منو عاشق نکن تو معني عشق(ـو) نمي دوني
ازم چيزي نخواه وقتي خودت اونو نمي توني
به چي راضی بشه قلبم حالا که دادمت از دس-ت
تو رو با عطرِ چي؟ با اسمِ كي؟ بشناسم از اين پس
منو عاشق نکن وقتي دلت با من نمي مونه
دلم از تو واسه روزاي خوب رفته ممنونه
چقد از اعتمادي که بهت کردم پشيمونم
با اين رفتار تو ،اصرار تو پيشت نمي مونم

منو عاشق نکن منو عاشق نکن كه معني عشق(ـو) نمي دوني
ازم چيزي نخواه ازم چيزي نخواه وقتي خودت اونو نمي توني

يه وقتايي براي تو دلم بيتاب شد اما
نذاشتي جون بگيره عشق، هرگز، بين ما دوتا
توي قلبت به من يک حس آني بود و حالا نيست
نگاهت با منه اما دلت انگار اينجا نيست
توحسِ قلبمو نسبت به احساست عوض کردي
به دنيايي كه من دارم ، محاله ديگه برگردي

منو عاشق نکن منو عاشق نکن كه معني عشق(ـو) نمي دوني
ازم چيزي نخواه ازم چيزي نخواه وقتي خودت اونو نمي توني