متن ترانه خیال آشنا محمد اصفهانی (متن آهنگ) : خیال آشنا
به گوش کس نمیرسد در این هوا صدای ما همین خیال آشنا به گریه میکِشد مرا اشک بغضِ عاشقانه شد عشق شِکوه شد ترانه شد دلی شکسته داشتم که بی صدا نشانه شد تا کی از خستگی پای دلبستگی با خیالی پریشان بمانیم ناله شد کارمان گریه بازارمان با دل این داغ پنهان بمانیم میرسد عطری از لالههای جوان بر سر عهد و پیمان چه کردیم بغض صدساله شد کودکی هایمان با الفبای باران چه کردیم سوارههای بیخبر پیادههای در به در چرا به هم نمیرسند دعا و گریه و اثر به قصرهای زرنگار به داغهای بی شمار به این سرای بی کسی رسد سواری از غبار تا کی از خستگی پای دلبستگی با خیالی پریشان بمانیم ناله شد کارمان گریه بازارمان با دل این داغ پنهان بمانیم میرسد عطری از لالههای جوان بر سر عهد و پیمان چه کردیم بغض صدساله شد کودکیهایمان با الفبای باران چه کردیم
| | |