیت را در خودمان ببینیم که
بتوانیم در این فضا تأثیر خاص خود را بگذاریم و نقش ویژه خود را در موسیقی ایفا کنیم،
شاید از همین میان ستارههای همیشه روشن دیگری نیز ظهور کنند.
* و در این میان، آیا کارِ آهنگسازان جوان
موسیقی ایرانی توانسته موسیقی سنتی را با مردم آشتی دهد؟ آیا اساساً قهری در بین نبوده
یا قرار نیست موسیقی ایرانی عمومیتر شود؟
در چند سال اخیر، شاهد کارها و آثاری از
آهنگسازان جوان و خوشنام ایرانی در حوزه موسیقی سنتی بودهایم که با اقبال عمومی مواجه
شده. انتشار آلبومهای پُرفروش و برگزاری کنسرتهای بزرگ موسیقی سنتی، نشان میدهد
فضای بهتری برای رشد موسیقی اصیل ایرانی بهوجود آمده است، گرچه بداقبالی زمانه راه
را به روی علاقهمندان و عاشقان جوان آهنگساز بسته. البته آهنگسازان جوان باید این
نکته را هم در نظر داشته باشند که به امروزی کردن موسیقی سنتی با رعایت پیشینه آن،
فکر کنند. هنوز نمیتوان گفت کاملاً موفق عمل کردهایم، اما باید این را بدانیم که
استقبال مخاطب عام یک طرف قضیه را تشکیل میدهد. با خیلی از مخاطبین که صحبت میکنم،
هم علاقه وافری به گوش فرا دادن به موسیقی سنتی دارند و هم بهدنبال یادگیری و آموزش
آن هستند. اما این که چرا در نهایت مثلاً کنسرتهای موسیقی پاپ با استقبال بیشتری مواجه
میشوند یا چرا تعداد برگزاری این برنامهها بیشتر از موسیقی سنتی است، به نظرم موضوع
دیگری است که در این مصاحبه مجال چندانی برای صحبت در این خصوص نیست. اما حتماً در
گفتگوی جداگانه و مستقلی به این موضوع خواهم پرداخت.
فاصله عمیقی بین هنر موسیقی و مخاطب موسیقی
ایرانی افتاده است. کشف و شهودهایی که هر کسی بهشخصه تجربه میکند، باعث میشود مخاطب
بخواهد موسیقی ایرانی را سطحیتر دنبال کند و من بخش اعظم این فاصله را متوجه خود هنرمندان
میدانم. هنرمندانی که امروز موسیقی ایران را در مرزها و فرهنگ ایران دنبال نمیکنند
و در خارج از چارچوب فرهنگ ایران دنبال موسیقی ایرانی میگردند. تلفیق اشعار در بسیاری
از تصنیفهایی که امروز ساخته میشود، با اشکال روبروست و این بدان معنی است که گویا
در نظر آهنگساز، فقط رنگآمیزی برای مخاطب مهم است و دنبال محتوا نیست و به همین دلیل
هم هنرمند بیشتر به کمیت میپردازد تا کیفیت.