ورود به حساب کاربری



بازیابی کلمه عبور



جهت ثبت نام در رادیو پدیده اینجا کلیک کنید
نویسنده : Admin
|
تاریخ : یک‌شنبه 7 تیر 1394 - ساعت 14:02:22
چاپ خبر

سعید مدرس: آهنگ‌های من بدون ویدیو هدر می‌روند

شخصا به کار سعید مدرس خیلی علاقه‌مندم. جنسش را متفاوت از مسیر رایج مارکت موسیقی فارسی زبان می‌دانم. او کاراکتری از خود ساخته که نمونه‌اش را در موسیقی پاپ کشور کمتر دیده‌ایم. تبحرش در بخش‌های مختلف ... .

سعید مدرس: آهنگ‌های من بدون ویدیو هدر می‌روند

شخصا به کار سعید مدرس خیلی علاقه‌مندم. جنسش را متفاوت از مسیر رایج مارکت موسیقی فارسی زبان می‌دانم. او کاراکتری از خود ساخته که نمونه‌اش را در موسیقی پاپ کشور کمتر دیده‌ایم. تبحرش در بخش‌های مختلف هم به این کاراکترسازی خیلی کمک کرده است؛ هم می‌خواند، هم ملودی می‌سازد، هم تنظیم می‌کند، هم در عرصه میکس و مستر بسیار تواناست و از همه مهم‌تر در زمینه ویدیو سازی صاحب سبک است. او در دوره‌ای که به شکل غیررسمی فعالیت می‌کرد، دوره موفقی را از سر گذراند اما آلبوم خوب ساحل چمخاله با چند آهنگ خیلی خوب آنچنان که انتظار می‌رفت، نتوانست موقعیت او را در عرصه رسمی تثبیت کند. او اما گام به گام به حرکتش ادامه داد تا دوباره روی ریل بیفتد و احساس من این است که در مسیر نسبتا درستی قرار گرفته است. چند روز پیش از او ویدیویی منتشر شد که در نوع خود یگانه بود. به مناسبت انتشار این ویدیو روی ترانه «من بی دلیل خوشحالم» سراغ او رفتم و با او گفت‌و‌گویی داشتم.
 
  اول از تیپ و استایل جدیدت شروع کنیم؛ با مو و ریش کمی بلند.
من برای کلیپ «من بی دلیل خوشحالم» باید ریش می‌گذاشتم. چون می‌خواستم سن‌های مختلف و حالات مختلف یک انسان منزوی و تنها را در این کلیپ نشان دهم. بعد از آن دوستانم به من گفتند که قیافه‌ات خوب شده و به‌ت می‌آید. برای همین هم تصمیم گرفتم که این استایل جدید را مدتی حفظ کنم.
 
  به این دلیل این سوال را پرسیدم که شما را همراه با دو سه خواننده دیگر مثل سیروان به عنوان یک آرتیست صاحب‌سبک و استایل می‌شناسند که علاوه بر نگاه متفاوت به موسیقی، به مباحث دیگر مثل استایل شخصی یا کلیپ‌های متفاوت یا حتی کاورهای متفاوت آلبوم و تک‌آهنگ هم توجه زیادی می‌کنید.
طبیعتا من به این مساله خیلی اهمیت می‌دهم و یکی از موضوعات مهم در عرصه موسیقی را توجه به این موضوعات می‌دانم. اما سعی می‌کنم در ترانه‌هایی هم که انتخاب می‌کنم، به این موضوع توجه کنم و کارم به این استایل که درباره اش صحبت می‌کنی، بخورد.
 
  خیلی‌ها می‌گویند استایل سعید مدرس طی سال‌های فعالیت غیررسمی‌اش به دو مساله گره خورده بود؛ یکی کلیپ و دیگری ترانه‌های مونا بروزیی. در واقع وقتی کار تو مورد توجه قرار گرفت، این دو پارامتر نقش پررنگی داشتند. به عنوان اولین پارامتر به کلیپ بپردازیم. کارهای شما تصویری است و ترانه‌هایی که می‌خوانید با کلیپ معنای ویژه‌ای پیدا می‌کند. چرا طی یک سال گذشته سمت کلیپ نرفتید؟
درست است. به همین دلیل هم در این مدت دو کلیپ آماده و منتشر کردم. بعضی کارها با تصویر معنا و مفهوم عمیق‌تری پیدا می‌کنند و کارهای من هم از این دسته است. وقتی احساس کردم زمینه برای تهیه کلیپ فراهم شده با توجه به سابقه‌ای که در این عرصه داشتم، دست به کار شدم تا خلا کارم را پر کنم. از این به بعد هم بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت. این روزها پر از ایده‌ام برای کارهای نو و متفاوت در عرصه ویدیوکلیپ. اهنگ‌هایی در سبک موسیقی من اگر تصویر نداشته باشند، هدر می‌روند. من غیر از آلبوم «ساحل چمخاله» در این مدت حدود 10 تک‌آهنگ ساخته و منتشر کرده‌ام که خیلی‌هایشان را دوست دارم و باید برای‌شان ویدیو بسازم.
 
  و کار با خانم برزویی که انگار با هم اختلافاتی دارید و مدت زیادی است که با هم همکاری نمی‌کنید. به نظر من ترانه‌های مونا بروزیی خیلی خوب روی کار شما می‌نشیند و خیلی حیف است که با هم همکاری نمی‌کنید.
اصلا بحث اختلاف در میان نیست. من به ایشان و کارشان احترام می‌گذارم و با هم تماس هم داریم.
 
  پس چرا با هم کار نمی کنید؟
ترانه‌سراهایی داریم که به قول خود شعرا، کارهایشان کوششی است. مثل خانم مریم اسدی که یک حرفه‌ای در عرصه ترانه‌سرایی است که خیلی راحت می‌تواند یک کار کوششی بگوید. به اعتقاد من، مونا برزویی یک ترانه سرای جوششی است. باید دغدغه‌ای داشته باشد تا این دغدغه تبدیل به یک کار شاعرانه و هنری شود. من فکر می‌کنم مساله این است که ایشان دغدغه‌هایشان عوض شده است. طبیعتا جنس کلام‌شان هم تغییر می‌کند. ممکن است کسانی امروز این تغییرات و این کلمات را بپسندند و خیلی هم راضی باشند ولی من که با آن مونا برزویی کار کردم و ایشان را می‌شناسم، با کلام امروزش مثل آن کلام دیروزی نمی‌توانم رابطه برقرار کنم. شاید مشکل از من است یا شاید امروز سلیقه من عوض شده باشد اما من امروز با ترانه‌سرایانی کار می‌کنم که کارشان را جدا می‌پسندم. چون این ترانه‌ها دستم را در بخش آهنگسازی و تنظیم باز می‌گذارد. طبیعتا هیچ اثری صد در صد خواسته‌های من را براورده نمی‌کند اما من این کارها را واقعا دوست دارم. مثلا «ساحل چمخاله» خیلی سبک و راحت بود؛ این قدر کار کردن با این ترانه راحت بود که احساس می‌کردم ترانه شبیه نت است. من دیگر درگیر این مساله نبودم که مخاطب را با ترجیع بند کار همراه کنم. دیگر لازم نبود آرام حرف بزنم تا مخاطب منظورم را بفهمد. همین آهنگ «من بی دلیل خوشحالم» یکی از کارهایی است که من به تندترین وجه ممکن، ترانه را می‌خوانم. چون ترانه قابل فهم و روایی و راحت و سبک است. اگر روزی به ترانه‌ای از ایشان بربخورم که به سلیقه امروزم نزدیک باشد، حتما کار می‌کنم. برای کارشان هم احترام قائلم.
 
  شما در دوره‌ای با مونا برزویی همکاری داشتید که هنوز مجاز نشده بودید. با توجه به اینکه کارهای قبلی‌ات مثل دنیای وارونه خیلی مورد توجه قرار گرفت، چه شد که تصمیم گرفتید در عرصه مجاز فعالیت کنید. چون آرتیست‌ها دوست دارند کارشان در سطح وسیعی دیده شود و بدون کلیپ طبیعتا این کار سخت است. آیا بحث‌های مالی و بیزنسی در تصمیمت برای مجاز شدن اهمیت داشت؟
صد در صد. یک نکته مهم این بود که من از توانمندی و هنری که برایش زحمت کشیده‌ام، درآمد داشته باشم و نکته بعدی هم این است که من وابستگی‌های زیادی نسبت به ایران و خانواده‌ام دارم. برایم خیلی سخت بود که ایران را فراموش کنم. من دارم فارسی می‌خوانم و تمرکز فارسی‌زبان‌ها در ایران است. شما در خارج از کشور با مخاطب پنج شش میلیونی پراکنده طرف هستید اما اینجا در ایران در یک شهر مثل تهران 12 میلیون جمعیت هست.
 
  برای حضور در این عرصه باید کمی از ایده‌آل‌ها عدول کرد. با توجه به سبک متفاوتت چقدر پذیرفتی که برای کار مجاز از این ایده‌آل‌ها دست بکشی تا مخاطب عام هم به دست آوری؟
من از یک بخش‌هایی اساسا نمی‌‌گذرم. اگر در ایران کسی بگوید که می‌خواهم بخوانم، شعر بگویم یا تنظیم کنم که پول در بیاورم، به نظر من کل زندگی‌اش را باخته است.
 
  چرا؟
یعنی اگر من بخواهم از موسیقی پول دربیاورم، مسخره‌ترین راه را انتخاب کرده‌ام. چون اگر شما نصف خلاقیت، فکر، تلاش و حرص و جوشی را که در این کار صرف می‌کنید، در هر کار دیگری بگذارید، عایدی بیشتری خواهد داشت و موفق‌تر خواهید بود. کما اینکه مثلا من با تحصیلات مهندسی عمرانم اگر روی کار ساختمان انرژی می‌گذاشتم، چند برابر کار موسیقی درآمد داشتم. پس مساله صددرصد پول و درآمد نیست. ولی وقتی شما درگیر کار هنری می‌شوید، این قدر این کار، وقت و فکر و دغدغه‌تان را به خود مشغول می‌کند که دیگر نمی‌توانید به کار دیگری برسید.
 
  پس انتظار دارید که این کار زندگی‌تان را تامین کند. پس باید به تقاضای بازار هم اهمیت دهید و به همین دلیل هم شاید مجبور شوید از بعضی ایده‌آل‌هایتان بگذرید.
می‌توان از یک بخش‌هایی گذشت. مثلا من می‌‌توانم در ویدیو ساختن از ایده‌آل‌هایم بگذرم اما هیچ وقت موزیکم را فدای ذائقه غالب بازار نمی‌کنم.
 
  اتفاقا شاید باید در بخش موسیقی کمی از ایده‌آل‌ها فاصله گرفت. چون مثلا در بخش ویدیو می‌توان از ایده‌های خلاقانه در چارچوب رسمی استفاده کرد و باعث جلوه بهتر کارها هم شد.
درست می‌گویی. ولی من این کار را نمی‌کنم. فکر می‌کنم گوش جامعه امروز ما کمی آسیب دیده.
 
  منظورم این نیست که کارتان شبیه مثلا محسن یگانه یا فرزاد فرزین شود. بحثم بیشتر حول و حوش موضوعاتی مثل انتخاب سوژه ترانه‌هاست که می‌تواند متفاوت و جدید و حتی ورای ایده‌ال‌های ذهنی‌ات باشد.
مصاحبه‌ای دیدم از یکی از خوانندگان قدیمی که می‌گفت چهل سال پیش در خیابان جمهوری با 4 نوازنده دیگر، کارهای بیتلز را می‌زدیم. آدم حیرت می‌کند که چقدر گوش‌ها تغییر کرده است. حتی موسیقی هاوسی که امروز می‌شنویم، به سبک درستش نیست. من ضمن احترام به این ذائقه، معتقدم که موسیقی‌ای در دنیا جاری است که با این موسیقی ملودی محور ما فرق دارد و از یک جنس دیگر است. یک موسیقی چند صدایی است که به هارمونی وابسته است و من نمی‌توانم از این سبک خارج شوم، چون سلیقه‌ام این است.
 
  اصلا خوب هم نیست که سبک را تغییر دهید.
البته این طور هم نمی‌ماند. امروز بچه‌های هفت هشت ساله که در بازار موسیقی تاثیری ندارد، هفت هشت سال بعد مهم خواهد شد و باید به این نسل هم توجه کرد که سلیقه‌اش طور دیگری است.
 
  من فکر می‌کنم مثلا در بخش ترانه، قبلا عاشقانه‌تر می‌خواندی. امروز کمتر این سوژه را در کارهایت می‌شنویم. امروز سراغ سوژه‌های متفاوت‌تر می‌وی اما آن استعارات و فضاهای عاشقانه در کارت کم رنگ شده است.
اکثر ترانه‌های قبلی من از یک ضربه ای حکایت می‌کرد که در یک رابطه زده شده و حس بسیار دردمندی در آنها جریان داشت. این قدر واقعی بود که تاثیرگذار هم می‌شد. این احساس من نبود و احساس ترانه‌سرای آن قطعات بود. من چون چنین حسی را ندارم نمی‌توانم از ترانه‌سراهای دیگر بخواهم که از این حس بنویسند. ولی در این مدت متوجه شده‌ام ترانه‌سرایان دیگر در عرصه‌های دیگر توانا هستند. مثلا خانم رویا شکیب در بخش تصویرسازی خیلی توانمند هستند. انگار ترانه‌هایشان نقاشی است. شما رنگ‌های خارج از این دنیا را در ترانه‌هایشان می‌بینید. یا آقای علیرضا عبداللهی نگاه خیلی مردانه‌ای به مسائل دارد و احساساتش برای مردها خیلی قابل درک است. از میان اینها انتخاب می‌کنم. اما حتما قبول داری که مدل عشق امروزی هم با مدل عشق دیروز متفاوت است.
 
  مساله این است که از عشق خواندن عموما موفق است و می‌گیرد. به ویژه اینکه المان‌های دیگر مثل ملودی و تنظیم خوب و کلیپ هم داشته باشد.
من بيش از ٤٠ ويديو ساخته‌ام كه ميان شان هيت‌‌هاي زيادي هم هست. آن زمان، بالاترين دستمزد را میان ویدیوسازها من مي گرفتم. چهره‌هاي زيادي هم با ويديوهاي من معرفي شدند. كساني مثل زانيار و مهدي اسدي و ... حتي امير تتلو كه امروز براي خودش جرياني است، مي خواست بيايد تا برايش ويديو بسازم. از همان زمان، در استوديوي من، مهم‌ترين بحث ميان من و اين دوستان اين بود كه اين كار مي‌گيرد يا نه. به شدت درگير اين ماجرا بوديم. پيش‌بيني بازار كار بسيار سختي است. وقتي دنياي وارونه منتشر شد، كلي بحث پيش آمد. عده‌اي مي گفتند چرا اين قدر بيس خوانده‌اي. يكي مي‌گفت با توجه به ريتم آهنگ، چرا شات‌هاي كليپ اين قدر طولاني است. كار انرژي بيشتري مي‌خواهد. يكي مي‌گفت اصلا چرا ويديوي انيميشين ساخته‌ي. اما بعد از ٢ ماه نتيجه كار را ديديم.
 
  و با این سابقه، دوباره یک ویدیوی انیمیشین سه‌بعدی ساختی که کار نویی است اما ریسک هم دارد.
در تاريخ موزيك ويديوي ايران تا حالا كار انيميشين سه بعدي نداشته‌ايم. فقط يك كار را براي يك خواننده لس‌آنجلسي ساختند كه خيلي ابتدايي بود. در بخش‌هاي ديگر هم ما تجربه «سيا ساكتي» و «تهران ١٥٠٠» را داشته‌ايم كه مي‌دانيد به شدت به آنها پرداخته شد و ادعاي بالايي هم داشتند. من نظرم اين است كه بايد دست به تجربه‌هاي نو زد. اما طبيعتا وقت‌هايي هست كه مي‌خواهي كار خارق‌العاده و عجيب كني و مي‌داني كه با بازتاب‌هاي منفي هم رو به رو مي شوي. به ويژه از سوي كساني كه توان انجام اين كار را دارند اما انجامش نداده‌اند. آنها بیش از بقیه انتقادات تند می‌کنند.
 
  البته شاید هم این نقدها نشانه این است که راه را درست رفته‌ای. علاوه بر کلیپ سازی، در عرصه تنظیم برای دیگران هم فعال بودی. مثلا در آلبوم خداحافظ آریان هم چند قطعه تنظیم کردی. برای من خیلی جالب بود که تو و آریانی‌ها با دو فضای کاری کاملا متفاوت با هم همکاری کردید و کنتراست جالبی ساختید. چه شد که با آریان همکاری کردی؟
خانم شراره فرنژاد به من مراجعه كردند و از من خواستند يك قطعه با ملودي خودشان را تنظيم كنم. كار كه انجام شد، موزيك را به آقاي رجب‌پور دادند. ايشان هم خوش‌شان آمد. علي پهلوان هم همين طور. علي هم گفت ملودي او را هم تنظيم كنم. چون رضايت‌شان جلب شد، چند كار ديگر هم به من سفارش دادند و همكاري‌مان بيشتر شد. در اين آلبوم هم سه چهار قطعه با تنظيم‌هاي من هست.
 
  نظرت درباره خروجی کار چیست؟
آریان یک گروه نوستالژیک است و خوشحالم که با آریانی‌ها همکاری کردم اما راستش كار را نشنيده‌ام. چون آلبوم خيلي دير منتشر شد و تب و تاب و هيجانش خوابيد.
 
  اگر کار همان زمان منتشر می‌شد شاید حضور شما هم مي‌توانست تبليغات خوبي براي كار باشد.
اما حتي روي اين مساله مانور هم ندادند.
 
  که دلایلش را تقریبا می‌دانیم. آخرین بحث من شاید یک نظر است یا یک نقد. سعید مدرس را با استایل خاص، موزیک خاص، ویدیوی خاص و کاراکتر خاصش می‌شناسیم که مسیر فعالیتش با مسیر رایج موسیقی پاپ متفاوت است البته جز یک بخش که خیلی هم مهم است. ترانه‌های قطعات شما به سبک ترانه های مرسوم موسیقی پاپ امروز است. مثلا ترانه نیلوفر لاری‌پور را شاید هر خواننده دیگری هم می‌توانست بخواند. در حالی که انتظار می‌رود برای مخاطب کلام محور فارسی‌زبان، ترانه‌های متفاوتی را هم انتخاب کنی
من موافق این ماجرا هستم اما نه در رابطه با همه کارها. مثلا روی کاری مثل «هی من بدون تو/ هی تو بدون من» من می‌خواهم روی ریتمم تمرکز کنم. در این کار علاقه داشتم که روی ریتم و فضاسازی و بیت( Beat) ماجرا فوکوس کنم. به همین دلیل هم کلام را ساده انتخاب کردم. برای موزیک آرام و ریتم کندتر که به مفاهیم خاص می پردازد و باید کلام به خوبی شنیده شود، می توان از ترانه های متفاوت استفاده کرد.
 
  یکی از این کارهای متفاوت یک کار دوصدایی بود به اسم کاناپه که فکر می‌کنم مخاطبان ویژه‌ای هم داشت. در این قطعه مخاطبی را در نظر گرفتید که سینما و تئاتر می‌رود، فیلم‌های کلاسیک می‌بیند و کافه‌نشین هم هست. این کار حتی در بخش تنظیم هم با همه کارهای قبلی‌ات متفاوت بود.
این کار را با آرمان حسن‌زاده خواندیم. من برای او یک آلبوم تنظیم کرده‌ام که در مرحله اخذ مجوزهای ارشاد است. در این آلبوم ترانه‌ای بود به اسم کاناپه که من از ترانه اش خیلی خوشم آمد. پیشنهاد دادم هم برای معرفی کار او و هم به این دلیل که حودم از کار خوشم آمده بود، این کار را با هم اجرا کینم. این ترانه ویژگی‌هایی داشت از جمله اینکه قافیه را کنار گذاشته و قافیه‌هایش بیشتر شنیداری‌اند. وزنش هم رهاست. چون از کاناپه و یک فضای خودمانی می‌گفت، من هم تصمیم گرفتم یک تنظیم خودمانی و آنپلاگد برایش در نظر بگیرم.
 
  کار نسبتا خوب و موفقی هم شد. همین تفاوت ها مدنظرم است.
سلیقه موسیقایی من دایره وسیعی است. من کاری داشتم به نام  «حال سهراب» که رینم شش هشتم داشت و از سنتور و حتی آواز ایرانی در آن استفاده کرده بودم. در دایره سلیقه من تعصب جایی ندارد. 
 
  و آخرین سوال هم این که برنامه های آینده‌ات چیست؟
یک ویدیو در دست ساخت دارم که خیلی خاص و متفاوت است. احتمالا ریمیکسی از آهنگ دیوونگی را که جزو تک آهنگ‌های موفقم بود، آماده خواهم کرد و برای بقیه کارها هم به تدریج ویدیو می‌سازم.

سعید مدرس
آمار بازدید : 1,302
تعداد نظرات (0)
ارسال نظر
لطفا صبر کنید...
 

پر بازدید ترین آهنگ ها

View More ▶

ارتباط با ما

کاراکتر باقی مانده : 500