حالا مدتي است «پيروز ارجمند» از مدیریت دفتر موسيقي استعفا داده است. او در دوران مديريت خود با چالشها و حاشيههاي بسياري روبهرو بود؛ مسائلي كه به نظر ميرسد همچنان ادامه دارد. بسياري دوران مديريت او را موفق ارزيابي ميكنند و عدهاي بر اين اعتقادند كه موسيقي كشور در اين دوران با چالشهاي بسياري روبهرو شد. برخي حتي پا را از اين هم فراتر گذاشته و معتقدند كه حتي مسئوليت مسألهاي چون لغو كنسرتها نيز به عهده اوست. به هر روي دربارهي تمام اين مسائل با او به گفتوگو نشستهايم که در ادامه میخوانید:
* آقای ارجمند! شما مدتی است که از مدیریت دفتر موسیقی استعفا دادهاید. این در حالی است که چند ماه بعد از آنکه شما در این مقام فعالیت خود را شروع کردید، انتقادات فراوانی به دفتر موسیقی وارد شد. انتقاداتي كه همچنان نیز ادامه دارد.
ببینید یکی از مهمترین دلایلی که از همان ابتدا باعث شکلگیری این انتقادات شد، این بود که من دربارهی تمام مسائل مربوط به موسیقی بسیار شفاف و صریح اظهار نظر میکردم و برخی از مدیران، میدانستند که اگر این مسأله باب شود، باعث از بین رفتن بسیاری از خطقرمزها خواهد شد و آنها نیز باید پاسخگوی اقداماتی باشند که انجام میدهند. روش مدیریتی من در دفتر موسیقی، روش جدیدی بود.
* چه روشی؟
بههرحال من خودم متخصص موسیقی بودم و برای مدیریت دفتر موسیقی استراتژی داشتم. روش من میتوانست جلوی خیلی چیزها را بگیرد و خیلی از دوستان و مدیران من این مسأله را دوست نداشتند.
* این مسائلی که شما دربارهی آن صحبت میکنید، چیست؟
من بر این باورم که در میان صنوف هنری، موسیقیدانان جزو شریفترین و در عین حال مظلومترینها هستند. آنها همیشه با آرامش و متانت و در میان تمام همجمههایی که به آنها وارد میشده، فعالیتهای خود را انجام داده و همواره در پی اثبات حقانیت خود بودهاند. آنها به جای جنگیدن، تنها تلاش کردهاند تا فعالیتهای خود را به بهترین شکل انجام دهند و در این میان گاهی برخی از این مسأله سوءاستفاده کردهاند. برای مثال، با تمامیتخواهی خواستهاند تا مجموعههای صنفی و مدیریتی را از آن خود کنند. این حرف «مگوی» بسیاری از هنرمندان عرصهی موسیقی است که چرا سالهای سال است مسئولیت موسیقی کشور تنها در اختیار تعداد محدودی قرار دارد؟ چرا فقط چند نام در قدرت و مدیریت -چه صنفی و چه دولتی- قرار دارند و موسیقی کشور در قیمومیت افراد خاصی است. در این میان طبیعی است که وقتی شخصی خارج از این هستهی قدرت چون من سر کار بیاید، با مشکلات بسیاری همراه شود. چون بههرحال تصمیمات و اظهارنظرهای من میتوانست برای بسیاری مشکلساز باشد.
* این افرادی که شما از آنها نام میبرید، چه کسانی هستند؟
پیش از این گفتهام، مدیرانی که سالهاست در عرصهی قدرت هستند. آقای نوربخش چندی قبل به من گفتند که ما تمام تلاش خودمان را انجام دادیم تا شما به عنوان مدیرکل دفتر موسیقی انتخاب شوید و حالا هم تمام سعی خود را خواهیم کرد تا برکنارتان کنیم. این میتواند نشانهی چه چیزی باشد؟ البته من کاندیدای خانهی موسیقی نبودم، چون در آنجا وابستهی درجه دو بودم و حتی بسیاری از اعضای خانهی موسیقی من را با «برزو ارجمند» اشتباه میگرفتند!
* کاندیداهای آنها چه کسانی بودند؟
مثلاً آقای تهمورس پورناظری یکی از این افراد بود.
* و حالا شما معتقدید که این انتقاداتتان حرف تمام اهالی موسیقی است؟
بههرحال در این سالها، نسل جدیدی در موسیقی ایران شکل گرفته که حرفهای بسیاری برای گفتن دارند و میتوانند در عرصهی مدیریتی باشند. شما به تاریخ موسیقی ایران بعد از انقلاب نگاه کنید. همیشه اسمهای ثابتی مشاهده خواهید کرد. هم در صدا و سیما و هم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هم در شورای انقلاب. این در حالی است که هماکنون چندین گروه از دانشگاهها فارغالتحصیل شدهاند و جزو اساتید برتر دانشگاه هستند. اینها هم باید وارد چرخهی قدرت بشوند.
* یعنی شما نمایندهی این قشر بودید و به همین خاطر مورد هجمه قرار گرفتید؟
بله، من تنها مدیری بودم که «پاسخگو» بودم و این برخلاف روند مدیرانی بود که جز خودشان همه چیز و همه کس را حقیر میدانند.
* اما آقای ارجمند! به هر حال بخشی از بدنهی موسیقی هم در این سالها تصمیمگیرنده بودهاند و این نگاه شاید کمی بدبینانه باشد.
هنرمندان، زینتالمجالس هستند و نه تصیمگیرنده. من اعتقاد راسخ دارم که دوره و تاریخ مصرف این نگاهی که هماکنون بر موسیقی ایران حاکم است، به اتمام رسیده؛ به خصوص اینکه خیلی از کسانی که هماکنون به عنوان مدیر موسیقی فعالیت میکنند، همهشان در سنین پیری هستند. یک مدیر 85 ساله چه اقدامی میتواند انجام دهد؟
* شمادر دوران مديريتيتان اين دغدغهها را داشتيد، چرا؟
به خاطر اینکه من معتقدم نهادهای صنفی و عرصهی سیاست موسیقی کشور در قیمومیت عدهای خاص است. در دوران مدیریت من بسیاری تلاش کردند تا از روشهای تطمیع من استفاده کرده و نظرم نسبت به منافعشان جلب شود كه البته موفق نشدند و به همين خاطر كارشكنيها آغاز شد. بههرحال عرصهي مديريتي كشور با مشكلات و چالشهاي بسياري روبهرو است كه بايد به آن توجه كرد و تلاش تا شايد اصلاح شود.
* شما در تمام این یک سال و اندی مدیریتتان نیز کمو بیش این کنایهها را مطرح میکردید.
من معتقد بودم که کرامت موسیقیدانان باید حفظ شود. این حرفهای من، حرف بسیاری از اهالی موسیقی است. من تمام حرفم این است که چرا نسل جدید در عرصهی مدیریت حضور ندارند؟ مگر ما به نظام تربیتی خودمان اعتماد نداریم؟ من در شرایطی موسیقی کشور را اداره کردم که نه بودجهای داشت و نه من اختیاری داشتم و نه امکاناتی. همهی اینها را در نامهای به آقای وزیر اعلام کردهام. طبیعی است که اگر مدیری انتخاب میشود، باید به او اختیارات و امکانات نیز داده شود.
* به شما این امکانات و قدرت داده نشد؟
من بدون پول، بدون امکانات سختافزاری و نرمافزاری و بدون اختیار مدیریت کردم. البته خیلیها معتقد بودند که با این شرایط من تنها چند ماه دوام میآورم؛ اما من سعی کردم در دولت تدبیر و امید، هنرمندان موسیقی را امیدوار کنم.
* منظورتان از مشكلاتي كه مطرح ميكنيد، در دوران مدیریت خودتان است؟
نه، من سی و چند سال است که در زمینهی موسقی فعالام و از محضر بسیاری از بزرگان موسیقی چون استاد پایور، عبادی، شهناز و دیگران بهره بردهام. همیشه این مشکلات وجود داشته، هرچند گاهی ممکن است به اوج خود رسیده باشد. من به عنوان یک مدیر در دولت آقای روحانی، تلاش کردم تا هنرمندان دلسرد نشوند. در این میان برخی مدیران کنونی و سابق، اظهارنظرهایی در خصوص فعالیتهای منا نجام میدهند؛ در حالی که این روزها جریان سریع اطلاعات خیلی چیزها را مشخص میکند. دیگر حالا آن زمان گذشته که نهادهای صنفی، میتوانستند یک انتخابات صوری برگزار کنند و کسی متوجه نباشد که چه رفتارهایی انجام میدهند.
من پیش از دوران مدیریتم نیز به خانهی موسیقی انتقادات بسیاری داشتم. چرا که معتقدم «خانهی موسیقی» بزرگترین نهاد موسیقی است و کمترین نقش را در عرصهی موسیقی کشور دارد. خانهی موسیقی تنها به «بیمه» اشاره دارد؛ در حالی که تنها کارگزارِ بیمه است و پول را جای دیگری میدهد. اين كار را هر كجا حتي يك شركت ساده هم ميتواند انجام دهد.
در اين ميان کمپینی هم با نام «من از موسيقي حمايت ميكنم» برگزار کردند که قرار بود در زمينهي كپيرايت اقداماتي را انجام دهد؛ آن هم در شرايطي كه در واقع شرکتِ دیگری مسئولیت اجرای آن را برعهده داشت. اين همهي مشكلاتي نيست كه ميتوان به شكل فهرستوار به آن اشاره كرد. در خانهی موسیقی، صنوف مستقل وجود ندارد. در حالي كه من خودم عضو صنف آهنگسازان خانهي سينما هستم. در خانهي سينما، هر صنفي بهطور مستقل به فعاليتهاي خودش ادامه ميدهد و به هيچ وجه هيأتمديرهي خانهي موسيقي نقشي در اين زمينه ندارند. اينها در خانهي موسيقي شبيه به يك روياست. تنها تصميمگيرندهها همان اعضاي هيأتمديره هستند و در اين ميان هنرمندان -بهخصوص هنرمندان جوان كه حالا نقش بسيار مهمي در عرصهي اجرايي موسيقي دارند- هم در آن نقشی ندارند.
* در خانهی موسیقی يك شوراي مشورتي از تعدادي از هنرمندان جوان وجود دارد.
همایون شجریان، علیرضا قربانی و برادران پورناظری حلقهی مشاوران خانهی موسیقی هستند. همين.
* به نظر ميرسد شما با تعدادي از اين مشاوران اختلافاتي نيز داريد.
به هر حال برادران پورناظری اتهاماتی را به من وارد کردهاند. آقای «سهراب پورناظری» در زمان مديريت من در خانهي موسيقي، نامهای تند خطاب به من نوشتند که در نقش مدعیالعموم ظاهر شده بودند؛ يعني ایشان به دفاع از یک موزیسین دیگر این نامهی تند را علیه من نوشتند و «تهمورس پورناظری» هم در «جشن موسیقی ما» مسائلی را مطرح کردند.
* البته گویا اختلاف شما با سهراب پورناظری ریشهی موسیقایی دارد.
آن مسأله یک سوءتفاهم بود که برطرف شد. حالا سوال من اينجاست كه چرا بعد از 18 ماه این مسأله را مطرح میکنند؟ آن قطعهی دودوک، توسط دستیار من که از دوستان صمیمی خانوادهی پورناظری است، در اختیار من قرار گرفت. ضمن اینکه آن قطعه بداههنوازی است و اثر ثبتشده هم نیست و به همین خاطر استفاده از آن از نظر فقهی و قانونی جرم تلقی نمیشود. این اثر در سال 89 در امریکا ضبط شده، در سال 91 در کار من استفاده و در سال 94 منتشر شده و به همين خاطر استفاده از آن نه از نظر قانوني و نه از منظر فقهي نميتواند مشكلي داشته باشد.
* خب اینکه بعد از دوران مدیریت شما عنوان میشود که نکتهی مثبتی است.
شاید بخشی از این هجمهها به خاطر این است که در این مدت پیشنهادات دیگری به من شده که جایگاه مدیریتی بالاتری دارد. البته من فعلاً قصد انجام کارهای مدیریتی را ندارم و دلم ميخواهد به عنوان يك موزيسين به فعاليتهاي هنري و مديريتي خودم برسم.