متن ترانه تصنیف صبح آزادی سالار عقیلی (متن آهنگ) : تصنیف صبح آزادی
من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم بیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادم الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی کزین شب های ناباور منت آواز می دادم در آن دوری و بد حالی نبودم از رخت خالی به دل می دیدمت وز جان سلامت می فرستادم سزد کز خون من نقشی بر آرد لعل پیروزت که من بر درج دل مهری به جز مهر تو ننهادم به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم چو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمد چه باک از آتش دوران که خواهد داد بر بادم چو آتش در شب افتادم
| | |