متن ترانه فصل سرخ امین هاشمی (متن آهنگ) : فصل سرخ
یه مرد و یه قبیله یه دشت خشک و تشنه گلای معصوم عشق اسیر تیغ و دشنه به حنجر یه نوگل تیر جفا نشسته غرق به خاک و خونه حسین دل شکسته یه اسب بی سوارو یه سر به روی نیزه یه دختر سه ساله می دوئه سوی نیزه سبو سبو اشک و آه چاره ی تشنگی شون سیاهی بیداد می کرد تو صبح زندگی شون یا دَهرُ افٍّ لکَ من خلیلٍ کم لکَ بالاشراقِ و الاصیلِ من صاحبٍ و طالبٍ قتیلٍ والدهرُ لاینقعُ بالبدیلِ و کلُّ حیٍّ سالکٌ سبیلٍ و منتهی الامرِ الیَ الجلیلِ گناهشون چی بود که پرپر شدن گلای بی ساقه و بی سر شدن خیمه هاشونو چرا آتیش زدن چرا لباس تنشون شد کفن چرا توو فصل سرخِ تیغ و سینه شدن اسیرِ ظلم و جور و کینه | | |