به گردش فروردین بیا به گلزار و ببین
به گردش فروردین بیا به گلزار و ببین
چه میکند بوی گل صفای دل جوی گل
گرفته باد بهار بی هراس
حجابو از روی گل
چه شور و غوغا که مرغ چمن
فکنده در کوی گل

مخور غم بیش و کمی
که این جهانست و دمی
مخور غم بیشو کمی
که این جهان هستو دمی
ببین از این راه دراز
ز رفته کی آمده باز
گذشته بگذشت و نیاید دگر
از این نشیب و فراز
به گردش فروردین بیا به گلزار و ببین
به گردش فروردین بیا به گلزار و ببین
حیات بلبل بود دفتر خلقت
حکایت گل بود مشق طبیعت
تو در گلستان حکمت گشا دیده ی عرقت
دستور عشرت ببر پی به حقیقت
کنون که پی بردی به اسرار وجود
بدان که مقصود از وجود تو چه بود
چه از ازل بودی و هستی چه کنون
چه حاصل آوردی از این بود و نبود
چه حاصل آوردی از این بود و نبود
تو زین معانی چرا ندانی
که زندگانی فانیست
آنیست
نهیب به کوری قدم به موری
که چون تو جانش جانیست
بگو که مقصود تو چیست زین کیش
کمال مطلوب تو موش یا عیش
یا به حقیقت جامع یا به طریقت در پیش
یا به حقیقت جامع یا به طریقت در پیش
به گردش فروردین بیا به گلزار و ببین
به گردش فروردین بیا به گلزار و ببین