سومین نشست از گفتمان ضرب اصول با موضوع بررسی مشکلات برگزاری کنسرتها با حضور فردین خلعتبری، رامین صدیقی، کامبیز نوروزی و شهرام صارمی برگزار شد.
قرار بود سرهنگ یثربی مسئول اماکن تهران بزرگ، حسین نوشآبادی سخنگوی وزارت ارشاد، عربسرخی رئیس حراست معاونت هنری و فرزاد طالبی سرپرست کنونی دفتر موسیقی برگزار شود که در این جلسه حضور نداشتند.
شهرام صارمی از هفت خوان اجرای کنسرت گفت
«شهرام صارمی» یکی از اعضای گفتمان ضرب اصول که به عنوان مجری در این نشست حضور داشت، در ابتدا خود بخشی از مشکلات برگزاری کنسرت در ایران را برشمرد و به این مساله اشاره کرد که : «برگزاری یک کنسرت مشکلات متعددی را برای گروههای موسیقی ایجاد میکند و انرژیشان را برای انجام یک اجرای با کیفیت میکاهد. در ابتدای کار گروه ها ابتدا باید ثبت شوند که برای این کار باید دو سه فایل تصویری ضبط شود و به همراه اعضای گروه ارسال شود و برای ثبت برود. در این مرحله فیلم گروه بررسی می شود و با توجه به ضوابطی که دفتر موسیقی وزارت ارشاد دارد، وقتی تایید شد، اعلام می کنند که شرح برنامه و سایر اطلاعات را بیاورید تا پرونده برای رفتن به شورای موسیقی به جریان بیفتد. بعد از این مرحله، اگر گروه شعر داشته باشد، اشعار باید به طور جداگانه تحویل شورای شعر شود و سپس اشعار و نمونه اثر ضبظ شده گروه ارسال می شود. پس از تایید نامه ای داده می شود به حراست معاونت هنری که تمامی اعضای گروه باید در آن مکان حاضر شوند و فرم پرسشنامه فردی را پر کنند. بعد از این مرحله حراست نامه ای به اماکن نیروی انتظامی می دهد.»
او همچنین به این مساله اشاره اشت که اماکن در سالن هایی مثل ارسباران که زیر 500 نفر هستند مبلغ یک میلیون دریافت می کرده که حالا به سه میلیون تومان افزایش پیدا کرده است: « ما در همین فرهنگسرا که در سال پیش نزدیک به 180 اجرا داشتیم اما در سال 94 تنها یک کنسرت برگزار کرده ایم.»
لزوم گفت و گو از نگاه خلعتبری
در ادامه این نشست، «فردین خلعتبری» - آهنگساز- نیز به حضور نیافتن مدیران موسیقی واکنش نشان داد و گفت: «گفتوگو میتواند آدمها را از انفعال بیرون دربیاورد و اینکه افرادی از مواجهه با همدیگر فرار میکنند باعث میشود تا طرح موضوع و سؤال صرفاً یک طرفه باشد و فقط این تلقی ایجاد میشود که ما فقط داریم اعتراض میکنیم.»
صدیقی: کنسرت یک فرایند اجتماعی است
«رامین صدیقی» نیز در ادامه این نشست گفت: «تمام دغدغههای برگزاری کنسرت در کشور تنها به فرایند صدور مجوز محدود نمیشود و به نظر من طرح این مبحث در حال حاضر موضوعیت ندارد. من به عنوان فردی که 20 سال است در موسیقی فعالیت میکنم میتوانم بگویم که برگزاری کنسرت فقط بحث تشریفات اداری نیست. کنسرت یک رویداد اجتماعی است که متأسفانه ما در کشورمان آن را جدی نگرفتیم و به خاطر صبوری مخاطبانمان که واکنش نشان نمیدهند سخنی نگفتیم. هیچ وقت تا حالا گفته نشده که افرادی که بهای زیادی برای بلیت میپردازند حق دارند که صدایی درست بشنوند. این توجه در حوزه موسیقی بسیار قلیل است. ما موظفیم به مخاطبی که به کنسرت میآید حداقل خدماتی را ارائه دهیم اگر شرایط سالن به گونهای است که هنرمند نمیتواند صدای درست به مخاطبش برساند نباید روی صحنه برود. اگر یک حساب سرانگشتی بکنیم متوجه میشویم که برگزاری یک کنسرت زنده یک اتفاق اقتصادی مهم است و به خیلیها سود میرساند ما نمیتوانیم کیفیت بد برگزاری یک کنسرت را زیر چتر مسائل و مشکلات مالی پنهان کنیم.»
صدیقی همچنین به این مساله اشاره کرد که اگرچه چندین ماه در سال امکان اجرای برنامه وجود ندارد؛ اما درآمد اقتصادی یک کنسرت رقم قابل توجهی است و در این میان مخاطب نادیده گرفته میشود. به اعتقاد او اجرای دو سانس کنسرت مشکل بزرگی است و همواره اتفاقاتی رخ می دهد که مخاطب با وجو آنکه هزینه ی بسیاری کرده است، ناراحت از صحنه بیرون می رود: « ما سالنهایی در تهران داریم که برای یکسری از موسیقیها اصولاً مناسب نیست من اگر میتوانستم خیلی از کنسرتها را در تالار وحدت برگزار نمیکردم لازمه بسیاری از کنسرتها این است که در یک محیط صمیمی برگزار شود. متأسفانه ما در تهران چنین مکانهایی نداریم. پروانه فعالیت یک هنرمند یا تهیهکننده موسیقی مثل تصدیق میماند شما مثلاً وقتی از راهنمایی و رانندگی تصدیق میگیرید هروز با راهنمایی و رانندگی تماس نمیگیرید که برای تردد در شهر اجازه کسب کنید. پروانه فعالیت یک هنرمند هم مانند تصدیق است اما متأسفانه اطمینان متقابل وجود ندارد. باید امکانی وجود داشته باشند که دارای یک پروانه قانونی باشند و از طرفی ما باید بخشی را که به عنوان قیف ممیزی یاد میکنیم، به افرادی امین واگذار کنیم. موضوعات دیگری هم در این باره مطرح است مثل اینکه در حال حاضر 700 الی 800 هزار نفر در ایران از موسیقی ارتزاق میکنند و مسئله موسیقی در مملکت ما اصلاً چیز کوچکی نیست.»
کامبیز نوروزی: تکلیف موسیقیدان ها مشخص نیست
همچنین کامبیز نوروزی در ادامه این نشست به این مساله اشاره کرد: « در مسائل حقوقی همواره سه ضلع را ترسیم میکنیم؛ ضلع اول مخاطب است، ضلع بعدی تولیدکننده و ضلع سوم نیز دولت است. این مثلث حقوقی زمانی درست میشود که هر سه ضلع در جای خودشان قرار بگیرند. مشکلی که ما در حقوق فرهنگی داریم در قسمت تعریف مفاهیم بین تولیدکنندگان آثار هنری و دولت است. در این حوزه فاصله تعریف مفاهیم جامعه هنری و دستگاه قدرت بسیار زیاد است. یکی از پربحثترین و پرتنشترین قلمروهایی که در این باره همیشه مطرح میشود موضوع موسیقی است. یک تعریفی از موسیقی میگوید که موسیقی اساساً مایه آرامش است و تعریف دیگر میگوید که موسیقی معنویت را به کل از بین میبرد. بعضی از دیدگاهها میگوید موسیقی اساساً غنا است و برخی تعاریف دیگر اصل را بر حلیت موسیقی میگذارد و همچنان در این مورد اختلافنظر وجود دارد. همین موضوع باعث شده که تعریف حقوقی از موسیقی به یک وضعیت پاندولی و بیثبات تبدیل شود. همیشه دولتها در طی 30 سال گذشته به گونهای از به تعریف رسیدن یک اصل واحد برای موسیقی طرفه رفتهاند. مثلاً اجرای موسیقی در فرهنگسراها به یکباره ممنوع میشود و همین بیانگر برخورد پاندولی با موسیقی است.»
به گفته این حقوقدان، یک گروه تمام مراحل قانونی کسب مجوز را طی میکند و ماه ها برای این کنسرت تمرین میکند و آماده میشود اما به یکباره کنسرتشان لغو میشود:« به اعتقاد من دستگاههای صاحب قدرت و تولیدکنندگان موسیقی باید اتفاق نظر داشته باشند. در بسیاری از هنرها مثل سینما تعاریف و چارچوبها مشخص است اما در موسیقی اینگونه نیست و موسیقیدانان و تهیهکنندگان و حتی مخاطبان تکلیف خودشان را نمیدانند. همه اینها هم از این نشأت میگیرد که هنوز بحث و جدل درباره ذات و اساس موسیقی میشود. اینجا است که وظیفه وزارت ارشاد و دولت مشخص میشود که این مشکلات را حل کنند. دولت باید مقتدر باشد و مسئولیت عمل خود را بپذیرید. وقتی مجوز یک گروه لغو میشود چه کسی باید خسارت وارده به این گروه را جبران کند.»
خلعتبری: برای برگزاری کنسرت تعرفه ای نداریم
در ادامه این جلسه، «فردین خلعتبری» به این مساله اشاره کرد که وظیفه دولت ایجاد رفاه است و متأسفانه این رفاه تعریف نشده است اگر مردمی در شهر بگویند چرا در شهر ما کنسرت برگزار نمیشود همه مسئولین به این موضوع توجه میکنند. ما برای برگزاری کنسرت هیچ تعرفهای نداریم. یک کلاهی که همواره در مملکت بر سرمان رفته این است که به جای خصوصیسازی شبهخصوصیسازی میکنیم. مثلاً وقتی شهرداری یک ساختمان را برای کار فرهنگی میسازد چرا باید آدمهایی که دولتی هستند در آنجا تصمیمگیرنده باشند: «چند سال پیش معاونت اجتماعی وزارت کشور جلسهای را برگزار کرد و در آن این موضوع را مطرح کرد که چرا مردم در فعالیتهای اجتماعی مشارکت نمیکنند و معتقد بودند وقتی مردم به اماکن عمومی و سینما نمیروند میتواند باعث بروز آسیبهای اجتماعی شود. اگر ماجرای مشارکت مردمی برای مسول به یک وظیفه دربیاید، مسول مربوطه مجبور می شود به هر نحو سالن ها را پر کند. باید در این زمینه قانون تعریف شود و متر قانونی وجود داشته باشد. وظیفه ارشاد فقط مجوز صادر کردن نیست.»
خلعتبری در خصوص مبالغی که اماکن از گروه های هنری دریافت می کند نیز گفت: «چندی پیش رییس نیروی انتظامی اعلام کرد که گروه ها نباید پول پرداخت کنند. یک نفر از اهالی موسیقی یا رسانه نیامد و این نکته را مطرح نکرد که پولی که پیش از این گرفته می شده را چرا بازنمی گردانید؟ من می توانم به عنوان یک شهروند درجه دوم و یک هنرمند مطالباتم را از طریق شخص رییس جمهور پیگیری کنم، نه از طریق مسئولی در اداره ای که تازه دو ماه است روی کار آمده. وقتی در یک شهر دادستانی در کار قوه مجریه مداخله می کند، موضوع متوجه دفتر موسیقی و یا وزارت ارشاد نیست و باید فراتر از این به این مسئله نگریست. این یک موضوع ملی است. در کشور قوای سه گانه باید با هم هماهنگ عمل کنند. به عنوان یک شهروند معمولی می توانیم این موضوع را با رییس جمهور مطرح کنیم. به نظر من این ماجرا باید به وسیله شخص رییس جمهور حل بشود. تا زمانی که سه قوا مشکلشان را با هم حل نکنند این روند ادامه خواهد داشت. در کشور ما همیشه موضوع امنیت فراتر از موضوع فرهنگ بوده است. به خاطر همین هم ما همواره شاهد بودیم که مدیران فرهنگی بعد از ترک مسندشان به سراغ کارهای دیگر می روند و دیگر به سمت فرهنگ بازنمی گردند.»