متن ترانه چه حیف (پخش و پلا) معین زندی (متن آهنگ) : چه حیف (پخش و پلا)
من نشد با تو بمونم چه حیف! که نشد سرِ تو باشه رو شونَم چه حیف! روی بوم، از تو نقاشی کشیدم آخرش، همه رنگارو پاشیدم، روی بوم چه حیف! دیگه دستاتو ندارم، ندارم، چه حیف! که خاموش میشه سِتارَم، سِتارَم، سِتارَم، چه حیف! کدوم عکسای دوتاییمونو رو طاقچه بذارم؟! چه حیف! دیگه دستاتو ندارم، ندارم، چه حیف! که خاموش میشه سِتارَم، سِتارَم، سِتارَم، چه حیف! کدوم عکسای دوتاییمونو رو طاقچه بذارم؟! چه حیف! پخش و پَلا تووی ذهن منی همه جا هست، یه چیزی ازت میخوام یادم، بره عشق منی مگه دست به سیاهی ها، میشه نَزَد؟! چقدر تلخه غمت! الآن چی تَنَمِه؟! همون پیرهنی که، خریدی تو بَرام! سَرِت گرمه ولی عشقم نه ولی که ریخت از تن من همه بال و پَرام! پخش و پَلا تووی ذهن منی همه جا هست، یه چیزی ازت میخوام یادم، بره عشق منی مگه دست به سیاهی ها، میشه نَزَد؟! چقدر تلخه غمت! الآن چی تَنَمِه؟! همون پیرهنی که، خریدی تو برام! سَرِت گرمه ولی ... عشقم نه ولی ... که ریخت از تن من همه بال و پَرام! (پخش و پَلا ...) من سَرَم را شیره میمالم که یادَت نیستم امّا ... پُشت حجم بی خیالی، دوستَت دارم هنوز من همونم که هر شب یادش میره چقدر دوسِش نداری و دوباره عاشقت میشه! (دوباره عاشقت میشه ...) من هم تَب دارم، هم سَردَمه که انگار عزیزی رو تَرک میکنم درست از همون روز که تو نیستی همه استخونام درد ... که هی کاش، هی فاش، نشه راز ما! که پایان ما بود آغاز ما! سکوتِت پر از حرف بی مُشتری چقدر تلخ! خریدار نداشت نازِ ما! دیگه دستاتو ندارم، ندارم، چه حیف! که خاموش میشه سِتارَم، سِتارَم، سِتارَم، چه حیف! کدوم عکسای دوتاییمونو رو طاقچه بذارم؟! چه حیف! دیگه دستاتو ندارم، ندارم، چه حیف! که خاموش میشه سِتارَم، سِتارَم، سِتارَم، چه حیف! کدوم عکسای دوتاییمونو رو طاقچه بذارم؟! چه حیف! پخش و پَلا تووی ذهن منی همه جا هست، یه چیزی ازت میخوام یادم، بره عشق منی مگه دست به سیاهی ها، میشه نَزَد؟! چقدر تلخه غمت! الآن چی تَنَمِه؟! همون پیرهنی که، خریدی تو بَرام! سَرِت گرمه ولی عشقم نه ولی که ریخت از تن من همه بال و پَرام! پخش و پَلا تووی ذهن منی همه جا هست، یه چیزی ازت میخوام یادم، بره عشق منی مگه دست به سیاهی ها، میشه نَزَد؟! چقدر تلخه غمت! الآن چی تَنَمِه؟! همون پیرهنی که، خریدی تو برام! سَرِت گرمه ولی ... عشقم نه ولی ... که ریخت از تن من همه بال و پَرام! (پخش و پَلا، تووی ذهن منی ...)
| | |