از این آینه یک شب به معراج رسیدم
کسی غیر خودم را در این آینه دیدم
به عشق تو که عمری در این آینه بودی
من از خویش گذشتم من از خلق بریدم
هیاهوی جهان را زمین را و زمان را
به یک سوی نهادم به سوی تو دویدم
غریبم بعد ای عشق نه با سیب نه گندم
من از باغ گلت بغیر از تو نچیدم
از این خاک نشینی از این عشق زمینی
برون آ که بینی چه از عشق کشیدم
به بند تو گرفتار به درد تو وفادار
در این اینه یک عمر کسی جز تو ندیدم
از این آینه یک شب به معراج رسیدم
کسی غیر خودم را در این آینه دیدم
به عشق تو که عمری در این آینه بودی
من از خویش گذشتم من از خلق بریدم
هیاهوی جهان را زمین را و زمان را
به یک سوی نهادم به سوی تو دویدم
غریبم بعد ای عشق نه با سیب نه گندم
من از باغ گلت به غیر از تو نچیدم
از این خاک نشینی از این عشق زمینی
برون آ که بینی چه از عشق کشیدم
به بند تو گرفتار به درد تو وفادار
در این اینه یک عمر کسی جز تو ندیدم