وقتی که تو دل سنگت پر از رنگ
و ریاست
وقتی که ساز صداقتت همیشه بی
صداست
وقتی یک بار نشد تا سر حرفات
بمونی
نتونستی قدر عشق بی ریا رو
بدونی
بدونی
نمی تونم، نمی خوام که با تو
همصدا بشم
من به خاطر خودت از تو باید
جدا بشم
نمی تونم، نمی خوام حرفاتو
باور بکنم
قصه دروغ احساتو از بر بکنم
نمی تونم، نمی خوام
نمی تونم، نمی خوام
اگه من می خوام برم امروز و
تنهات بذارم
واسه اینه که خودت رو به
تماشات بذارم
اما من هرگز نخواستم که
فراموشت کنم
مثه آسمون بی ستاره خاموشت کنم
خاموشت کنم
نمی تونم، نمی خوام که با تو
همصدا بشم
من به خاطر خودت از تو باید
جدا بشم
نمی تونم، نمی خوام حرفاتو
باور بکنم
قصه دروغ احساستو از بر بکنم
نمی تونم، نمی خوام
نمی تونم، نمی خوام
صدای تیک تیک ساعت می گه وقت
رفتنه
لحظه جدایی و خدافظی رو گفتنه
نمی تونم، نمی خوام که با تو
همصدا بشم
من به خاطر خودت از تو باید
جدا بشم
نمی تونم، نمی خوام حرفاتو
باور بکنم
قصه دروغ احساستو از بر بکنم
نمی تونم، نمی خوام
نمی تونم، نمی خوام