ورود به حساب کاربری



بازیابی کلمه عبور



جهت ثبت نام در رادیو پدیده اینجا کلیک کنید
نویسنده : -------
|
تاریخ : چهارشنبه 11 شهریور 1394 - ساعت 16:40:15
چاپ خبر

مهدی یغمایی:بهترین روزهای عمر هنری ام سوخت

در کمال ناباوری از گروه «ژوان» جدا شد و بعد از مدتی، خبر جمع آوری اولین آلبوم مستقل وی با نام «یه دنیا حرف» به گوش اهالی موسیقی رسید. خواننده ای توانمند و تکنیکی که متاسفانه مثل خیلی از خواننده های تکنیکال موسیقی پاپ در جایگاه اصلی خود قرار نگرفته است. مهدی یغمایی که به گفته او، بهترین روزهای عمر هنری اش، سوخته، شش سال دچار ممنوعیت کاری، تنها به دلیل پخش کلیپی در زمان همکاری اش با گروه «ژوان»، شد. ضربه مهلکی به اولین آلبوم وی وارد شد تا او برای همیشه این «بار اول» را فراموش کند. به تازگی دومین آلبوم خود را با نام «چمدون تو» به مراحل پایانی دریافت مجوز رسانده است. از «یه دنیا حرف» تا «چمدون تو»، سه سال زمان خرج شد. تمام آنچه خواندید بهانه ای شد تا گفت و گویی با این هنرمند با اخلاق، محجوب و البته حرفه ای، داشته باشیم.

مهدی یغمایی:بهترین روزهای عمر هنری ام سوخت

«چمدون تو» در چه حال است؟
در حال دریافت مجوز هستیم که قائدتا باید در این هفته مجوز را ادریافت می کردیم اما به دلیل پاره ای از سو تفاهمات صدور مجوز به حالت تعلیق درآمده که امیدواریم هر چه سریع تر این ابهامات رفع گردد تا بتوانیم آلبوم را با حداقل تاخیر به دست مخاطبان برسانیم.
و عواملی که در تهیه و جمع آوری این اثر درکنار شما بودند...
به غیر از دوستان حرفه ای، تعدادی از بچه هایی که تازه کار هستند و باید برای آنها بستر مناسبی را مهیا کرد تا استعدادشان شکوفا شود، با من همکاری داشتند و با این آلبوم به دنیای موسیقی معرفی می شوند. معتقدم در میان برخی از افراد گمنام، کسانی هستند که به واقع کارهای خوبی چه در سرودن ترانه و چه در ساخت ملودی ارایه می کنند. شاید درست نباشد، اما امثال من که ادعای حرفه ای بودن را داریم باید فضا را برای افراد گمنام اما با استعداد باز کنیم. در بخش ترانه، بابک بابایی، حامد صوفی پور، پریا صوفی پور، پیمان طالبی و النا باقرزاده، همکاری داشتم. وحید پویان، علیرضا قرایی منش، امین قباد، حسام الدین ناصری نیز در ساخت ملودی همراه من بودند. کار تنظیم قطعات نیز به عهده حمید خلف بیگی، پورزاد اعلایی، فرزاد ماهان، حسام الدین ناصری، علیرضا جعفری و هومن آزما، بوده است. تمام سعی خودم را به کار گرفتم تا شان موسیقی و شعور مخاطبان موسیقی را حفظ کنم. امیدوارم که این تلاش بی نتیجه نبوده باشد.
یعنی در این آلبوم، ملودی که از ساخته های خودتان باشد، نخواهیم شنید؟
تنها ساخت ملودی سه یا چهار قطعه را خودم انجام دادم. یعنی نخواستم که بیشتر از این دخیل باشم. معتقدم یک مغز یک جایی به تکرار می رسد. دوست ندارم این اتفاق برای کارهای من بیفتد. می خواستم احساسات مختلفی در رنگ و بوی موسیقی «چمدون تو»، تاثیرگذار باشد.
تا چه اندازه تفکرات موسیقایی مهدی یغمایی، در دومین اثر او شنیده خواهد شد؟
سیزده قطعه این آلبوم را از بین چهل قطعه ساخته شده انتخاب کردم. سه سال طول کشید تا دومین آلبوم من به سرانجام برسد. در این مدت، به صورت میانگین هر ماه یک قطعه موسیقایی از اینترنت منتشر کردم. تمام این سخت گیری ها، به جهت حضور پررنگ خودم در آلبوم بوده. آنچه در «چمدون تو» شنیده می شود، خود مهدی یغمایی ست. در «یه دنیا حرف»، تنها دو یا سه قطعه به دلخواه خودم ساخته شد. به دلیل اینکه تنهایی تصمیم نمی گرفتم. قاطع عرض کنم، خوب یا بد، این آلبوم خودم، مهدی یغمایی هستم.
«یه دنیا حرف»، به جهت کیفیت و نوع انتشار آن، دچار آسیبی جبران ناپذیر شد. لطف کنید درباره ماجرای اولین آلبوم رسمی خودتان توضیح بدهید.
 طبق قرارداد  با تهیه کننده، باید در طی پنج سال، سه آلبوم را منتشر می کردیم. بنا به دلایلی این اتفاق شکل نگرفت. ضمن اینکه انتشار «یه دنیا حرف»، به تعویق افتاد. آنقدر انتشار این آلبوم به فردا سپرده شد تا در مصاحبه های همان زمان که از من گرفته شد، اعلام کردم، این آلبوم منتشر نمی شود. در همان زمان اعلام کردم که «یه دنیا حرف» آلبوم من نیست. ضمن اینکه «سی دی» که در دست تهیه کننده بود، ماکت آلبوم بود. درست اول ماه مبارک رمضان در سال 90، دوستان با من تماس گرفتند و خبر دادند که آلبوم به همان شکل، بدون میکس و مسترینگ، منتشر شده است. هرچند که اتفاقی غیر حرفه ای بود، اما من موضوع را به فراموشی سپردم.  
شما از جمله خواننده های تکینکی و توانمند در این امر هستید که رنگ و جنس صدای شما، حس خوبی را به مخاطب و شنونده موسیقی منتقل می کند. به همین دلایل پتانسیل «برند» بودن را نیز دارید. اما برخلاف خیلی از خواننده هایی که این روزها به عنوان «برند» در حال فعالیت هستند، در برگزاری کنسرت، حضور چشمگیری نداشتید و شاید بهتر است بگویم، کم رنگ ظاهر شدید. نظر خودتان چیست؟
کم رنگ نیستم، من بی رنگ هستم. آلبوم گروه «ژوان» که منتشر شد، کلیپی هم برای آن ساخته و پخش شد. با آنکه فضا و ساختار کلیپ، در چارچوب قوانین بود اما، از سال 82 تا 88 ، یعنی شش سال برای من ممنوعیت صادر شد. برای حضور در کلیپی که هیچ مشکلی نداشت. شش سال برای یک خواننده و هر هنرمندی کم نیست. بهترین روزهای عمر هنری ام سوخت. همان قدر که دوباره توانستم روی پای خودم بایستم، اتفاق بزرگی ست.  با تمام دورماندن ها و سختی هایی که تحمل کردم، باید خدا را شکر کنم که در این نقطه از موسیقی ایستادم. در تمام طول سال هایی که من ممنوعیت کاری داشتم، روزانه تعداد زیادی خواننده به دنیای موسیقی معرفی شد و البته سطح سلیقه مخاطب نیز افت کرد. به نظر شما کار آسانی ست، طی کردن این مسیر؟ در کل باید عرض کنم آنقدر درگیر ممنوعیت بودم که فضایی برای تبلیغات و دیده شدن من وجود نداشت. نه تنها من ، بلکه خیلی از خواننده های ما هستند که کارشان را به خوبی می دانند و بلد هستند، اما نه تبلیغی نه حمایتی از آنها می شود.  اطمینان دارم اگر این عزیزان مورد حمایت قرار بگیرند و استیج سالن ها در اختیارشان قرار بگیرد، به طور حتم سالن را پرخواهند کرد.
در واقع برای جذب علاقه مندان به موسیقی به سمت سالن های کنسرت، باید تبلیغات گسترده ای انجام شود.
شک نکنید که همینطور است. البته مردم هم باید کمی با تفکر، موسیقی گوش کنند. دوست داشته باشند که شنونده موسیقی خوب در سالن های کنسرت باشند. مخاطب باید بداند، کار اصلی خواننده، خواندن درست و ژوست است نه سرگرم کردن حاضرین در سالن. من کمدین نیستم که مردم را سرگرم کنم. ضمن اینکه صددرصد موافق  «شومن» بودن یک خواننده نیز هستم، اما در حد یک خواننده. موضوع اصلی در کنسرت، صدای خواننده ست و تا زمانی که مخاطبان موسیقی به درک این موضوع دست پیدا نکنند، خیلی از حرفه ای های ما، در سکوت باقی می مانند.
اما در سال 88 آلبومی با حضور شما، محمد علیزاده، رضا صادقی و محسن چاوشی، با نام «سلام آقا» منتشر شد. ضمن اینکه مهدی یغمایی نسبت به دیگران در آن آلبوم تعداد قطعات بیشتری را اجرا کرد، آلبوم با استقبال بالایی نیز مواجه شد. همین موضوع می توانست نقطه عطف خوبی برای شما باشد.
بله. اما فراموش نکنیم، درست زمانی که «سلام آقا» به قول شما می توانست نقطه عطفی برایم باشد،  اولین آلبوم مستقل من «یه دنیا حرف» که می توانست یک اتفاق خوب باشد، سوخت شد. نه تنها این مساله به هیچ عنوان خوب نبود، بلکه توانست سایه ای خاکستری برسر دنیای موسیقایی من باشد، تنها کاری که از دست من برآمد، سکوت بود.
بنابراین بعد از انتشار دومین آلبوم رسمی تان، باید منتظر اخبار خوبی باشیم.
سپهر دوست خوبم، تهیه کنندگی این آلبوم را به عهده داشت. بهنام صفاریان عزیز، مدیر شرکت «آوای سگال پارس»، کار دریافت مجوز آلبوم را انجام داده است. قراردادهای تهران نیز بسته شده و قرار است بعد از انتشار آلبوم، کنسرت های شهرستان و به امید خدا، تهران برگزار شود. شاید کمی دیر باشد، اما به اعتقاد من، «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود...». ترجیح دادم زمانی بیایم که حرفی برای گفتن داشته باشم و اگر سال ها بعد به گذشته خودم نگاه کردم، از کارهای موسیقایی ام پشیمان نباشم. امروز فکر می کنم این اتفاق در حال افتادن است.  
مدتی ست، اصطلاحی در بین اهالی کنسرت گزار، به گوش می رسد. می گویند فلان خواننده «نفروش» است. به نظر شما این «نفروش» بودن یعنی چه؟
باور کنید من هم نمی دانم «نفروش»  یعنی چه.!  مقیاس و معیار اندازه گیری این عزیزان چه چیز هست، نمی دانم. زمانی یک تهیه کننده می تواند بگوید که فلان خواننده سالن را پر نمی کند و یا به اصطلاح خودشان «نفروش» است که، برای تمام خواننده ها بستری برابر، بدون جانبداری، مهیا باشد. تبلیغات و حمایت یکسان انجام شود. وقتی همه به یک اندازه از شرایط تبلیغات بهره نمی برند و رسانه در اختیارشان قرار نمی گیرد، با چه مقیاس و معیار اندازه گیری، «نفروش» بودن برخی خواننده ها را مشخص می کنند. این درد است که بهترین خواننده های توانمند، تکنیکی و البته با دانش موسیقایی، با برچسب «نفروش» بودن، جایی روی صحنه ندارند.  بهترین خواننده های ما مهجورند و کمترین فالورها را دارند. تکیه شان بر توانایی هاشان است. همین و بس ...
ضمن توضیح درباره گروهی که قرار است شما را در کنسرت های تان روی استیج، همراهی کنند، لطف کنید در مورد کنسرتی که پیش از ماه مبارک رمضان در رشت، داشتید نیز صحبت کنید.
بچه های گروه  من پورزاد اعلایی رهبر ارکستر هست و باهم پارت ها را نوشتیم. ارمین شریف پور، مجتبا کشاورز، آرا پرسادمهر، مرتضا ابادی، امین شاعلی و فرزاد نصرتی، اعضای گروه نوازنده را تشکیل می دهند. خیلی از آنها راضی هستم، هرچند برای کنسرت رشت، فرصت زیادی برای تمرین نداشتیم. همانطور که شما هم در جریان هستید، رشت از جمله شهرهایی ست که به جهت تعدد در برگزاری کنسرت از جانب خواننده های متفاوت، اشباع شده و به همین دلیل از فروش خوبی برخوردار نیست. اگر قرار باشد شفاف حرف بزنم، باید عرض کنم، قرار بود دو سانس کنسرت از جانب من برگزار شود. سانس اول، از 1012 صندلی، 950 بلیط به فروش رسید.  در کل بد نبود ولی سانس دوم برگزار نشد.
اگر اشتباه نکنم، سال گذشته نیز کنسرتی داشتید که متاسفانه لغو شد . . .
عرض کنم قرار بود آقای مجید طوسی برگزار کننده آن کنسرت باشند. گروه تشکیل و تمرین ها به موقع انجام شد. حدود ده روز مانده به کنسرت، با من تماس گرفتند و اعلام کردند، جلسه بحران برگزار شده است. در آن جلسه به من گفتند، ما نزدیک به دویست هزار پیام مخابراتی ارسال کردیم، در صورتی که نه من و نه اطرافیانم، پیامی در این رابطه دریافت نکرده بودیم. به هیچ عنوان قصد ندارم بگویم آنها دروغ گفته اند، اما نمی توانم قبول کنم که ارسال این همه پیام، کنسرت بلیط فروشی نداشته. شاید به دلیل ضعف اجرایی این اتفاق افتاد. شاید هم من خواننده «نفروش» هستم. به نظرم خیلی زود برای کنسل کردن کنسرت، تصمیم گرفتند. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم، مردم ما، دقیقه نودی هستند. به طور معمول دو سه روز آخر شروع به خرید و تهیه بلیط، می کنند. متاسفانه اتفاق آن سال، به شدت انگیزه ام را برای اجرای کنسرت از بین برد.  
اگر موافق باشید کمی از این فضا خارج شویم و به فضای کلی موسیقی بپردازیم. «از من بگریزید» غزلی ست از فروغ بسطامی و اجرای آن در موسیقی پاپ، یعنی دیدگاه سختگیرانه و البته تمرکزتان به شاعرانگی ترانه، که توانست توجه مخاطب را به سمت خود جلب کند. فکر نمی کنید انتخاب سختی انجام دادید، درست در زمانی که بیشتر مخاطبان موسیقی، جذب قطعاتی می شوند که موسیقی محور باشد. ناگفته نماند این ناهنجاری، یکی، دو سالی هست که روبه بهبود رفته است.
شما اطمینان داشه باشید کلامی ماندگار خواهد شد که تفکر و جهان بینی، پشت آن باشد. در غیر این صورت قافیه جورکردن، کار سختی نیست. مردم عادی هم می توانند با کمی مطالعه، و سرهم کردن چند قافیه، ترانه سرایی کنند. من با نظر شما موافقم، مدتی بود مردم نگاهی سطحی نسبت به کلام و ترانه داشتند. در حالی که زبان ترانه، ساده و روان شده، زبان کلاسیک فارسی ست. ترانه خوب و قدرتمند، از نظر شاعرانگی می تواند به اندازه غزل و قصیده عمق داشته باشد. کما اینکه ترانه های بسیار عمیق و با بار معنایی بالایی داشتیم که در چند سال اخیر شنیده شده اند. ضمن اینکه متاسفانه مدتی ست، مردم دوست دارند همه چیز را به راحتی به دست بیاورند. وقتی کسی نمی خواهد فکر کند و به خودش زحمت فکر کردن بدهد، تفکر از جامعه دور می شود و در نتیجه همین مردم دوست دارند چیزهایی را بشنوند که  خیلی آنها را به فکر کردن وادار نکند. و این در صورتی اتفاق می افتد که ترانه سرا، درباره قد رعنا، موهای بلند و چشمای رنگی بنویسد.  چیزی غیر از این، نیاز به تفکر دارد که گاهی مردم از فکر کردن به آن سر باز می زنند. ناگفته نماند، از همان زمان که موسیقی به سمت ریتمی شدن رفت، ترانه نادیده گرفته شد.
یعنی موسیقی محور بودن فضای یک قطعه، می تواند به ترانه آسیب برساند؟
وقتی تمام توجه مخاطب به موسیقی باشد و کلام برای او اهمیت نداشته باشد، بله آسیب می رساند. این اتفاق از زمانی افتاد که مخاطب ترجیح داد موسیقی او را تکان بدهد، تا اینکه او را به فکر وادار کند! خوشبختانه مدتی ست که توجه مردم به ترانه بیشتر شده است. دلیل اجرای قطعه «از من بگریزید» شباهت خود مهدی یغمایی به غزل فروغ بسطامی بود. خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفت. در ضمن من علاقه بسیاری به ادبیات کلاسیک زبان فارسی دارم.
از صحبت شما اینطور برداشت می شود، که با موسیقی ریتمیک موافق نیستید.
من مخالف موسیقی ریتمی نیستم، اما زمانی در این فضا به ایده ال می رسیم که ریتم در جای خود، ترانه، تنظیم و به خصوص صدا و اجرای خواننده، همه و همه سرجای خودشان قرار گرفته باشند.
میانگین هر ماه یک قطعه از طریق اینترنت به گوش مخاطب رسانده اید. ضمن اینکه مورد استقبال آنها قرار گرفت، به نظر خودتان، علاقه مندان به مهدی یغمایی، با فضای جدید کارهای وی ارتباط بیشتری برقرار کردند یا «یه دنیا حرف»...
مهدی یغمایی جدید را بیشتر پسندیدند به جهت استقبال مردم این موضوع را متوجه شدم. «پاییز تنهایی»، « از من بگریزید»، « حوصله کن»، «دلم خواست»، «منو آروم کن» از جمله قطعه هایی بود که به شدت مورد توجه مخاطبان موسیقی در فضای مجازی قرار گرفت.
حدود سال های 82 تا 83، موجی از نوحه سرایی در موسیقی پاپ، فراگیر شد. و مخاطب تا حد زیادی به شنیدن  «نوحه سرایی» عادت کرد. ضمن اینکه به مرور زمان این جنس ملودی ها، جای کارهای به اصطلاح  آرام و غمگینی که تا پیش از این با قواعد موسیقایی ارایه می شد، گرفت. می خواهم دیدگاه شما را نسبت به این موضوع بدانم. با در نظر گرفتن اینکه ساختار موسیقایی بیشتر کارهایی که از مهدی یغمایی می شنویم، «اسلو» و «آرام» بوده است.  
ما یک بحثی در موسیقی محلی ، مقامی و اصیل داریم که موسیقی مرثیه ای ست. بحث «نوحه سرایی» از دوران صفویه گسترش بیشتری پیدا می کند.  نسل به نسل به ما منتقل شده و همه ما، ناخودآگاه به آن خو گرفتیم و با آن غمگین می شویم به جهت این که به طور معمول «نوحه سرایی» را در مراسم سوگواری شنیدیم. ضمن اینکه حضور این فضا در موسیقی پاپ را به صورت صددرصد رد نمی کنم، اما موافق آن هم نیستم. این نواها باید در جا و فضای مناسب خودش اجرا شود. اینکه وارد فضای موسیقی پاپ بشود و مردم به جهت ارتباط نوستالژی که با آن دارند، جذب می شوند، دلیلی بر موفقیت قطعه ای که از  این نوع فضا، در کار موسیقی خود بهره گرفته است، نمی شود. البته گاهی هم پیش آمده که قطعه ای در این غالب و چارچوب اجرا شده و به موفقیت هم رسیده است. اما به طور حتم ماندگاری نخواهد داشت.
دلیل بخشی از ماندگاری یک اثر می تواند خواننده و موسیقی آن باشد. اما به طورحتم، بخش دیگر می تواند به استقبال مخاطب از آن قطعه موسیقایی بستگی  داشته باشد. شما به عنوان یک موزیسین حرفه ای، قطعه ای را با در نظر گرفتن فاکتورهای لازم  و البته اجرای خوب، منتشر می کنید. آن قطعه شنیده نمی شود اما در بیشتر مواقع، قطعات ضعیف و خارج از چارچوب موسیقایی، به گوش مخاطب می رسد که مورد توجه و استقبال مخاطبان و علاقه مندان به موسیقی نیز قرار می گیرد.
البته که مخاطب می تواند موفق و یا ناموفق بودن یک قطعه موسیقایی را با استقبال خود از آن قطعه، مشخص کند. اما پیش از این عرض کردم، باید بستر شنیده شدن برای تمام خواننده ها، یکسان باشد، آن موقع می توانیم مهر موفق و یا ناموفق بودن را بر قطعات موسیقایی بزنیم. به طور حتم وقتی تیتراژهای پایانی برنامه و سریال های تلویزیونی در اختیار تعدادکمی از خوانندگان قرار بگیرد، و یا تبلیغات و حمایت تهیه کنندگان از یک سری از خوانندگان انگشت شمار، صورت بگیرد، مقیاس اندازه گیری برای موفق یا ناموفق بودن آثار موسیقایی مختلف، نابرابر است. این طبیعی ست وقتی مردم چهره ای را ببینند و صدای او را مرتب بشنوند، از کارهای او نیز استقبال می کنند.
یعنی دلیل ماندگاری آثار دهه چهل و پنجاه نیز می تواند همین موضوع باشد.
بی تاثیر نبوده. اما در رابطه با موسیقی آن زمان باید عرض کنم، هرچه به سمت مدرنیته و دیجیتالی شدن موسیقی رفتیم، متاسفانه احساس و انسجام از آثار موسیقایی رخت بربست. پشت تمام آثاری که در آن زمان تولید می شد دنیا، دنیا انرژی قرار گرفته بود. شاعر، آهنگساز و خواننده برای خلق یک اثرموسیقایی با هم زندگی می کردند و انرژی بسیاری را خرج می کردند. در حالی که امروز خیلی از خواننده ها، ترانه ای را اجرا می کنند که تنها به واسطه آهنگساز آن را تهیه کردند. در آن زمان خواننده باید خواننده می بود تا می توانست به اتاق ضبط راه پیدا کند. در غیر اینصورت او را از استودیو بیرون می کردند. کارها به شکل آنالوگ ضبط می شد، یعنی انتقال احساس بدون بازیچه شدن در دست سیستم های دیجیتالی. حتا نوازنده نیز بدون یک نت فالشی باید کار خود را اجرا می کرد. در غیر اینصورت، کات و دوباره ضبط... موسیقی تعمیر نمی شد تا به گوش مخاطب برسد. امروز خودمان ترانه می نویسیم، خودمان ملودی می سازیم، خودمان می خوانیم و شانس داشته باشیم، گیتاری هم بزنیم، و در نهایت یک کار بی احساس که دست مایه سیستم های دیجیتالی شده است، بدون هیچ انرژی به مخاطب می رسد. البته آنچه عرض کردم درباره تمام خواننده ها صدق نمی کند. ولی به هرحال شاهد این اتفاقات هستیم. این دست خواننده ها تمام سعی خود را به کار می گیرند تا قطعه ای را منتشر کنند که به اصطلاح «بگیر» باشد، خوب است کمی تلاش کنند تا مخاطب را مجبور و مجاب کنند تا درباره آنچه که می شنود، فکر کند. بعضی مواقع خود من هم فکر می کنم کاری را بسازم و بخوانم که به بتوانم سالن کنسرت را پر کنم. سرمنشا تمام این اتفاقات و موفق و یا ناموفق بودن و البته ماندگاری یک قطعه، همان عدم وجود بستری برابر است.  آنچه در پایان این پاسخ می خواهم بگویم این است که من اطمینان دارم به زودی این بحران از جامعه موسیقی عبور خواهد کرد. حتا زمانی می رسد که دو نسل بعد از ما از موسیقی فاخر و ارزشمند، از جمله آثاری که مرحوم بابک بیات دست به خلق آنها زد،  استقبال خواهد کرد.
به نظر شما اپیدمی شدن «کاور» در فضای موسیقی کشور، چه تاثیراتی را در بردارد؟
ببینید من نمی توانم بگویم «کاور» کار خیلی بدی ست. خودم قطعه ارمنی «چه کردی» را کاور و بعد اجرا کردم. اما معتقدم «کاور» یعنی اینکه ما از ساختن و خلاقیت به خرج دادن، عاجز هستیم. یعنی ما از موسیقی شما استفاده می کنیم، چون خلاقیت نداریم. این یعنی زیر سوال رفتن موزیسین های حرفه ای کشور. البته نکته ای که باید به آن اشاره کنم این است که به فرق «کاور» و «بازخوانی» دقت داشته باشیم. من سعی می کنم این کار را انجام ندهم. ضمن اینکه در «چمدون تو»، چند نت در «اورتور» قطعه «شب رویایی»، به یکی از کارهای غربی شباهت دارد. تاکید می کنم تنها چند نت...
از نظر مهدی یغمایی، متخصص در امر صداسازی، خواننده کیست؟
البته شما لطف دارید که بنده را متخصص در امر صدا می داند. چندی پیش در برنامه ای، از من سوال کردند، چه کسانی باید تیتراژ بخوانند؟ بدون رویکرد به خواننده خاصی، گفتم: «خواننده کسی ست که صدای او کوک باشد، ژوست بخواند، ریتم بداند و اینکه برنواختن یک ساز، تسلط داشته باشد». بنده پارامترهای خودم را در پاسخ به سوال مجری توضیح داد، چنان مورد توهین و بی احترامی در فضاهای مجازی قرار گرفتم، که تا مدتی با خودم فکر می کردم مگر حرف بدی زدم؟ دیدگاه اصولی خودم را نسبت به خوانندگی مطرح کردم. به شما هم همین پاسخ را می دهم. خواننده باید ویبراسیون بداند، تحریر بداند. نمی دانم دوستان چرا فکر کردند، منظور من این است که کسی این ها را نمی داند. تمام کسانی که می خوانند، از مهدی یغمایی بیشتر می دانند. اما به هر حال باید این موارد را دانست. من ثابت می کنم که خیلی از خواننده های ما این پارامترها را ندارند.
می خواهم نظرتان را نسبت به تشکیل صنف «تهیه کنندگان آثار شنیداری» بدانم.
صد درصد می تواند تاثیرگذار باشد. باید تاثیرگذار باشد به جهت اینکه با تشکیل این صنف، موسیقی صاحب سرپرست و بزرگ تر می شود. اما به شرط آنکه «منیت» اعضا آن کنار گذاشته شود و هر کسی ساز خودش را نزند. یکدیگر را به جهت کار و سابقه، قبول داشته باشند تا بتوانند این جامعه موسیقی آشفته را سروسامانی ببخشند. وقتی مسوولین این صنف بتوانند به صورت گروهی با هم همدلی داشته باشند، به طور حتم می توانند هنرمندان فعال در حوزه موسیقی را مجاب به پیروی کنند.
 و مطبوعات از دیدگاه مهدی یغمایی . . .
به نکته خوبی اشاره کردید. مطبوعات می توانند به موسیقی کمک کنند به شرط آنکه تنها به گیشه فکر نکنند. این کار دو وجه دارد. یکی فرهنگ سازی و اطلاع رسانی و دیگری بیزینس و درآمدزایی. اگر به درستی به وظیفه سنگینی که بر دوش دارند، عمل کنند، به طور حتم به هیچ کدام لطمه نمی خورد. شما به نشریات تخصصی سینمایی دقت کنید. به مراتب پربارتر از نشریات موسیقی ست. به دلیل بحث های کارشناسانه و تخصصی که در آنها منتشر می شود. اطلاعات مخاطب هم به همان اندازه بالا می رود. در موسیقی هم باید همین اتفاق بیفتد. ما و شما باید تلاش کنیم تا سطح سلیقه شنیداری مخاطبان موسیقی را  بالا ببریم. باید جایی در نشریات، برای به هدف گرفتن گوش مخاطب، برای شنیدن کار بهتر، داشته باشیم. تنها به جاذبه فکر نکنیم. جاذبه را ایجاد کنیم به شرط آنکه با نزدیک شدن مخاطب به نشریه، او را مجاب کنیم تا چارچوب های موسیقی را بشناسد و به او پارامترهای صحیح، برای فالوور شدن یک خواننده را معرفی کنیم. مخاطب نشریات موسیقی باید به واسطه نشریه، سطح سلیقه  خود را بالا ببرد. نباید تنها به فکر برندسازی باشند.
و قانون کپی رایت...
قانون کپی رایت، زمانی می تواند به درستی انجام شود که همه اهالی موسیقی، کار خودمان را به درستی و به شکلی حرفه ای انجام بدهیم. هر آنچه که می سازیم موسیقی نیست، که تصمیم بگیریم آن را به عنوان خوراک موسیقایی به خورد مخاطبان آن بدهیم. قانون کپی رایت باعث می شود چرخه اقتصاد صنعت موسیقی به درستی بچرخد. و زمانی که پول به آن تزریق شود به طور حتم موزیسین های ما، ناچار از غم نان، دست به ساخت هر کاری نمی زنند. در حالی که در کشور ما قانون کپی رایتی وجود ندارد، باید دست این هنرمندان را بوسید که خودشان هزینه می کنند و زحمت می کشند و روی پای خودشان ایستاده اند. مردم مهربان باید درک کنند آنچه به عنوان موسیقی به گوش احساس شان می رسد، هزینه های بالایی را در بردارد. آیا می شود گوشواره ای را به طلافروشی سفارش بدهیم و بدون پرداخت هزینه، آن را برداریم و از طلافروشی خارج بشویم، فقط به دلیل اینکه گوشواره را دوست داریم. درست است طلاسازی و موسیقی هردو هنرند. اما موسیقی بار احساسی و معنوی دارد. چرا فکر می کنیم، می توانیم موسیقی را بدون پرداخت هزینه گوش کنیم. این یعنی «حق الناس». البته ما ناراضی نیستیم چون تنها راه ارتباط ما با مخاطبان همین است. به هرحال کارمان شنیده می شود. اما امیدوارم به آن درجه از فرهنگ هنری برسیم که بدون هیچ قانون و قانون گذاری، خودمان را موظف به پرداخت هزینه های موسیقی که دوست داریم، بدانیم.
برنامه های  آینده تان...
قرار بود تا اواخر شهریور ماه آلبوم «چمدون تو» و تیزر آلبوم منتشر شود. از طریق سینما خانگی و سایت های معتبر مجوز دار هم ویدیو یکی از قطعات را پخش کنیم ولی متاسفانه به خاطر سو تفاهمات به وجود آمده در حال حاضر این کارها انجام نمی شود.
و کنسرت ...
تمام سعی مان این است که تا مهر در تهران، کنسرتی را برگزار کنیم و بعد ماه محرم و صفر، کنسرت های شهرستان را شروع کنیم. تا ببینیم چه می شود. شما هم می دانید این مسایل خیلی قابل پیش بینی نیست.
دورنمای مهدی یغمایی از مهدی یغمایی...
حمل برخودستایی نباشد اما دلیل اینکه به موسیقی علاقه مندم و موسیقی کار می کنم، این است که به راحتی فراموش نشوم. دوست دارم حتا بعد از گذشت سال های سال، کارهای موسیقایی ام به مخاطب احساس خوبی را منتقل کند. می خواهم زمانی که چشمانم را می بندم به خودم بگویم، آفرین به تو ...  
اگر قرار باشد مهدی یغمایی با تمام خستگی های خود و البته حس خوبی که از مردم می گیرد، احساس خودش را نسبت به موسیقی، در یک جمله تعریف کند، آن جمله چیست؟  
موسیقی تمام زندگی ام و بخش جدانشدنی از من است.  بدون موسیقی کوچک ترین هویتی ندارم.
جمله آخر...
در این آلبوم هیچ کسی دخیل نبوده و من تمام احساسم را وسط گذاشتم. «چمدون تو»  خودم، مهدی یغمایی هستم. خوب یا بد، تمام سعی ام را بکار گرفتم تا به مخاطب و شعور مخاطبان موسیقی احترام بگذارم. امیدوارم همینطور بوده باشد.
و پایان...
مثل همیشه «نا امیدی ممنوع». تا جایی که بتوانم به تمام دوستان و فالوورهای خودم و حتا کسانی که دوستم ندارند و مخاطب من نیستند، می گویم، شما مهربان هستید و حواس من به مهربانی شما هست. ضمن اینکه فراموش نکنیم اگر هنرمندان دست به دست یکدیگر بدهند اتفاقات خوبی در موسیقی متولد خواهد شد.

مهدی یغمایی, ژوان, یه دنیا حرف, چمدون,
آمار بازدید : 1,547
تعداد نظرات (0)
ارسال نظر
لطفا صبر کنید...
 

پر بازدید ترین آهنگ ها

View More ▶

ارتباط با ما

کاراکتر باقی مانده : 500