متن ترانه نیم دیگر امیر عظیمی (متن آهنگ) : نیم دیگر
چقدر ساده بهم ریختی روان مرا بریده غصه ی دل کندنت آبای مرا قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد به هر زبان بنویسند داستان مرا گذشتی از من و شب های خالی از غزلم گرفته حضرت دستان تو جهان مرا سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیست شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا سریع پیر شدم انچنان که آینه نیست شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل بگیر خنجر و دردم بگیر جان مرا تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد بیا و تلخ تر از این نکن دهان مرا چه روزگار غریبیست بعد رفتن تو بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا تو نیم دیگر من نیستی تمام منی تمام کن غم و اندوه سالیان مرا سریع پیر شدم انچنان که آینه نیست شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا سریع پیر شدم انچنان که آینه نیست شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا
| | |