متن ترانه Nostalgia علیرضا قربانی (متن آهنگ) : Nostalgia
تا به کی کی باید رفت از دیاری به دیاری دیگر تا به کی باید رفت از بهاری به بهاری دیگر
ای دریغا چه گلی ریخت به خاک چه بهاری پژمرد چه دلی رفت به باد چه چراغی افسرد هر شب این دلهره طاقت سوز خوابم از دیده ربود هر سحر چشم گشودم نگران چه خبر خواهد بود چه خبر خواهد بود سرنوشت دل من بود درین بیم و امید آخر ای صبحدم خون آلود آمد آن خنجر بیداد فرود بانگ خون در دل ریشم برخاست پر شدم پر شدم از فریاد هفتمین اختر این صبح سیاه دل من بود دل من بود که بر خاک افتاد
تا به کی کی باید رفت از دیاری به دیاری دیگر تا به کی باید رفت از بهاری به بهاری دیگر نتوانم نتوانم جستن نتوانم نتوانم جستن سکوت سرشار از ناگفته هاست سر شار از ناگفته هاست سرشار از ناگفته هاست
| | |