متن ترانه ای آشنای من پدرام پالیز (متن آهنگ) : ای آشنای من
هر بار خواستم باهات حرف بزنم هیچوقت حرف منو نفهمیدی همیشه دعوا چشماتو باز نکردی ببینی چی میگم درد دلمو بفهمی هیچ وقت نفهمیدی منو در این خیالم که هرچه دارم آتش کشیدی و رفتی بی تو دو چشمم خیره به عکست من را ندیدی و رفتی هرچه باشم بی تو رویایی ندارم بی تو هیچم بی تو دنیایی ندارم ای آشنای من ای تو دوای من با رفتنت من را به زندان کشیدی باور نمیکردم دوباره برگردم به آن شبی که رفتیو با من نماندی تنها جا ماندم از چشمان تو از دنیا بیزارم ای رویای من هر شب با یادت چشم بسته بیدارم یک نگاهت بس است تا که آرام شود لحظه ای دل خوش به عکست بمانم ای وای از این هوا چرا رفتی چرا وای از آن چشمت که آتش زد به جانم ای آشنای من ای تو دوای من با رفتنت من را به زندان کشیدی باور نمیکردم دوباره برگردم به آن شبی که رفتی و با من نماندی
| | |