متن ترانه خاطره مهدی یغمایی (متن آهنگ) : خاطره یکی از خاطره، دلتنگ شد رفت! / تمامِ زندگی ، بی رنگ شد رفت همین شهری که توش ،آرامشم بود / یه شب، درگیرِ خواب جنگ شد رفت نه بارون بود، نه ابری، نه هوایی / فقط آتیش میبارید یکریز! درختای جوون ، از حال رفتن / چه فصلِ ، دلخراشی بود ، پاییز وطن، داروندارم بود، وقتی / منو میبرد این، موجِ پر از درد تو شبهایی که سنگر، خونمون بود /دعای مادرم ،معجزه میکرد تو خوابِ ماهی ها ، دریاچه ای بود/ دلش میخواست ، این رویا بمونِ رفیقم، بهترین مردِ زمین بود! / رفیقم رفت تا ، دریا بمونِ هنوز تو عکس / میخندی و خوبی! هنوز تو خونمون / پنجره داریم چه زخمایی که این ، دوری به من زد / چقدر ، از جنگ ما ، خاطره داریم هنوزم جمعه ها، غمگینِ وقتی / تو اینجا نیستی ، تا عشق سر شه به یادت، انتظارُ دوره کردم / که یاده تو به من ، نزدیکتر شه وطن! وطن، داروندارم بود، وقتی / منو میبرد این، موجِ پر از درد تو شبهایی که سنگر، خونمون بود /دعای مادرم ،معجزه میکرد | | |