«پیمان خازنی» از آن دسته آهنگسازانی است که به عوامل مجموعهشان بال پرواز
میدهند؛ پروازی که شکل آن هیچگاه دستخوش تکرار نمیشود و لحظه به
لحظهاش قابل پیشبینی نیست.
«پیمان خازنی» از آن دسته آهنگسازانی است که به عوامل مجموعهشان بال پرواز میدهند؛ پروازی که شکل آن هیچگاه دستخوش تکرار نمیشود و لحظه به لحظهاش قابل پیشبینی نیست.
از آن جایی که در پروسه خلق یک اثر هنری، هر عضوی از یک گروه، نقش خاص خودش را ایفا میکند، لازم است که خالق اصلی -که همان ایدهی اولیه شکلگیری اثر از آن اوست- اعضای پدید آورندهی اثر نهایی را به سمتی سوق دهد که در نهایت، خود جمعی آن اثر به دست مخاطب برسد.
از روزی که برای همآوایی در آلبوم «کجاست خانه باد» از سوی «پیمان خازنی» دعوت شدم، تردیدهایی داشتم؛ اما هرچه زمان پیش رفت و ما را با خود برد، از این آهنگساز خلاق، رفتارهایی دیدم که شاید تا پیش از این کمتر تجربه کرده بودم. تجربه آزادی و خلاقیت توأمان در کنار آهنگساز.
پیمان خازنی آهنگساز دیکتاتوری نیست. او در واقع به دموکراسی در هنر قائل و به راستی این نگرش را در میان اعضای تیم عوامل ضبط اثرش جاری و ساری میکند. من به عنوان کسی که قرار بود راوی آواز بیکلام این اثر باشم، در ابتدا از خودم پرسیدم اگر قرار باشد صرفاً مجری تعدادی نت با
حنجرهام باشم، پس کدام هنری را به نمایش گذاشتهام. اما جالب بود که «خازنی» هم نمیخواست من یک مجری صرف باشم.
او از من -به عنوان یک خواننده زن- دعوت کرد به مطالعهی جهان ذهنی فروغ فرخزاد بنشینم و خواست که برداشت خودم را به صدا تبدیل کنم و به موازات روایتسازی او جهان موازی دیگری به وجود بیاورم تا بتوانیم از تکصدایی نهادینه در فرهنگ موسیقیمان فاصله گرفته باشیم.
«کجاست خانه باد» با اعتماد مؤلفاش به ما نقشآفرینان، با عشق متولد شد؛ با خوانشی متفاوت از الهام پاوهنژاد و درک متفاوت موسیقیایی. درکی ساده و عمیق از نظر زیباییشناسی و برداشتی صحیح مبتنی بر ادبیات زنانهی معاصر.
فروغ جان! به دنیای موسیقی ما خوش آمدی.