پیش از آنکه به بررسی این اثر بپردازیم، لازم است مروری کوتاه بر "مثنوی" و
"مثنویخوانی" در موسیقی کلاسیک و ردیفی ایران داشته باشیم. "مثنوی"ها،
نام گوشههایی هستند که در برخی دستگاهها اجرا میشوند و همانطور که از
نام آن بر میآید، بر روی شعری در قالب مثنوی خوانده میشوند. مثنوی
اصفهان، مثنوی افشاری (مثنوی پیج) و مثنوی بیات ترک از این دستهاند.
پیش از آنکه به بررسی این اثر بپردازیم، لازم است مروری کوتاه بر "مثنوی" و "مثنویخوانی" در موسیقی کلاسیک و ردیفی ایران داشته باشیم. "مثنوی"ها، نام گوشههایی هستند که در برخی دستگاهها اجرا میشوند و همانطور که از نام آن بر میآید، بر روی شعری در قالب مثنوی خوانده میشوند. مثنوی اصفهان، مثنوی افشاری (مثنوی پیج) و مثنوی بیات ترک از این دستهاند.
بسیاری، موسیقی دستگاهی را همگام و همراه با قالب "غزل" میدانند، بدین معنی که ساحت معنایی هر گوشه محدود به یک بیت از غزل است. به عبارت دیگر، همانگونه که در غزل، لزومی ندارد که پیوستگی معنایی و روایی میان ابیات متوالی موجود باشد، در گوشههای یک رپرتوار –مثلاً- سازو آواز نیز، لزومی به وجود انسجام پیوستگی موسیقایی نیست. در این بین، هنگامی که پای قالبی مانند «مثنوی» وسط میآید که دارای پیوستگی روایی و معنایی وسیع تری ست، گوشهای جدید در ردیف تعریف میشود که وظیفهٔ حلّ این مساله را بر عهده میگیرد. به همین دلیل، "مثنوی" در ردیف، واجد هیچ گونه خصوصیّت مستقل مُدال نیست و در یک گوشهٔ مثنوی، میتوانیم توالی گوشههای مدال مهم یک دستگاه را بشنویم (در "ساقینامه" نیز چنین است). در این گونه گوشهها، معمولاً، شاید حتی ناخودآگاه، وظیفهٔ ایجاد این پیوستگی و انسجام در موسیقی (هر چند نسبتاً سطحی)، بر عهدهٔ عناصری غیر از عناصر مدال خواهد بود؛ برای مثال حفظ یک الگوی ریتمیک نسبتاً ثابت و یا استفاده از یک تحریر خاص به عنوان عامل انسجام دهنده (آنگونه که در «مثنوی پیج» افشاری شنیده میشود). به عبارت دیگر، عناصر مدال توانایی پدید آوردن حالات گوناگون و پیوستهٔ یک مثنوی را در حیطهٔ یک گوشه ندارند و به سرعت تغییر میکنند و آنچه متضمن حفظ وحدت و پیوستگی درونی موسیقی –به تبع قالب شعری همراهی شونده با آن- است، عناصر ذکر شده است. با توجه به آنچه ذکر شد، مثنویها گوشههایی هستند که به صورت خلاصهوار و چالاک و معمولاً با استفاده از برخی عناصر انسجام بخش، شعری در قالب مثنوی را همراهی میکنند.
با توجه به آن چه گفته شد، طبیعتاً نمیتوان به سادگی هرگونه اجرای موسیقی روی یک شعر با قالب مثنوی را "مثنوی" -با معنایی که از آن در ذهن داریم- نامید؛ چه، در این صورت، میتوانیم بخشهایی از "اپرای مولانا" را که روی ابیاتی از مثنویهای مولانا اجرا میشوند و یا آواز مخالف سهگاه "نی حدیث راه پرخون میکند" علیرضا قربانی و همایون خرم را نیز "مثنوی"، با معنای ردیفی و موسیقایی سنتی آن، بدانیم. از این رو، هنگامی که میشنویم که اثری با نام "مثنوی" و با نام کامل "مثنوی در موسیقی دستگاهی" منتشر شده که در آن چهارده مثنوی در چهارده آواز و دستگاه مختلف اجرا شده است، میتوانیم در پی پاسخ به این سوال باشیم که آیا مجری این اثر، که طبعاً با توجه به کیفیت نازل اجرا و سن بالای خواننده و هم چنین اصرار بر اجرای “مثنوی” در تمامی آوازها و دستگاه ها می توان گفت که قرار است این آلبوم یک اثر آموزشی و یا پژوهشی باشد، هدف مشخصی را در ضبط این اثر دنبال کرده است؟ آیا عنوان “مثنوی در موسیقی دستگاهی” به معنای معرفی و سپس بسط این گوشه در موسیقی دستگاهی نیست؟ و اگر پاسخ سوال پیشین مثبت است، این اتفاق چگونه رخ داده؟
جست و جوی ما در دفترچهی سیدی اثر نتیجهی مشخصی ندارد. بهمن کاظمی، نوازنده سه تار اثر، در تنها بخشی از نوشتهاش که ممکن است در پاسخ به این سوال راهگشا باشد، چنین نوشته است: "مثنویهای این مجموعه چیزی فراتر از مشق و ردیف است که در ردیفهای منتشر شده تاکنون شنیده شدهاند... در مثنوی شور، گوشهها به آرامی و به تدریج در پی یکدیگر قرار میگیرند و شنونده به پردههای بالاتر سوق داده میشود. اجرای ریتمیک در میانهی مثنوی روایت را از مشق و درس جدا میکند. تقطیع کلمات با تحریرهای جدا کننده حائز اهمیّت است؛... همچنین اجرای مثنوی کردبیات در میانهی شور منحصر به فرد است. در مثنوی بیات ترک، گردش ملودی در گوشه های مختلف، از جمله قطار، و تحریرها و فرودهایی که حالات عرفانی و خانقاهی روایت را نمایان میکنند قابل توجه هستند." فارغ از برخی اشکالات نگارشی، بدیهیست که "به آرامی و به تدریج در پی یکدیگر آمدن گوشهها و "سوق داده شدنشان به پرده های بالاتر" نه مساله پیچیده ایست، نه بدیع است و نه هیچ ربطی به مفهوم "مثنوی" دارد و در اکثر قریب به اتفاق اجراهای سنتی تر موسیقی کلاسیک ایرانی چنین مسالهای رعایت می شود. سایر خصوصیات ذکر شده مانند “منحصر به فرد بودن” اجرای مثنوی کرد بیات و دارا بودن حالات عرفانی، به غیر از آنکه توصیفاتی کلّی و گنگ هستند، کمکی به درک مسالهی ما نمیکنند.
مثنویهای اجرا شده ضمن آن که تا حد زیادی از خصوصیات ذکر شده برای مثنویهای ردیف بیبهره اند، تفاوت قابل تشخیصی با اجرای یک آواز رایج در دستگاههای ایرانی بر روی چند بیت شعر (در هر قالبی) ندارند؛ با این تفاوت که در معدودی از اجراها، برخلاف مثنویهای ردیف، چند بیت به طرز کمابیش یکسانی در محدوده مدال یک گوشه میمانند و بدون تغییر و تنوع چندانی در محتوای موسیقایی، اجرا میشوند. از این رو، هم چنان هدف و بداعت و اصالت (به معنای آنچه که اثر برای عرضه دارد) مبهم میماند: به غیر از "نام" جذاب و گمراه کننده، این آلبوم به راستی چه ظرفیتی از موسیقی دستگاهی را می پروراند و بازنمایی میکند؟
نهایتاً باید اشاره کرد، آنگونه که کاظمی در دفترچهی سیدی عنوان کرده، اجرای یک باره و زندهی این اثر، هر چند از جهاتی قابل توجه و با ارزش است، اما از جنبههایی دیگر (مانند فالشیها و ناهماهنگیهای کوچک میان نوازنده و خواننده)، نمیتواند حائز امتیازی خاص در مقابل اجرای استودیویی دانسته شود.