«احسان خواجه امیری»، «شهرام شکوهی»، «محسن چاوشی»، «سعید شهروز»، «حمید
عسکری»، «محمد علیزاده»، «مرتضی پاشایی»، «عماد طالب زاده»، «بابک
جهانبخش»، «مهدی یغمایی»، «رضا رویگری»، «شهاب رمضان»، «هومن سزاوار»،
«رامین بی باک» ، «میثم ایراهیمی» و «بهنام صفوی» و... بخشی از کارنامه
کاری او هستند. کارنامه کاری که از این اسامی شناخته شده موسیقی پاپ شروع
می شود به جوان های جویای نام می رسد. تعدد همکاری های او همیشه برایش به
منزله یک شمشیر دو لبه بوده است. از یک سو او را به کیفیت پایین آثار متهم
می کنند و مورد نقد قرار می گیرد. از سویی دیگر هم می گویند که «علی
بحرینی» تا کنون قطعات هیت زیادی را سروده است. این انتقادات زمانی به اوج
رسید که او در هفت آلبوم مطرح سال گذشته و چندین آلبوم خواننده های جوان
حضور پیدا کرد. اما با این وجود تعداد مصاحبه های مفصل او به اندازه
انگشتان یک دست هم نیست. همزمان با شلوغ ترین روزهای بازار موسیقی پاپ با
او به گفتگو نشستیم و از هر دری سخن به میان آمد. انتقادات را گفتیم و علی
بحرینی نظراتش را گفت و انتقادات تندی را هم مطرح کرد. صحبت های بی پرده و
صریحی را در مورد تلویزیون، رسانه های موسیقی و همکاران خودش به زبان آورد
که قطعا در آینده با واکنش همراه می شود. گپ و گفت ما با علی بحرینی شامل
موضوعات متعدد و پراکنده ای بود اما به قول خودش به اندازه یک سال حرف را
بیان کردیم!
«احسان خواجه امیری»، «شهرام شکوهی»، «محسن چاوشی»، «سعید شهروز»، «حمید عسکری»، «محمد علیزاده»، «مرتضی پاشایی»، «عماد طالب زاده»، «بابک جهانبخش»، «مهدی یغمایی»، «رضا رویگری»، «شهاب رمضان»، «هومن سزاوار»، «رامین بی باک» ، «میثم ایراهیمی» و «بهنام صفوی» و... بخشی از کارنامه کاری او هستند. کارنامه کاری که از این اسامی شناخته شده موسیقی پاپ شروع می شود به جوان های جویای نام می رسد. تعدد همکاری های او همیشه برایش به منزله یک شمشیر دو لبه بوده است. از یک سو او را به کیفیت پایین آثار متهم می کنند و مورد نقد قرار می گیرد. از سویی دیگر هم می گویند که «علی بحرینی» تا کنون قطعات هیت زیادی را سروده است. این انتقادات زمانی به اوج رسید که او در هفت آلبوم مطرح سال گذشته و چندین آلبوم خواننده های جوان حضور پیدا کرد. اما با این وجود تعداد مصاحبه های مفصل او به اندازه انگشتان یک دست هم نیست. همزمان با شلوغ ترین روزهای بازار موسیقی پاپ با او به گفتگو نشستیم و از هر دری سخن به میان آمد. انتقادات را گفتیم و علی بحرینی نظراتش را گفت و انتقادات تندی را هم مطرح کرد. صحبت های بی پرده و صریحی را در مورد تلویزیون، رسانه های موسیقی و همکاران خودش به زبان آورد که قطعا در آینده با واکنش همراه می شود. گپ و گفت ما با علی بحرینی شامل موضوعات متعدد و پراکنده ای بود اما به قول خودش به اندازه یک سال حرف را بیان کردیم!
سال گذشته در چند آلبوم حضور داشتید ؟
در حدود ده آلبوم و چند تک قطعه مجاز ترانه داشتم. البته آن تک قطعه ها هم در قالب مُجاز تولید شدند اما از طریق اینترنت به گوش مخاطبان رسیدند. سال گذشته به جز آلبوم «مهدی یراحی» تقریبا آلبوم شاخصی نداشتیم؛ خیلی ها نبودند و خیلی ها هم چندان قوی ظاهر نشدند. با این وجود از جمله آلبوم های شاخصی که در آنها حضور داشتم می توانم به «خوشبختی»، «کولی عشق»، «جشن تنهایی»، «یه دنیا حرف»، «کازابلانکا»، «اکسیژن» و «یه جور دیگه» اشاره کنم.
فکر کنم سال گذشته یکی از پرکارترین ترانه سراها بودید.
به عنوان یک روزنامه نگار اساسا با عبارت «یکی از» خیلی مشکل دارم! سال گذشته من پرکارترین ترانه سرای مجاز بودم. فکر می کنم سومین یا چهارمین سالی بود که هم در بخش تعداد قطعه ها و هم در بخش تعداد آلبوم ها پرکارترین بودم. البته هنوز این مساله در ذهن من حل نشده که پرکار بودن ترانه سرا بر مبنای تعداد آلبوم هایش محاسبه می شود یا بر اساس تعداد قطعات او! اما در هر دو صورت پرانتشارترین بودم. می گویم «پر انتشارترین» چون شاید برخی دوستان سال گذشته بیشتر از من کار نوشته باشند و برخی آثار من هم به سالهای قبل مربوط می شد که در سال 92 به بازار عرضه شد. برخی این مساله را فضیلت بزرگی می دانند اما انتشار آثار زیاد از یک ترانه سرا برای من اتفاق ویژه ای نیست.
خیلی ها انتقادات مستقیم و غیرمستقیمی بابت این موضوع به شما دارند و می گویند پرکار بودن به کیفیت آثار علی بحرینی لطمه می زند.
به کیفیت کارت لطمه نمی زند ولی تو را به سمت برخی کارهای بی کیفیت میبرد! چون وقتی تیراژ آثار بالا برود قاعدتاً تعداد کارهای خوب پایین می آید. این مساله درمورد بازیگرها هم صدق می کند. «خسرو شکیبایی» اگر می خواست گزیده کار باشد شاید در 10 فیلم، با کیفیت «هامون» و «کیمیا» و «اتوبوس شب» و «یکبار برای همیشه» بازی میکرد و فیلم متوسط یا زیرمتوسطی به کارنامه اش نمیآمد. در حالیکه حرفهای بودن حکم دیگری میدهد و باید کار کنی و کار کنی و کار کنی. ضمناً برای من، اینکه ترانه ام در کلیت کار حل شود و به گوش مخاطب برسد از اینکه ترانهام را از آهنگ به کاغذ منتقل کنند و روی آن نقد ادبی داشته باشند، مهمتر است. بگذارید یک مثال بزنم: تا الان هفت قطعه برای شهرام شکوهی نوشتهام. این در حالی است که فقط از یک مورد آنها به عنوان ترانهسرا رضایت کامل دارم. شش قطعه دیگر حتی «دل دیوونه»از نظر خودم ترانههای چندان قابل دفاعی نیستند و البته در مجموعه اثر قابل دفاع میشوند. من از قطعه «دلم خونه» در آلبوم «مدارا» به هر شکل دفاع میکنم اما در مورد بقیه کارهایم با شهرام ادعایی ندارم! حضور و قرار گرفتن در پکیج مناسب به تو شأن و منزلت میدهد و من نیازی نمیبینم که فراتر از همین اندازه مطرح باشم. ما ترانهسرا را ازطریق خوانندههایی که با یکدیگر همکاری دارند نقد میکنیم. اصلا من اگر اسم و رسمی پیدا کردهام به دلیل همکاریهایم با خوانندههایی بوده که جایگاه داشتهاند. وقتی دیدند من در یک سال با «احسان خواجهامیری»، «حمید عسکری» و «محسن چاوشی» و پدیدههایی مثل «شهاب رمضان» کار میکنم، ناگهان در ذهن خیلیها بزرگ شدم. آنها ماحصل کارهای ما را هنوز نشنیده بودند ولی به دلیل همکاری با این افراد کارهای من به شکل دیگری جلوه کرد.
الان گفتید که مثلا در همکاری با شهرام شکوهی فقط از یک قطعه دفاع می کنید اما سوال من این است که اصلا چرا سایر قطعات را منتشر کردید؟ چرا کمتر کار نمیکنید که بتوانید از همه آثارتان دفاع کنید؟
من شریک آقای شکوهی نبودهام و
ترانه رایگان به ایشان ارائه نکردهام! من در استخدام او هستم . او چند روز پیش با
من تماس گرفت و گفت قطعه «مقدس» که در آلبوم «من و ما» منتشر شد، موفق بوده است.
گفت که آن را برای کنسرتها هم آماده می کنیم. به این ترتیب در کنسرتهای بعدی شکوهی
پنج شش ترانه از من اجرا میشود. اینگونه است که متوجه میشوم برای آن خواننده تاثیرگذار
بودهام. من برای نقد مثبت دیگران و جایزه ترانه سرای برتر سال ترانه نمینویسم.
برای موفقیت خواننده ترانه مینویسم و درازای آن دستمزد میگیرم. در کنسرتهای یک
سال و نیم اخیر، شور و شعفی از مردم و گروههای موسیقی دریافت کردهام که به نظرم
موهبت خدا نسبت به من بوده است. به عنوان مثال اگر محمد علیزاده بخواهد سه ترانه
در کنسرتهای خود بخواند قطعا یکی از آنها «جز تو» است. یا مثلا بابک جهانبخش و
مرتضی پاشایی همیشه در کنسرتهای خود ترانههایی که با من کار کردهاند را میخوانند.
من در چرخه موسیقی به عنوان یک ترانه سرا، آدم حلال خوری بودم. اجرا کنندگان ترانههای
من به دنبال خلق حماسه ادبی نیستند و همه میخواهند به نوعی وارد چرخه تیراژ شوند.
چرا فقط صرفا موفقیت خواننده را در نظر میگیرید و توجه چندانی به نظر منتقدان ندارید؟
من تئاتر خواندهام و اگر قرار باشد متنی که مینویسم در تالار «وحدت» اجرا شود قطعا «منتقد پسند بودن» آثارم را در نظر میگیرم. اگر سرمایه از دولت و بودجههای هنری باشد، حتما دیدگاه منتقدان را مدنظر قرار میدهم. اما در این شرایط اصلا نمیتوانم زیرا اگر نگاه آنها را اولویت قرار بدهم از دایره خارج می شوم. مثلا بابک جهانبخش پول و سرمایهای نداشت و با 22 سال قصد کمک به ادبیات و موسیقی هم در سرش نبود. او میخواست که برای زندگی خود فکری بکند. اگر سیستمی مثل ارشاد پشت سر او بود شاید تکلیف ترانههای من هم متفاوت میشد و «تازگیا» یا «هذیون» را نمینوشتم! من برای چند تله فیلم ترانه نوشتهام که هنوز منتشر نشدهاند اما می دانم که قصه در آنجا متفاوت است. چون بودجه تامین است و ما در موسیقی میتوانیم حرف خودمان را بزنیم. یک مثال دیگر میزنم: پوریا حیدری قطعه «غم هامون» را برای سومین سالگرد فوت خسرو شکیبایی خواند. من در آنجا ترانه ای نوشتهام که به شدت قابل دفاع است. هر منتقدی که ترانه «غم هامون» را زیر سوال ببرد، اصلا از موسیقی و سینما چیزی نمیداند. اما در بازار رقابتی پاپ که ملاک کنسرت و درآمد است فضا فرق میکند. من نمیخواهم از دایره خارج شوم تا بخواهم برای دیگران توطئه کنم. در ترانه، نه من رقیب کسی هستم و نه کسی هم رقیب من است. از این رقابت نکردن راضیام.
یعنی جایگاه بسیار بالایی دارید؟
خیر. مدل کاری من با دیگران کاملا متفاوت است. سعی کردهام «امضا گریز» باشم و انعطاف به خرج بدهم تا برای خواننده مفید باشم. به همین دلیل شاید وقتی ترانه هایی مثل «جز تو» محمد علیزاده، «دل دیوونه» شهرام شکوهی، «چه کردی» مهدی یغمایی، «غیرمعمولی» محسن چاوشی، «نبض احساس» مرتضی پاشایی، «یه چیزی میگی» بابک جهانبخش، «تبریک» بهنام صفوی، «خوشبختی» حمید عسکری و «خودت خواستی» احسان خواجه امیری را کنارهم قرار میدهید نتوانید به منطقی دست پیدا کنید که همه کارها را یک نفر نوشته است! اما به هر حال این ترانهها را من مرتکب شدهام!
در مورد اینکه می گویند یک ترانه سرای سفارشی نویس هستید و فقط بر مبنای سفارش، کاری را می نویسید چه نظری دارید؟
مفهوم سفارشینویس این است که برای یک نهاد یا ارگان خاص ترانه بنویسید اما من خواستههای خواننده را در نظر میگیرم. من با این قبیل صحبتها و نقدها مشکلی ندارم. اصلا یکبار هم به خودم هنرمند نگفتهام و خودم را یک «فعال هنری» میدانم. فکر میکنم هرکسی که در عرصه هنر فعالیت می کند باید انبوهی اشتباه داشته باشد. همیشه به دوستان خودم می گویم کسی که هیچ کار ضعیف یا اشتباهی نداشته باشد اصلا سیاستمدار است و هنرمند نیست. میگویند که روح هنر، روح آزادگی و ریسک است. اگر بخواهید خط کش بگذارید و دائم مراقب باشید هیچ اتفاقی برای شما رخ نمیدهد. مهم این است که برآیند نیروها را ببینیم.
چرا اغلب ترانههایی که دارید با توجه به استفاده از تعابیر و مضامین ساده از لحاظ ادبی قوی نیستند؟
بحث ادبی نوشتن با غلط نوشتن تفاوت دارد. کدام خواننده، ادبی میخواند که من برای او بخواهم ادبی بنویسم؟ ترانههای من تقریبا بدون ایراد هستند و از لحاظ وزن و نشستن روی ملودی و ارائه هدفی که خواننده به دنبالش بوده مشکلی ندارند. شاید سطح ترانهها بالا نباشد ولی در سطح پروژهای است که میخواهم در آن حضور داشته باشم. به عنوان مثال با آقای شکوهی قرار میگذارم که چهار قطعه اصطلاحا «بگیر» در آلبوم وجود داشته باشد و سه مورد آنها را من بنویسم. خیلی از ایراداتی که از من میگیرند را باید به موسیقی وارد کنید زیرا موسیقی این نوع نوشتن را از من میخواهد.
شخص خواننده هم این را میخواهد؟!
از خواننده خیلی نباید ایراد گرفت زیرا فضای موسیقی در جامعه این را میخواهد و به خواننده دستور میدهد و او هم از من میخواهد. من هیچگاه نقدی در مورد کار خودم یا دیگران ندیدم که مثلا در آن بگویند آقای ایکس در پیاده کردن ترانه رعایت وزن یا سرعت موسیقی را کرده یا نکرده است. البته من با نقد شعر هم مشکل عمیق دارم زیرا وقتی ممیزی وجود دارد، حق ندارید که نقد شعر انجام دهید. برای نقد، ترانهنویسی مثل من را باید از زاویه موسیقی نگاه کنید و باید بگویید که فلان ریتم، آن ترانه را نمیخواست و یا کلمات در مسیر ملودیک شدن «گیر» داشتهاند.
در بخشی از صحبت گفتید که موسیقی به خواننده دستور میدهد. دقیقا منظور از این دستور چیست؟
جریان موسیقی کشور! ما هنوز کارکرد موسیقی در کشور را نمیدانیم. در شرایطی که خانمها نمی توانند مثلا به استادیوم بروند، فضایی به نام کنسرت را داریم. در این کنسرت قرار است که شادی و هیجان و تخلیه انرژی وجود داشته باشد. باید برای این بستر، یک تولید داشته باشید که جواب بدهد. گاهی در خواستههایی که از موسیقی داریم، ایران را با اتریش اشتباه می گیریم. اصلا مردم ما موسیقی محور نیستند در حالی که موسیقی برای اتریشیها شبیه روزنامه «همشهری» برای ایرانیها است! در آنجا اصلا به دنبال شعر نیستند ولی مخاطب داخلی دوست دارد که یک شعر را در قالب آهنگین بشنود. به همین دلیل است که بالادستی ها ورود خانمها به کنسرت را ممنوع نکردهاند.
میخواهم یک سوال کلی از شما بپرسم آن هم این است که حال این روزهای موسیقی خوب است؟
خوب نیست. در اوایل دهه هشتاد که موسیقی جهش داشت اصلا به ترانهسرا توجه نکردند و فقط خواننده را بالا بردند. الان هم من در نزول موسیقی، ترانهسراها را بیشتر از همه موثر میدانم ولی خدا را شکر اغلب مخاطبان و منتقدان در حال تخریب خوانندهها هستند. ترانهها به شدت تکراری شدهاند و حرفی برای گفتن ندارند ولی باز هم خواننده در کانون توجه است. این مصاحبه را شاید صد ترانهسرا بخوانند و نود نفر آنها با من بد شوند. اما دوست دارم اعتقادم را بگویم. ترانهسرای ما، امروز شبیه خواننده و آهنگساز و تنظیمکننده شده است و چیزی یاد نمیگیرد و فقط کار میکند و به شدت تشویق می شود که خودش را کپی کند. اخیرا برای خوانندهای کار نوشتم و گفت که میشود عبارتی شبیه به «خودم کردم که لعنت بر خودم باد» در آن باشد؟ این یعنی من را به کپیکردن خودم تشویق کرد. راحتطلبی بیش از حد ترانهسرا با خوانندههایی که به تکرار علاقه دارند باعث میشود که وضعیت موسیقی ما اینگونه باشد.
از نیمههای دهه هشتاد کمکم بحث مالی برای خوانندهها اولویت پیدا کرد و برخی از آنها خیلی به سراغ ابعاد هنری کارها نرفتند و این یکی از معضلات موسیقی است. به نظر شما این شرایط بهتر خواهد شد؟
حقیقت این است که نمیدانم بهتر یا بدتر میشود اما باید توضیحاتی را ارائه کنم. این اتفاقی که شما میگویید از جایی شروع شد که وزارت ارشاد در سرمای سیاه زمستان، موسیقی پاپ را پشت در گذاشت و بخش خصوصی وارد کار شد. برخی گفتند که فرزند ناخلف است و دیگری گفت که این موسیقی باید مشکلش را خودش حل کند. پاپ راه خود را در بیزینس پیدا کرد. حاکمیت دقیقا مانند پدری رفتار کرد که فرزندش را از خانه بیرون اندخته و الان که فرزندش به جایی رسیده به سراغ او آمده است تا سهمی بگیرد. مثلا میگویند فقط در این سالنها با این قیمتها باید کنسرت برگزار کنید و در جواب به اعتراضها این پاسخ مطرح میشود که چون ما مجوز میدهیم، باید در اینجا کنسرت برگزار کنید. به همین راحتی سیستمی که یک بار آنها را بیرون انداخته، حالا از آنها باج هم میگیرد. از سویی دیگر اگر یک ماده غذایی، هزار تومان گران شود با اعتراض همراه خواهد شد اما بلیت کنسرتها هر روز گران می شود و هیچ اعتراض و نظارتی هم وجود ندارد. همه این مسائل و موارد باعث شد تا خواننده برای پر شدن سالن کنسرت، دست به کارهایی بزند که شاید خودش قلبا با آنها موافق نیست. نمیتوان به او ایراد گرفت که چرا فلان آهنگ را منتشر کردی زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که با وجود این شرایط، سالن کنسرتش پر شود.
برسیم به اتفاقات اخیر موسیقی و اینکه ارزیابی شما از آلبومهای سال 93 چیست؟
به نظر من، در سال 93 هرکسی که از او انتظار داشتیم ناامیدمان کرد. اگر کسی ناراحت شود هم مهم نیست. البته دوستان در انتخاب ترانه خوب عمل کردند. تنظیمها هم بد نبود اما اشکال در آهنگسازی است. علت اصلی مربوط می شود به اینکه دوستانی مثل چاوشی یا جهانبخش با گذشت زمان به خودشان القا کردهاند که آهنگساز هستند! در تعریف حرفهای، کسی که فقط برای صدای خودش آهنگ بسازد آهنگساز حرفهای نیست. شماعیزاده و قمیشی هم به خاطر آهنگهایی که برای دیگران ساختند آهنگسازهای حرفهای محسوب شدند وگرنه منصور و سعید محمدی هم برای صدای خودشان آهنگ ساختهاند اما آهنگساز به حساب نمیآیند! از طرف دیگر چاوشی و جهانبخش در کمتر از ده سال اخیر هرکدام حدود صد قطعه با آهنگهای خودشان خواندهاند! این آمار یک رکورد جهانی است که می توان آنرا در گینس هم ثبت کرد! طبیعی است با این آمار و با توجه به اینکه خواننده این آهنگها هم یک نفر بوده، ملودیها به سمت تکرار و تضعیف میروند و آلبومها اتفاق تازهای را به وجود نمیآورند. یکی از پُزهای غلط در موسیقی پاپ ما این است که بسیاری از خواننده ها برای خودشان کسرشان می دانند که از ملودی های همکارانشان استفاده کنند. این تابو را باید شکست. من اطمینان دارم که اگر روزی چاوشی از شهاب رمضان ملودی بگیرد یا مثلا جهانبخش از حمید عسکری ملودی بخواند اتفاق بهتری خواهد افتاد. در مورد آلبوم آخر جهانبخش باید بگویم که از دست دادن آهنگسازی به نام پیام هوشمند برای او ضربه مهلکی بود. بد نمی شد اگر بابک قبل از تولید آلبومش به رزومه خود نگاه می کرد و می دید پیام برای او چه آهنگ های درخشانی را خلق کرده است. یا به عنوان مثال آلبوم «مازیار فلاحی» که چندی پیش منتشر شد در بخش ترانه و تنظیم آن نام های متفاوتی را می بینیم اما باز هم درگیر بحران ملودی است. مازیار ملودی ساز خوبی است اما فضای آلبوم به شدت یکنواخت است. اگر او در بخش ملودی هم به سراغ چهره های متفاوتتر می رفت قطعا اتفاقات بهتری برای آلبومش رخ می داد.
در سال 93 و تا امروز پنج شش آلبوم هم با ترانههایی از شما منتشر شده. درباره آنها نظر بدهید.
نه ترانههای من و نه آلبومهایی که من در آنها ترانه داشتم، متاسفانه تافته جدابافته ای از موسیقی امسال نبودند. از «یه مدل تازه» و همکاری با بهنام علمشاهی رضایت دارم اما در مورد آلبوم «همیشگی» به شدت احساس سربار بودن میکنم! مسعود امامی به من لطف داشت و دارد اما احساس میکنم اگر آهنگ هایی مثل «بیهماهنگی» و «عزیزم» را نمیخواند برای خودش بهتر بود. امیدوارم از حرف من ناراحت نشود اما مسعود به این تیپ کارها ایمان نداشت و الان هم راه دفاع از آنها را بلد نیست! خواندن مصاحبه اش در «موسیقی ما» به من ثابت کرد که حدسم درست بوده است! درباره آلبوم «من و ما» باید بگویم که به شدت تحت فشار تهیهکننده قرار داشتیم اما با این وجود خوشحالم که آهنگ «مقدس» ما خوب شنیده شد. درمورد بقیه آلبومها هم نظر نمیدهم فقط میخواهم از «مسعود محمدنبی» تشکر کنم که برای اجرای پنج ترانه از من در آلبومش کم نگذاشت.
شما یک روزنامه نگار بودید و شاید بد نباشد کمی هم در مورد رسانههای این حوزه صحبت کنیم. فکر میکنید گسترش رسانههای موسیقی که بحث داغ این روزهای هنرمندان و مخاطبان موسیقی است به نفع این هنر باشد؟
برای پاسخ به این سوال به اجتماع خودمان رجوع میکنم. در جامعهای که برای بُعد سیاسی یکی از دو روزنامه کهن آن، به همه بد و بیراه میگوید و هر کسی که همسو با خودش نباشد را عامل صهیونیست خطاب می کند از رسانههای موسیقی و سینما چه انتظاری دارید؟ انتظار دارید که بتوانند چه کاری انجام دهند؟ اگر موسیقی درستتر بود قطعا روزنامهنگاری آن هم درستتر میشد. اصلا تعدد رسانه آفتی بود که ما دچار آن شدیم. طی چند سال اخیر به لطف بی تدبیری دولت قبلی آمار رسانه ها به شکل عجیبی در تمامی حوزهها گسترش پیدا کرد. تعدد رسانه از جایی شروع شد که ما خواستیم برخی رسانههای تاثیرگذار را کمرنگ کنیم. ابتداییترین حالت، حالت حذفی است که در جامعه ما به بنبست خورد و به این ترتیب از اواخر دهه هشتاد به این نتیجه رسیدند که رسانهها را گسترش دهند تا زور یک مرجع اطلاع رسانی خاص کم شود. البته من آسیبهایی که متوجه سایت شما شده را بیشتر به صدا و سیما مربوط میدانم. اما شعار بیمحتوایی در تلویزیون برای برنامهای درست شده و میگویند ما اولین برنامهای هستیم که از موسیقی حمایت میکنیم. میگویند که برنامه تخصصی موسیقی هستیم و آن وقت پیامکهای عامپسند مردم را میخوانند!
پس چرا خیلیها میگویند باید شکرگزار باشیم که این برنامه در تلویزیون وجود دارد؟
در طول یک سال و چند ماهی که «ساعت25» پخش شد چه اتفاق مثبتی برای موسیقی رخ داد؟ این شعارها ترفند است. سازندگان این برنامه هیچ ویژگی خاصی ندارند و فقط میگویند که ما اولین بودیم. بین برنامه اختصاصی و تخصصی تفاوت وجود دارد. برنامه «نود» ادعای تخصصی بودن ندارد ولی اختصاصی فوتبال است. میگویند که قرار است برنامه «ساعت 25» در نهایت به برنامه اختصاصی موسیقی تبدیل شود که بعید میدانم. نکته جالب اینجاست که با دلایلی از لفظ اولین استفاده میکنند که این تعاریف به برنامه «رادیو هفت» نزدیکتر است. منتهی «منصور ضابطیان» و دوستانش وقاحت به خرج ندادند که چنین لفظی را به کار ببرند. من با «ساعت25» از نطفه مشکل دارم و یکی از دلایلش کنار گذاشته شدن برنامه موفقی به نام «راه شب» بود. «راه شب» مجددا سال گذشته استارت خورد ولی به دلایل نامعلوم، «ساعت 25» جای آن را گرفت. خدمت این برنامه به موسیقی چه بود؟ شما یک خواننده برای من نام ببرید که توسط این برنامه به موسیقی معرفی شده باشد. در حالی که «رادیو هفت» مثلا گروه «چارتار» را معرفی کرد. «چارتار» گروه خوبی است که با وجود تمام قابلیتهایش براساس جریان حاکم بر موسیقی باید در تیراژی محدود آلبومش را منتشر میکرد و شاید سالها طول میکشید تا موزیکش فراگیر شود اما «رادیو هفت» آنها را خیلی سریع به مردم معرفی کرد.
البته بحث و نظرات پیرامون این برنامه صرفا به لقب اولین مختص نمیشود.
قطعا فراتر از این حرفها است. دوستان ادعا میکنند که در این یک سال و نیم بزرگتر شدهاند اما چه بزرگشدنی است که هنوز نتوانستهاند مثلا سیروان یا محسن چاوشی را جلوی دوربینشان بیاورند و بابت حضور محمد علیزاده یک ویژه برنامه ترتیب میدهند و نمیتوانند شادمانی خود را از این بابت پنهان کنند؟ چگونه است که اسم شهرام شکوهی را در لیست کاندیداهای نظرسنجی خود میگذارند اما وقتی من برای کارشناسی به این برنامه میروم می گویند کار او را بررسی نکن؟ اصلا برای چه نظرخواهی برگزار میکنند؟ چرا وقتی خوانندههایی مثل عماد طالب زاده و ندیم تیتراژهای سریال یا برنامهای را خوانده اند نامشان از نظرخواهی حذف میشود؟ سوال من این است که چرا در معرفی قطعاتی که نامزد شدهاند اسم کارگردان و تهیه کننده بیشتر از آهنگساز و ترانهسرا برجسته میشود؟ از همه بدتر اینکه خواننده را مجبور میکنند که از فلان تهیهکننده قدردانی کند. بامزهترین بخش نظرسنجی آنها این است که همین الان شما از خط تلفن همراه خود میتوانید اگر خواستید به هر 50 قطعهای که کاندید هستند رای بدهید! «ساعت 25» یک بنگاه شادمانی برای تعریف و تمجید از تهیهکنندگانی بود که در تولیداتشان به موسیقی بها دادند و نه بیشتر از آن! امیدوارم حالا که رفتن ضرغامی حتمی شده، مدیر جدید صدا و سیما رویکرد رادیو و تلویزیون در حوزه موسیقی را هم ترمیم کند و این دورهمی ها به پایان برسد. شبی که اسم روزبه بمانی را در «ساعت25» به زبان آوردم فضای استودیو به هم ریخت و دوستان گفتند شما عوامل این برنامه را از نان خوردن انداختهاید! به همین دلیل کارشناسی من ناقص ماند! تلویزیون آقای ضرغامی تلویزیون عجییی بود! از روزبه ترانه میگرفتند و سریالهایشان را با اتکا به سرودههای او پخش میکردند اما آوردن اسمش گناه کبیره بود!
نسبت به مجری برنامه هم انتقاد دارید؟
در برنامه «ساعت25» اصلا نوبت به نقد محمودرضا قدیریان نمیرسد. او یکی از بهترین گویندگان رادیو بود که صدایش جزو بهترین صداها است و خودش هم دافعه ندارد. پس تا آن قسمتی که به خودش مربوط میشود آدم مناسبی است. حالا اگر از او براساس تواناییهایش استفاده درستی انجام نگرفته به محمودرضا مربوط نمیشود. اگر آقای قدیریان به جای برنامه اجتماعی، برنامه موسیقیایی را اجرا میکند به او مربوط نیست بلکه به آدمی که ایشان را در راس کار قرار داده است ارتباط پیدا میکند.
با توجه به تمام این صحبتها اصلا هدف سازندگان این برنامه چه بوده است؟
گرفتن یک زمان خوب روی آنتن با محوریت موضوعی که کمتر در صدا و سیما به آن پرداخته شده است. اما حتی اگر هدف آنها مقدس هم بوده در تامین و اجرای آن به بیراهه رفته اند. قطعهای پخش میشود و به من میگویند که اسم ترانهسرا را نگو! سلیقه شخصی را کاملا در برنامه دخیل کردهاند و تولیداتی برای برنامه انجام میدهند که کلا ربطی به موسیقی ندارد. شش دقیقه تصویر یک پراید که در تاریکی تهران حرکت میکند را ضبط کردهاند و آنرا بدون در نظر گرفتن اسم و رسم و استایل موزیک، روی هر کاری میگذارند! باید از این دوستان سوال کرد که به چه حقی موسیقی را روی تکههای یک فیلم سینمایی پیاده میکنید؟ با این کار سینما هم تخریب می شود چون در کلیپهایتان ساده ترین اصول زیبایی شناسی لحاظ نمی شود. یک مساله جالب دیگر برای شما بگویم و آن هم این است که به مهمان برنامه توصیه می کنند تا از برنامه تعریف کند! در حالی که این رفتار زشت مثلا در برنامه ای مثل «نود» وجود ندارد و عادل فردوسی پور حرف کسی که بخواهد از برنامه اش تعریف کند را ناتمام میگذارد. الان شبکه «من و تو» با هفتهای نیم ساعت برنامه که فقط چند دقیقه از آن مربوط به اخبار موسیقی داخل کشور است، همه را تحت تاثیر قرار داده است. به مراتب بیشتر از «ساعت25» که هفته ای شش شب و هر شب حدود دو ساعت آنتن را در اختیار داشت تاثیر گذار است! این برای صدا و سیما ننگ نیست؟ از خودشان پرسیده اند که چرا «من و تو» مثلا در حوزه فوتبال و سینمای ما دخالت نمی کند و اثر نمی گذارد؟ جوابش ساده است؛ چون «نود» و حتی «هفت» جایی برای بحث باقی نمی گذارند اما افسوس برای «ساعت25»...
یعنی نباید بر مبنای حرف عوامل تولید که می گویند ما جوان و نوپا هستیم، مهربانانهتر قضاوت کرد؟
احسان خواجه امیری با همان قطعه «برای آخرین بار» مشهور شد چون از همان ابتدا درخشان بود و به ما نگفت که اجازه بدهید بعد از ده سال من مطرح میشوم. این دوستان به اسم نوپا فرصت میگیرند و مدتی بعد دیگر دیرپا میشوند و میگویند که چون فلان مدت است برنامه ساختهایم باید به ما احترام گذاشت.
در یک زمان هم این برنامه تریبون خوبی برای تبلیغات برخی خوانندهها بود.
این موج مدتی به راه افتاده بود که هر خوانندهای که کنسرت داشت به این برنامه میرفت تا سالن خود را پر کند. بحث تبلیغات را مطرح کردی دوست دارم در مورد پخش اینترنتی کارها هم صحبت کنم و دیگر کمی از این برنامه فاصله بگیرم.
یک مساله خیلی جالب و مبهم وجود دارد که خواننده ها در تمامی مصاحبه ها از دانلود کردن گلایه و شکایت دارند اما نهایتا از سایتهای دانلود آهنگ تشکر میکنند و میگویند که به ما کمک کردهاند.
باید صاحب و ناشر آلبوم همان کسی باشد که کنسرت را برگزار میکند تا جلوی این انتقادها هم گرفته شود. شرکتی داریم که در طول هر سال به صورت پیاپی آلبوم منتشر میکند و هزینههای زیادی را متحمل میشود. شرکت دیگری هم وجود دارد که برای چندین خواننده کنسرت برگزار میکند و سودآوری زیادی دارند. اگر این موازنه پیش بیاید همه با شرایط دانلود کنار میآیند. به عنوان مثال ناشر آلبوم بابک جهانبخش بابت دانلود کارهای این خواننده هیچ مشکلی ندارد. به دلیل اینکه خودش برگزارکننده کنسرتهای اوست و سود را در جای دیگری کسب میکند. به نظر من همه خوانندهها صرف نظر از بازیهای ژورنالیستی دوست دارند که آثارشان شنیده شود، ولو از طریق دانلودهای غیر قانونی! دانلود پدیده بسیار مفیدی برای موسیقی بوده است. یک زمان اجرای زنده کم بود و همه خوانندهها میگفتند که نسخه اصلی بخرید. اما الان که اجرای زنده وجود دارد، دانلود به همه کمک میکند. این روزها میبینم که همه خوانندهها در صفحات خود لینک دانلود آلبوم خود را قرار میدهند. از این دوستان خواهش میکنم لینکی را به اشتراک بگذارند که برای خود ما باشد. نباید لینک سایتهایی را ارائه کنیم که در همکاری با آنها کنسرتهای دبی و اربیل با خوانندههای آنور آب پر شود. من به عنوان خواننده باید لینکی را برای دانلود به اشتراک بگذارم که اگر در کنار آن تبلیغی وجود دارد برای یک همکار داخلی دیگر باشد. یک نکته دیگر را حتما از قول من بنویس و آن هم این است که خوانندههایی که مدام می گویند دانلود نکنید از روزی بترسند که مردم به حرف آنها گوش کنند! اگر کار دانلود نشود قطعا مخاطب کنسرت ریزش میکند و همه دچار مشکل میشوند.
در پایان از جدیدترین فعالیتهای خود بگویید و اینکه چه ترانههایی از شما در راه است؟
فکر میکنم تا آخر امسال حدود 50 قطعه با ترانههای من منتشر شود. اجازه بده فعلا به اسم خوانندهها اشاره نکنم و همینقدر بگویم که تلاش کردهام در استایل ترانههایم بازهم متفاوت باشم علاوه بر تداوم همکاری با آهنگسازهایی که قبلا در کنار هم بودیم، با محمد مروی، بابک مروی، پویان اعتصامی، مدمدی، سعید سام، سیاوش وزیری، میلاد باران، امیر بهادر، اسحاق اسدبیگی و... که در سالهای گذشته کمتر فرصت همکاری پیدا شده بود، کارهای تروتازهای انجام دادهایم که خودم مشتاقم سرنوشت آنها را ببینم!
و کلام آخر؟
من به هرحال ذاتا روزنامهنگار هستم و نمیتوانم خودم را بیشتر از چند دقیقه در قالب ترانهسرا نگه دارم. اگر بخشی از حرفهایم بیرون از عالم ترانه بود مرا ببخشید. ضمنا متن مصاحبه را قبل از انتشار حتما بازخوانی میکنم تا مسئولیت تمام حرف هایم متوجه خودم باشد!