تالار رودکی دوم و سوم اسفندماه میزبان گروه موسیقی «آقای سماع» و مخاطبانش
بود. این برنامه در چهار سانس برگزار شد تا این گروه مخاطبان خود را با
اجرای کارهای جدید و همراهی سماعگرانش (از قونیه و مراکش) در سالن رودکی
گرد هم بیاورد
تالار رودکی دوم و سوم اسفندماه میزبان گروه موسیقی «آقای سماع» و مخاطبانش بود. این برنامه در چهار سانس برگزار شد تا این گروه مخاطبان خود را با اجرای کارهای جدید و همراهی سماعگرانش (از قونیه و مراکش) در سالن رودکی گرد هم بیاورد.
کنسرت در نور کم رودکی و با وارد شدن دو مرد با لباس سماعگران آغاز شد. اولی قبا از تن به درآورد و روی صندلی نشست. عودش را به دست گرفت. نور روی او متمرکز شد و چهره «حسنینیا» (سرپرست گروه، آهنگساز نوازنده بربت و همخوان) نمایان شد. آن دیگری سماعگری بود که پشت سر حسنینیا ایستاد.
یکیک نوازندگان وارد سالن شدند و نور روی آنها متمرکز شد. وحید قاسمی (درامز)، محمود خیرگو (ادوات مراقبه)، علیرضا مقراضی (کمانچه)، امیرحسین جعفری (گیتار و همخوان)، سینا مشفقی (سهتار، دف و همخوان) و در آخر راحله فیروزی (همخوان) روی صندلیهای خود نشستند و شب موسیقایی «آقای سماع» با تکنوازی بربت به همراه سماعِ سماعگران آغاز شد.
قطعه ریتمیک و پر جنبوجوش اول، نوید یک اجرای جذاب را میداد. پس از اتمام قطعه اول، اعضای گروه و سماعگران جلوتر آمدند و به حاضرین در سالن ادای احترام کردند.
حالا نوبت به اجرای قطعه «پس از مدتها» رسید. قطعهای آرامتر در آغاز و ادامهای افسونگر. خط محوری ملودی یک به یک پاسکاری میشد و نوبت به دیگر نوازندهها میرسید.
قطعه بعدی «مراقبه» نام داشت. این قطعه آخرین قطعه آلبوم تازه رونمایی شده این گروه است. آغازگر این بخش محمود خیرگو بود. او با به صدا درآوردن ادواتی که در دست داشت، فضایی سیال را ترسیم کرد. حسنینیا با عود وارد شد و بعد از آن نوبت به درامز و سهتار رسید. قطعه کاملاً رنگ و بوی موسیقی ایرانی را میداد. مضرابهای ریز سهتار و عود همآوایی میکردند.
حالا تا حدودی میشد موسیقی ترکی را شنید. همخوانها آواهای خود را به گوش مخاطبان رساندند و زخمههای کمانچه مقراضی در همنشینی با فضای ایجاد شده وهم به خاطر میآورد. «این جهان وان جهان مرا مطلب...» از اشعار حضرت مولانا و گم شدن الحان در یکدیگر با همخوانی راحله فیروزی. تحریرها سر جا هستند و همخوانی با فضای شعر انطباق دارد.
قطعه بعدی «چرخان» نام داشت. مقدمه با بربت امیرحسین حسنینیا شکل گرفت. کمانچه هم وارد شد و حرکت سریع مقراضی با کمانچه فضا را مال خود کرد. درامز هم آمد و دف و... حالا قافیه دست کمانچه و دف است. «دگرباره بشوییدم بدان سانم به جان تو...» فراز و فرودهای سازها و همخوانی خوانندگان، شعر مولانا را بیشتر جلوهگر میکند. سامع تکمیلکننده این پرفورمنس است. اتمام این قطعه با تشویق حاضران در سالن همراه است.
قطعه بعدی که «هوش و گوش» نام دارد، تنها شعری است که از شاعری جز مولانا (حافظ) در این اجرا خوانده شد. گیتار آغاز میکند. سهتار زیر و بم ملوی ترسیم شده را به زیبایی اجرا میکند. لحن خواندن بیشتر عاشقانه است. سینا مشفقی در این قسمت به همخوانان اضافه میشود.
اتمام این قطعه و تشویقها مقدمهای است برای یک قطعه شنیدنی به نام «شب». عارفانه، علاشقانه، شیرین و تلخ است این قطعه. کمانچه به زیبایی خط محوری را مینوازند و همخوانها هماهنگاند. در میانه کار تکنوازی کمانچه در دشتستانی (شاید هم گیلکی) شیرین است. گیتار هم خط محوری را مینوازد.
پس از فرود، کمانچه باز لحن ملودی را به خود میگیرد و شنیده میشود: «باز فرو ریخت عشق از در و دیوار من/ باز ببرید بند اشتر کین دار من»... فرود با کمانچه و سهتار و اتمام یک تصنیف زیبا که تشویق فراوان حاضران را در پی داشت.
«رویاها نزدیکاند» با نامی بامسما، موسیقی تصویری را به مخاطبان ارائه میداد. بخشی از موسیقی به لحن ترکی و فلامنکو نزدیک میشد و سماعگر حضور زیبایی در پسزمینه داشت. «سماع» قطعهای بود که در آن از سماعگر خبری نبود. این قطعه بدون هیچ مقدمه و هیچ پیشدرآمدی آغاز شد. سازها با هم همراه شدند و بخش دیگری از شب موسیقایی «آقای سماع» در رودکی را رقم زدند.
حالا نوبت به قطعه آخر میرسد که بر اساس رپرتوارِ اعلام شده باید اجرا میشد و «اعماق» نام داشت. در این قطعه موسیقی کاملاً تصویری بود و حضور سماعگر موسیقی را تکمیل میکرد. پس از پایان این قطعه اعضای گروه جلوتر آمدند و مورد تشویق قرار گرفتند. تشویقها آنقدر ادامه پیدا کرد که دوباره اعضای گروه سر جاهای خود بنشینند و سه سماعگر هم میدانداری کنند. «چرخان» این بار با حضور سه سماعگر زیباتر از قبل به اجرا در آمد.