متن ترانه فریاد گرشا رضائی (متن آهنگ) : فریاد
هر چی فریاد زدم دردامو اما حرفای منو نشنیدن آخرش سکوت کردم شاید معنی سکوتمو فهمیدن وقتی که دلم گرفت از آدما مرهمی برای درد من نبود دستای هیشکی پناهم نشد و شعله واسه دل سرد من نبود وقتی ضربه های سخت روزگار رو تنم مثل یه زخم کاریه واسم از سختی سرنوشت نگو تازه فهمیدم همش یه بازیه همه روزای بد دنیامو لحظه لحظه به خودم مدیونم سوختم و سکوت کردم بازم آخر سادگیه میدونم وقتی که دلم گرفت از آدما مرهمی برای درد من نبود دستای هیشکی پناهم نشد و شعله واسه دل سرد من نبود وقتی ضربه های سخت روزگار رو تنم مثل یه زخم کاریه واسم از سختی سرنوشت نگو تازه فهمیدم همش یه بازیه
| | |