هیچکی نمیتونه بفهمه که دلم از چی گرفته
هیچکی نمیتونه بفهمه که صدام از چی گرفته
هیچکی نمی مونه تا با من تووی راهم همسفر شه
آخه میترسه که با من, با دلِ من در به در شده
هیچکی نمیدونه که چشمام چرا همیشه خیس خیسه
چرا هیچکی حتی یه نامه واسه من دیگه نمی نویسه
هیچکی نمیدونه که قلبم تا حالا چند دفه شکسته
هیچکی نمیدونه سر راه اون تا حالا چند دفه نشسته
هیچکی نمیتونه بفهمه که دلم از چی گرفته
هیچکی نمیتونه بفهمه که صدام از چی گرفته
هیچکی نمی مونه تا با من تووی راهم همسفر شه
آخه میترسه که با من, با دلِ من در به در شده
هیچکی نمیدونه که چشمام چرا همیشه خیس خیسه
چرا هیچکی حتی یه نامه واسه من دیگه نمی نویسه
هیچکی نمیدونه که قلبم تا حالا چند دفه شکسته
هیچکی نمیدونه سر راه اون تا حالا چند دفه نشسته
آخه توو کلبه ی سوت و کور و تاریکِ قلبم خورشید که جا نمیشه
میدونم اگه تا لحظه ی مرگم بگردم دنبالش پیدا نمیشه
آخه توو کلبه ی سوت و کور و تاریکِ قلبم خورشید که جا نمیشه
میدونم اگه تا لحظه ی مرگم بگردم دنبالش پیدا نمیشه
هیچکی نمیتونه بفهمه که دلم از چی گرفته
هیچکی نمیتونه بفهمه که صدام از چی گرفته
هیچکی نمی مونه تا با من تووی راهم همسفر شه
آخه میترسه که با من, با دلِ من در به در شده
هیچکی نمیدونه که چشمام چرا همیشه خیس خیسه
چرا هیچکی حتی یه نامه واسه من دیگه نمی نویسه
هیچکی نمیدونه که قلبم تا حالا چند دفه شکسته
هیچکی نمیدونه سر راه اون تا حالا چند دفه نشسته
آخه توو کلبه ی سوت و کور و تاریکِ قلبم خورشید که جا نمیشه
میدونم اگه تا لحظه ی مرگم بگردم دنبالش پیدا نمیشه
آخه توو کلبه ی سوت و کور و تاریکِ قلبم خورشید که جا نمیشه
میدونم اگه تا لحظه ی مرگم بگردم دنبالش پیدا نمیشه