متن ترانه آینه ها فرهاد (متن آهنگ) : آینه ها
میبینم صورت امو تو آینه با لبی خسته میپرسم از خودم این غریبه کیه؟ از من چی میخواد؟ اون به من یا من به اون خیره شدم؟ باورم نمیشه هر چی میبینم چشامو یه لحظه رو هم میذارم به خودم میگم که این صورتکه میتونم از صورتم ورش دارم! میکشم دستمو روی صورتم هر چی باید بدونم دستم میگه منو توی آینه نشون میده میگه این تویی، نه هیچ کس دیگه! جای پاهای تموم قصه ها رنگ غربت تو تموم لحظه ها مونده روی صورتت تا بدونی حالا امروز چی ازت مونده به جا!
آینه میگه تو همونی که یه روز میخواستی خورشیدو با دست بگیری ولی امروز شهر شب خونه ات شده داری بیصدا تو قلبت میمیری! میشکنم آینه رو تا دوباره نخواد از گذشته ها حرف بزنه! آینه میشکنه هزار تیکه میشه اما باز تو هر تیکه اش عکس منه! عکسا با دهنکجی بهم میگن چشم امید و ببُر از آسمون! روزا با هم دیگه فرقی ندارن بوی کهنگی میدن تمومشون! | | |