متن ترانه عشقو آتش محمد معتمدی (متن آهنگ) : عشقو آتش
نه آهن حریف غرور تو بود نه آتش توان شکست تو داشت نه این گردش روزگار سیاه خمی بر دل حق پرست تو داشت تو آتش گرفتی به عشق کسی که امنیتش را به دست تو داشت تو پر زدی و عشقت در سینه غمی افروخت از رفتن جانسوزت حتی دل اتش سوخت به دل های ما غصه بسیار رفت شب و روز بعد از تو دشوار رفت غریبانه رفتی و با رفتنت دل ملتی زیر آوار رفت شهیدان راه خدا زنده اند خوشا ان تن که در راه پیکان رفت تو پر زدی و عشقت در سینه غمی افروخت از رفتن جانسوزت حتی دل اتش سوخت
| | |