متن ترانه خون خدا علی اصحابی (متن آهنگ) : خون خدا
قصه من قصه درد است، درد قصه تنهایی مرد است، مرد قصه مهمان شدن شیرها حیف سر سفره شمشیرها
هر چه چراغ است تو خاموش کن گوش دلت را بگشا گوش کن ای شنوا راوی این ماجرا نیست به جز حضرت خون خدا
سید سالار شهیدان درد تشنه جانباخته در جنب نهر راوی این قصه منم من حسین تشنه داده سر از تن حسین
مرغ بهشتی وطنش خاک نیست زادهگش جز دل افلاک نیست دل زده از تنگی زندان خاک این من دلسوخته سینه چاک
گفت خدایا ز قفس خسته ام خسته ز دیوار و در بسته ام نقطه وصل تو و دیدار تو هست کجا تا که خریدار تو
این من دلبسته من مبتلا روی بدان سوی کنم ای خدا گرچه در آن نقطه سر از تن دهم سر به سر نیزه دشمن دهم
گفتم و ناگاه رسید این ندا عاشق من وعده ما کربلا
| | |