لطفا به بند اول سبابه ات بگو
یک ذره صبر و حوصله اش بیشتر شود
از بخل زنگ خانه ی من سکته میکند
دستت اگر کمی متمایل به در شود
در میزنی که وارد تنهایی ام شوی
اما بعید نیست زمانی که میروی
در از خودش جلال وطن گفته مثه من
در جستجوی در زدنت در به در شود
این بچه لام پشت نگون بخت سال هاست
از تخم در می آید و سویه تو می دود
اما مقدر است که در اخرین قدم
یعنی در آستانه ی دریا دمر شود
نه ماه غلت خوردم و اصرار داشتم
در آن رحم لباس شوم تا بپوشی ام
یه کاسه ای شراب شوم تا بنوشی ام
هر نطفه ای که دوست ندارد پسر شود
هر نطفه ای که دوست ندارد ورم شود

گفتم وروم شوم ورم در درون تو
تا هی بزرگ تر بشوم تا جنون تو
همراه قد کشیدن من بیشتر شود
اما پسر شدم که تو را ارزو کنم
هی جان به سر شدم که تو را ارزو کنم
اما پسر شدم که تو را ارزو کنم
هی جان به سر شدم که تو را ارزو کنم
اما پسر شدم که تو را ارزو کنم
هی جان به سر شدم که تو را ارزو کنم

هی رفته ارزو کند بلکه ارزو از شرم تو جان به سر شود
دستت مبارک است که چک میزند به گوش
دستت مبارک است که می آورد به حوش
عیسی یه دستایه مبارک بزن مرا
تا مرده ای به زنده شدن مفتخر شود
اما پسر شدم که تو را ارزو کنم
هی جان به سر شدم که تو را ارزو کنم
اما پسر شدم که تو را ارزو کنم
هی جان به سر شدم که تو را ارزو کنم