غرق نگاهت شدم و تو نفس هام هوا شدی
غریبه بودم از خودم که با من آشنا شدی
تو از تبار عاشقا من و سکوت ماتمم
از لحظه ی دیدن تو عاشقی دمادمم
دلمو با خودت ببر که از تو مبتلا بشم
خیره شو به چشای من تا از خودم رها بشم
بذار مهتاب نگات بخنده تو شبای من
تا از هوای عاشقی پر بشه لحظه های من

تو هرم آتیش نگات منم که آسون می میرم
اسم منو زمزمه کن باز از صدات جون می گیرم
دنیای من باش و بذار دوباره عاشقی کنم
من با تموم لحظه هات می خوام زندگی کنم
دلمو با خودت ببر که از تو مبتلا بشم
خیره شو به چشای من تا از خودم رها بشم
بذار مهتاب نگات بخنده تو شبای من
تا از هوای عاشقی پر بشه لحظه های من
تا از هوای عاشقی پر بشه لحظه های من