متن ترانه شهر خردمند محمد معتمدی (متن آهنگ) : شهر خردمند
ای زلف فرو ریخته از شانه ی الوند با جان تو دارد دل عشاق تو پیوند ای باده ی لبریخته از جام سفالین رویای جهانسوز جگر سوخته ای چند سرافرازی دل بندد به تاریخ ت پیوندد که الوندت می خندد شاد نگردیدی در دوران نلرزیدی از توفان وطن با تو جاویدان باد
تو خورشیدی در جان جهان جهان با تو زیبا همدان شکوهت از معماری عشق وقارت از آرامش جان سرافرازی دل بندد به تاریخ ت پیوندد که الوندت می خندد شاد نگردیدی در دوران نلرزیدی از توفان وطن با تو جاویدان باد
آیینه ی عریانی پیران قلندر آرامگه عقل جهان شهر خردمند معماری تاریخ تو معیار جهان است ای وسعت تو دایره ی لطف خداوند ای وسعت تو دایره ی لطف خداوند سرافرازی دل بندد به تاریخ ت پیوندد که الوندت می خندد شاد نگردیدی در دوران نلرزیدی از توفان وطن با تو جاویدان باد
| | |