متن ترانه ساز و آواز (کمانچه) محمدرضا شجریان (متن آهنگ) : ساز و آواز (کمانچه)
سحرگه ره روی در سرزمینی همیگفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آن گه شود صاف که در شیشه برآرد اربعینی
خدا زان خرقه بیزار است صد بار که صد بت باشدش در آستینی که صد بت باشدش در آستینی
مروت گر چه نامی بینشان است نیازی عرضه کن بر نازنینی ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
نمیبینم نشاط عیش در کس نمیبینم نشاط عیش در کس نه درمان دلی نه درد دینی نه درمان دلی نه درد دینی
درونها تیره شد باشد که از غیب چراغی برکند خلوت نشینی، خلوت نشینی
گر انگشت سلیمانی نباشد چه خاصیت دهد نقش نگینی
اگر چه رسم خوبان تندخوییست چه باشد گر بسازد با غمینی
درونها تیره شد باشد که از غیب چراغی برکند خلوت نشینی، خلوت نشینی
ره میخانه بنما تا بپرسم مال خویش را از پیش بینی مال خویش را از پیش بینی
| | |