متن ترانه بماند معین زندی (متن آهنگ) : بماند
تمام گفتنی هایم بماند به یادت در دل من غم بماند من و تنهایی و شب های یلدا بماند تا من تنها بمانم گمانم کار ما می لنگد اینجا که گاو نر نمی دوشند بماند و فریاد نگاهم آن چنان بود که لب ها بسته می مانند بماند الهی قصه ی دعوت بماند من و بی راه ظرفیت بماند من و یاد تو
من آنم که پر طاووس می خواست ولی خب جور هندوستان بماند و یک دیگی به آن دیگر سیاهی ولی غافل که هر دو شان بماند نمی شد گنج میسر رنج می خواست چطور بی رنج میسر بود بماند کمک کن خالق شعرم کمک کن نیوفتد از قلم چیزی بماند گرفت از خود دلم تنگ است ندانم ولی تو خوب می دانی بماند مرا جرمی به سویت می کشاند چرا قاضی مرا محکوم بماند من و یاد تو
| | |