متن ترانه تلخ و شیرین ناصر عبداللهی (متن آهنگ) : تلخ و شیرین
لبت نگوید و پیداست . میگوید دلت آریکه این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داریدلت میآید آیا از زبانی این همه شیرینتو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آرینمیرنجم اگر باور نداری عشق نابم راکه عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاریچه میپرسی ضمیر شعرهایم کیست . آن منمبادا لحظه ای حتی مرا اینگونه پنداریتو رو چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشتبه شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاریچه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزیتو از آنی که هستی ای معما پرده برداریچه فرقی میکند فریاد یا پژواک . جان منچه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاریصدایی از صدای عشق خوشتر نیست . حافظ گفتاگر چه بر صدایش زخمها زد تیغ تاتاریتیغ تاتاری...چه فرقی میکند فریاد یا پژواک . جان منچه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاریصدایی از صدای عشق خوشتر نیست . حافظ گفتاگر چه بر صدایش زخمها زد تیغ تاتاریتیغ تاتاری
| | |