کیوان ساکت (آهنگساز و نوازنده): شاید بدانید ایران در گذشته ۴۵ نوع ساز
داشته است. البته این تعداد منهای سازهای محلی بوده است و اگر تعداد سازهای
محلی به آن افزوده شود با عدد به مراتب بزرگتری روبهرو خواهیم شد. مثلا
۱۳ نوع کمانچه داشتهایم که امروز از میان همه آنها فقط یک نوع کاربرد دارد
و نوازندگان به آن توجه و گرایش دارند. کمانچه طالقانی نواخته میشود، اما
کمتر کسی سراغ کمانچه لری، گیلانی و … میرود.
کیوان ساکت (آهنگساز و نوازنده): شاید بدانید ایران در گذشته ۴۵ نوع ساز داشته است. البته این تعداد منهای سازهای محلی بوده است و اگر تعداد سازهای محلی به آن افزوده شود با عدد به مراتب بزرگتری روبهرو خواهیم شد. مثلا ۱۳ نوع کمانچه داشتهایم که امروز از میان همه آنها فقط یک نوع کاربرد دارد و نوازندگان به آن توجه و گرایش دارند. کمانچه طالقانی نواخته میشود، اما کمتر کسی سراغ کمانچه لری، گیلانی و … میرود.
چند نوع دوتار و تنبور داشتهایم که دیگر نداریم. چنگ، ساز ما ایرانیها بوده که در ادبیاتمان هم درباره آن بسیار سخن گفته شده است، اما حالا اروپاییها از این ساز تحت عنوان هارپ استفاده زیادی میکنند و تواناییهای زیادی را هم در درون آن کشف کردهاند و این وقتی تاسفبرانگیز میشود که دقت کنیم و ببینیم از این ساز برای ما فقط نامی باقی مانده است. عود در خارج از ایران ساز لوت را ایجاد کرده و ویلون و گیتار از دل این ساز بیرون آمده است. آن وقت ما با ویلون آشنایی داریم، اما آنقدر از عود دور شدهایم که ممکن است برخی هموطنان خودمان هم باور کنند که این ساز واقعا متعلق به عربها و ترکهاست و همین چند سال اخیر از کشورهای عربی یا ترکی وارد ایران شده است.
وقتی نگاهی به سرنوشت سازهای مختلف در گذر زمان میاندازیم، میبینیم بسیاری از سازها به مرور حذف یا فراموش شدهاند، برخی دیگر کمتر کاربرد دارد و برخی هم دچار تحولاتی شده است. شاید برخی با خود بگویند خیلی از سازها به مرور زمان از بین رفتهاند و اتفاق خاصی هم نیفتاده است. بعد هم تصور کنند حالا یک ساز و دو ساز و ده ساز هم از میان برود… چیزی نمیشود! موسیقی که از بین نمیرود و مسیر خودش را ادامه میدهد.
اما حقیقت تلخی پشت این اتفاق نهفته است. چراکه هرساز صدا و رنگ خاص خودش را دارد، به قول معروف هر گلی یک بویی دارد و اگر هر کدام از سازها از بین برود ما بوی خوش یک گل را از دست دادهایم.
هر سازی صدادهی و رنگ خاص خودش را دارد و در نتیجه آن بیان خاص موسیقایی خودش را هم به دنبال خواهد داشت. مثلا صدای کمانچه با قیچک یا ویلون فرق دارد. صدای تار با رباب فرق دارد و… این تفاوت در رنگ و ساختار باعث میشود نوازنده بتواند حالتهای مختلف را با ساز بیان کند و هر صدا ویژه یک ساز است.
طبیعتا هر قدر تعداد سازهایمان بیشتر باشد، تعداد صداها متنوعتر است و هر قدر تعداد تکنیکها زیاد شود ساز احساسات بیشتر و متفاوتی را به مخاطب خود میرساند.
در واقع سازها وسیله ابراز بیان احساسات یک ملت به زبان موسیقی هستند. هر ملت و قومی که سازهای متنوعی دارد ابزار بیشتری برای بیان احساسات خود دارد بنابراین باید سازهای مختلف را حفظ کرد و سعی در گسترش و حتی ارتقای سازهای مناطق مختلف داشت. چراکه اگر سازها فراموش شوند ما بخشی از احساسات فرهنگیمان را گمخواهیم کرد.
در نهایت این که لزوم حفظ سازها و بازسازی آنها برای بیان بهتر و گسترش آن سازها امری اجتنابناپذیر است. ما متاسفانه به فرهنگمان بیتوجه شدهایم و با اهمیت ندادن به موسیقی و سازهایمان، امکان شنیدن صداها و احساسات زیادی را به زبان موسیقی از خودمان دریغ کردهایم.