متن ترانه حامی حمید حامی (متن آهنگ) : حامی ميدونم که يه نفر هست ، زير اين گنبد سنگي که مياد رو آسمونم ميکشه يه غصه رنگي اون که آينه ي اتاقم ، از حضورش بي نصيبه توي آينه من نشستم ، اما من با من غريبه يکي بايد اينجا باشه اوني که ، مثل کسي نيست وقت سر دادنِ آواز مثل اون هم نفسي نيست يکي بايد اينجا باشه ، که شبُ کم کنه از روز روز تازه اي بياره ، جاي اين روز غزل سوز يکي بايد اينجا باشه ، که شبُ بدزده از من با من از خودم خودي تر ، بين تن باشه و پيرهن يکي بايد اينجا باشه ، که شبُ کم کنه از روز روز تازه اي بياره ، جاي اين روز غزل سوز فرصتي نمونده اي عشق ، اين صدا ، صداي مرگه آخرين فصل جوونه فصل جون دادنه برگه از تو قصه ها طلوع کن ، تا غروب من بميره زير خاکستر سردم ، شعله ي تو جون بگيره | | |