متن ترانه سپید و سیاه محمد اصفهانی (متن آهنگ) : سپید و سیاه شب سردیست و من افسرده راه دوریست و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده میکنم، تنها، از جاده عبور دور ماندند ز من آدمها سایهای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غمها فکر تاریکی و این ویرانی بیخبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر، سحر نزدیک است هر دم این بانگ برآرم از دل وای این شب چقدر تاریک است خنده ای کو که به دل انگیزم؟ قطره ای کو که به دریا ریزم؟ صخره ای کو که بدان آویزم؟ مثل این است که شب نمناک است دیگران را هم، غمی هست به دل غم من لیک، غمی غمناک است هر دم این بانگ برآرم از دل وای این شب چقدر تاریک است | | |