ورود به حساب کاربری



بازیابی کلمه عبور



جهت ثبت نام در رادیو پدیده اینجا کلیک کنید
نویسنده : -------
|
تاریخ : سه‌شنبه 11 آبان 1395 - ساعت 17:18:01
چاپ خبر

تلاش برای پر کردن جای موسیقی بدون سلبریتی

گروه موسیقی «ذاستا» حالا یکی از مهم‌ترین آنسامبل‌هایی است که فعالیت می‌کند.

تلاش برای پر کردن جای موسیقی بدون سلبریتی

به گزارش مای ریتم به نقل از موسیقی ما، در این گروه نوازندگانِ برجسته‌ای حضور دارند که هر کدامشان را می‌توان برترین‌های سازِ خودشان دانست که با آهنگسازی «فردین خلعتبری» توانسته است اجراهای موفقی را پشتِ سر بگذارد.
 
این آنسامبل، مدتی است آغاز به ضبط تازه ترین آلبوم موسیقی بی کلام خود کرده است؛ اما این اثر ویژگی‌های متفاوتی دارد. به جای اجرا در سالن‌های کنسرت و ضبط در استودیو، در کافه‌های تهران اجرا می‌شود و قرار است به همین نام -کافه‌هاى تهران- نیز منتشر شود. خود گروه در این باره گفته است: «این پروژه در واقع تولید یک آلبوم موسیقى بدون کلام است که در آن ١٢ قطعه موسیقى براى کافه‌هاى تهران نوشته می‌شود و هر یک از این قطعات موسیقى که بنا به فضاى موجود کافه‌ها ساخته می‌شود، به نام همان کافه در آلبوم نهایى قرار می‌گیرد. ضبط همه قطعات آلبوم کافه‌هاى تهران در همان کافه که قطعه به نامش ساخته شده انجام می‌شود و به صورت ضبط زنده در آلبوم قرار می‌گیرد. تولید این اثر موسیقیایى از تاریخ یکم شهریور ماه جارى آغاز شده و اولین قطعه با آهنگسازى فردین خلعتبرى و نوازندگى آنسامبل ذاستا در «کافه موون» تهران انجام شد و آخرین پروژه قبل از فرارسیدن ایام محرم و صفر در کافه «رومنس» انجام شد. تمامى قطعات به‌صورت زنده و هم‌زمان با حضور افرادى که به‌صورت روزمره در کافه هستند ضبط شد. برنامه‌ها به این شکل است:‌ قطعه دوم: کافه کوچه، قطعه سوم: کافه ٧٨، قطعه چهارم: کافه رى‌را، قطعه پنجم: کافه رومنس». این در حالی است که آلبوم بى کلام «کافه هاى تهران» تا اردیبهشت ١٣٩۶ به سرانجام خواهد رسید. در این اثر، بهنام ابوالقاسم (سرپرست آنسامبل و نوازنده پیانو)، فردین خلعتبری (آهنگساز)، رضا موسوی (مدیر و کارگردان هنری)، پدرام فریوسفی (ویولون)، آتنا اشتیاقی (کنتر باس)، شقایق صادقیان (فلوت) و سایوری شفیعی (کلارینت) حضور دارند. در همین باره با «فردین خلعتبری» به گفت‌وگو نشسته‌ایم.
 
* پروژه‌ی «کافه‌ها» اصلا چطور شکل گرفت؟ اصلا چرا کافه؟
من برای هر کافه‌ای در محل خودش، موسیقی و تم‌هایی می‌نویسم؛ در واقع تم‌های اصلی را می‌نویسم و بعد برای «ذاستا» آن را به صورت ارکستراسیون می‌نویسم و در هر همان کافه با حضور مشتریان خود کافه همراه با گروه اجرا می‌کنیم. البته در این میان، تعدادی از مخاطبانِ «ذاستا» که ما را همیشه دنبال می‌کنند، در این برنامه‌‌ها حضور پیدا می‌کنند. اجرای در این کافه‌ها برای «ذاستا» اتفاق خوشایندی است، چون می‌توانیم به صورت مستقیم با مخاطب‌مان در تماس باشیم و از آنها عکس‌العمل‌های بی‌واسطه بگیریم. می‌توان گفت یکی از انگیزه‌های ما در انجام این پروژه این بود که تایید خودمان از مخاطبانمان را در واقعیت بگیریم تا به صورت مجازی و از حقیقت حضور افراد و اجرای مستقیم استفاده کنیم.
 
* اتفاقی که پیش از این توسط این نوازنده‌ها تجربه نشده بود.
بله و همین حس جالبی در گروه به وجود آورده است. کسانی که در این آنسامبل حضور دارند، نوازنده‌های متبحری هستند که بیشتر در ارکسترهای بزرگ فعالیت داشته‌اند و به همین خاطر کمتر در نسبت خیلی مستقیم و بدون واسطه با مخاطب بوده‌اند. شاید به همین خاطر در ابتدا از این تجربه هراس داشتند؛ اما خیلی زود این ارتباط نزدیک با مخاطب راه‌های تازه‌ای را به وجود آورد.
 
* اما اجرا در کافه به هر حال نسبت به آن کانسپت، ویژگی‌های خاص خودش را دارد. این ازدحام و سر و صداهای موجود موسیقی‌اتان را دچار خلل نمی‌کند؟‌
نه؛ چون اینها بخشی از همین پروژه است؛ یعنی طبیعی است که ما به این مسایل آگاه بودیم و این کار را انجام دادیم. اما گاهی ممکن است قطعه را قطع کنیم و دوباره از ابتدا شروع کنیم تا اتفاق بهتری انجام شود. در استودیو هم این اتفاق رخ می‌دهد. اما می‌شود این تجربه را شبیه به فیلمبرداری در جلوی مردم بدانیم که ممکن است برداشت‌های متفاوتی از آن انجام شود.
 
* آنچه اجرا می‌شود، شبیه همان تجربه‌ای است که پیش از این ما از «ذاستا» شنیده‌ایم؟‌
در این پروژه من مقداری به سمتِ موسیقی جز رفته‌ام؛ بخشی از جز که بداهه‌نوازی نیست. این موسیقی برای خودم هم تازگی دارد و دارم آن را تجربه می‌کنم.  
 
* شما یکی از دلایل این شکلِ اجرا را نزدیکی با مخاطب دانسته‌اید. این اتفاق و همراهی نزدیک با مخاطب مگر در کنسرت -به خصوص سالن‌های کوچک- نمی‌تواند رخ دهد؟
ببنید یک چیزی که در این کار خیلی برای من مهم بود و شاید انگیزه انجام کار شد، این بود که این پروژه، کاملاً بدون تشریفات است. یعنی تشریفاتی که مربوط به سالن می‌شود، در آن وجود ندارد. تشریفاتی که هم ما به عنوان اجراکننده ناگزیر به انجامش هستیم و هم مخاطب. ضمن اینکه معمولاً در این برنامه‌ها، حواشی و اتفاق‌هایی وجود دارد و مساله دیگری که به شدت به چشم می‌خورد، این است که گاهی در سالن‌های کنسرت، هزینه‌هایی به گروه و بالتبع مخاطب تحمیل می‌شود که گاه بی‌رحمانه است. همه اینها من را ترغیب کرد تا این پروژه را شروع کنم. شاید اگر محدودیت وجود نداشت، این پروژه را کنار خیابان انجام می‌دادم تا مخاطب حتی مجبور به پرداخت پولِ قهوه‌ای نشود که برای شنیدنِ موسیقی مجبور به پرداخت آن است. در اجراهای خیابانی این اتفاق رخ نمی‌دهد و اگر هم پولی به نوازنده‌ی دوره‌گرد پرداخت می‌شود، این با تمام دل و جان و روحش است. به هر حال خستگی من از مناسبات موجود در کنسرت از بلیت‌فروشی گرفته تا مقاصدِ برگزار کنندگان باعث شکل گیری این پروژه شد.
 
* چه چیزی در مناسباتِ برگزاری کنسرت تا این حد شما را دلزده کرده است که می‌گویید انگیزه‌تان برای برگزاری برنامه به این شکل بوده است؟
در حال حاضر اعتبار هر کنسرتی را تعداد فروش بلیت‌هایش تعیین می‌کند و به شکلِ کامل یک نگاه اقتصادی‌متوجه موسیقی است. اینها بحث‌هایی است که موسیقی جهان سال‌ها است از آن عبور کرده؛ اما متاسفانه همچنان سوداگری بنگاه‌های موسیقی در اینجا حکم‌فرما است. من سال‌ها با خوانندگان برجسته‌ای کار کردم که تجربیات موفقی هم بودند. اما دلم می‌خواست موسیقی بی‌کلام هم جایی در این مجموعه داشته باشد؛ موسیقی بدون سلبریتی، موسیقی هنری و بی‌کلام که اتفاقاً می‌تواند با اقبال عمومی در سالن‌های کنسرت هم روبه‌رو شود.
 
* حرفتان عجیب است؛ به خصوص اینکه شما خالق بسیاری از قطعاتِ هیت در این سال‌ها بوده‌اید.
من مثل هر آهنگسازِ دیگری دوست دارم اثری خلق کنم که به قول شما هیت شود؛ اما باید به این نکته توجه داشت که هر اثری که هیت شود، لزوماً ارزشمند نیست. «موسیقی» یک مجموعه از آهنگساز، نوازنده، موزیکولوگ‌ها و مخاطب موسیقی است؛ اما  بخشی از مخاطبان ما آهنگسازان و نوازندگان دیگر هستند. جریان عمومی موسیقی کشور ما فراموش کرده که اینها هم جزیی از مخاطب هستند. هر گروهی یه «ذنی» دارد که این «ذن» را مردمی تشکیل می‌دهند که شنونده‌های عالم موسیقی نیستند و تنها دوستدار موسیقی هستند و در این میان در روند عمومی موسیقی از مخاطبان حرفه‌ای دست‌به کار، دور می‌شویم. این اتفاق در سینما نمی‌افتد و سینماگران همچنان فیلم‌های همدیگر را می‌بینند، چون مثل مخاطب می‌خواهند از آن چیز یاد بگیرند و حتی متاثر شوند؛ اما سالن‌های کنسرت از موسیقی‌شناسان و اهالی موسیقی خالی است، مگر اینکه دوستی نزدیکی داشته باشند یا دعوت شده باشند. من به عنوان موزیسین -در آثار ایرانی و غیر ایرانی- با ولع دوست دارم به چیزی برسم که مرا به لذت برساند. مثل کسانی که موزیک را به شکل عامیانه نگاه می‌کند. ولی ما به اندازه‌ای همدیگر و حضور هم را در اجراهایمان فراموش کرده‌ایم که انگار مخاطب تخصصی مهم نیست یا تنها زمانی مهم است که از ما تعریف کند. این اتفاقی است که موسیقی ما را پیش نمی‌برد.
 
* مخاطبانتان چه کسانی هستند؟‌
مخاطبان ما اهلِ کتاب و اهل هنر هستند. قشر تحصیل‌کرده‌ای که موسیقی خوب گوش می‌دهند و این برای من جالب است. البته ما معمولاً خیلی اطلاع‌رسانی نمی‌کنیم، چون کافه جای محدودی است. ضمن اینکه دلمان می خواهد مشتری‌های همان کافه هم حضور داشته باشند.
 
* پروژه تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟‌
پنج کافه را رفته‌ایم و قرار است به دوازده کافه افزایش پیدا کند و بعد به صورت تصویری و صوتی منتشر شود. دوستانم در ذاستا،‌ کار تصویر و صدای آن را با کمترین هزینه‌ی ممکن انجام داده‌اند و خوبی ماجرا این است که پیش از اینکه کار، پخش عمومی شود شنونده را تجربه کرده است.
 
* «کافه‌های تهران» تا چه اندازه برای شما به عنوان یک پروژه تجربی مطرح است؟
این پروژه بخش مهمی از ذهنم را گرفته است. در حال حاضر مقدار زیادی مطالعه و تجربه می‌کنم و گونه‌های مختلف موسیقی از این دست را آنالیز کرده و چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام . البته این جنس موسیقی  خیلی هم  برایم غریبه نیست و سال‌های دور هم گاهی از این فعالیت‌ها می‌کردم.
 
* شما در ابتدای صحبت‌هایتان به این مساله اشاره کردید که بر اساسِ صداهای هر کافه برای آن موسیقی می‌نویسید. در این باره بیشتر توضیح می‌دهید؟‌
چون من سال‌ها موسیقی فیلم نوشته‌ام، همواره تصویر را ترجمه‌ی موسیقایی ‌کرده‌ام و این عادت در من ادامه پیدا کرده و به شکل عادت درآمده است. حتی گاهی وقتی شعر می‌خوانم یا صحبت‌های کسی را گوش می‌کنم، ممکن است تحت تاثیر آن یک چیزی بنوسم. در واقع  یادداشت‌های روزانه‌ی موسیقایی دارم که خیلی‌هایشان را چون کوتاه است، نمی‌توانم منتشر کنم. شاید در آینده دور فکری برای آن کردم. عادتِ ترجمه‌ی موسقایی که از گذشته وجود دارد؛ در این پروژه فضا را برایم مهیا کرد تا این موسیقی درست شود.
 
* انتخاب کافه‌ها به چه صورت است؟
این کافه‌ها باید ویژگی‌هایی داشته باشد. باید در رفتار صاحبان کافه و معماری و غیره، نوعی احساس قدمت و اصالت را به آدم بدهد. این کافه‌ها معمولاً در نقاطی هستند که ما با آن خاطره داریم و همین باعث می‌شود موسیقی‌ای بسازم که به زعم خودم نزدیک به آن مکان باشد. در این میان عکس‌العمل مخاطبان و صاحبان کافه مثبت بوده و گاهی می‌گویند تاریخِ این مکان در این موسیقی نهفته است که البته خودم این گفته‌ها را مجموعه ای از خیال من و خیال مخاطب تعبیر می‌کنم.
 
* و کی به اتمام می‌رسد؟‌
حالا ادامه دارد. شاید هم آن را در یک مکان بزرگ‌تر اجرا کردیم.

موسیقی, بی کلام, پاپ, کنسرت, آنسامبل, ذاستا,
آمار بازدید : 1,110
تعداد نظرات (0)
ارسال نظر
لطفا صبر کنید...
 

پر بازدید ترین آهنگ ها

View More ▶

ارتباط با ما

کاراکتر باقی مانده : 500