اولین بار بعد از انقلاب، در سال ۱۳۷۱ بود که «منوچهر صهبایی» به ایران آمد تا رهبر مهمان ارکستر سمفونیک تهران شود؛ اما در سال ۱۳۸۶ آخرین همکاریاش با ارکستر سمفونیک تهران را انجام داد. دو سال و نیم سکان دایمی رهبری این ارکستر را بر عهده گرفت و مدتی بعد از رفتن او بود که به خاطر سیاستهای فرهنگی دولت نهم، ارکستر برای مدتی طولانی تعطیل شد.
او بار دیگر سال گذشته به ایران دعوت شد تا ارکستر را احیا کند. در این مدت از نوازندگان مختلف آزمون گرفت و بیآنکه عجلهای برای برگزاری کنسرت داشته باشد؛ تلاش کرد تا کارهایی زیربنایی برای آن انجام دهد؛ اما در حالی که همه او را به عنوان رهبر جدید ارکستر میشناختند، بیاطلاعاش «علی رهبری» به عنوان مدیر هنری و همچنین رهبر ارکستر انتخاب شد. با او در این زمینه گفتوگو کردهایم:
* آقای صهبایی شما حدود یک سال است که در ایران حضور دارید و در تمام این مدت، قرار بوده به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران فعالیت کنید. در همین زمینه بارها مدیرکل دفتر موسیقی هم اظهارنظرهایی کرده است. با این وجود حالا آقای علی رهبری به عنوان مدیر هنری این ارکستر انتخاب شدهاند. اصلاً داستان از چه قرار بوده است؟
قبل از هر چیز باید بگویم این تصمیمی که گرفته شده، به هیچ عنوان از لحاظ انسانی، اخلاقی، هنری و حتی اداری درست نیست. آقای ارجمند حدود یک سال پیش از من خواستند تا ارکستر سمفونیک تهران را بعد از مدتها تعطیلی، دوباره احیا کنم و رهبری آن را به عهده بگیرم. قرار ما هم این بود که این مسأله رسانهای نشود تا بعد از بسته شدن قرارداد، مصاحبهای مطبوعاتی گذاشته و آن را اعلام کنیم. اما عید نوروز سال گذشته، آقای ارجمند در برنامهای تلویزیونی به شکل رسمی این مسأله را بیان کردند و وقتی با اعتراض من مواجه شدند، گفتند از من خواسته شد که خبر خوشی بدهم و من حضور شما در ایران را به عنوان خبر خوش اعلام کردم. این اظهارنظرها در تمام این مدت ادامه داشت و علاوه بر اینکه مطبوعات من را به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران معرفی میکردند، حدود یک ماه و نیم پیش در جریان اختتامیهی جشنوارهی موسیقی فارس، بار دیگر آقای ارجمند، بدون مقدمه گفتند ارکستر سمفونیک به زودی راهاندازی خواهد شد و خوشحالیم که رهبری آن را «پروفسور-دکتر صهبایی» (دقیقاً خودشان از این واژه استفاده کردند) بر عهده خواهند داشت.
* شما پیش از این هم مدتی به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک فعالیت داشتهاید که آن زمان هم به خاطر مشکلاتی فعالیتهایتان را متوقف کردید. چطور دوباره حاضر شدید رهبری این ارکستر را بر عهده بگیرید؟
بله، مشابه همین رفتار یکبار در اردیبهشتماه 89 نیز اتقفاق افتاد، یعنی کسی را آوردند تا کارهای ارکستر را انجام دهد و این در حالی است که در آن زمان ارکستر به خوبی داشت فعالیتهایش را انجام میداد و من هماکنون با اطمینان میگویم اگر همان روند ادامه پیدا میکرد، ارکستر هیچگاه تعطیل نمیشد. با این حال آن اشتباه را در آن زمان انجام دادند و من که از همان زمان آیندهی آن را پیشبینی میکردم، به اروپا برگشتم تا فعالیتهای هنریام را به شکلی شخصی ادامه دهم. اما اتفاقی که حالا در این زمان رخ داد، بار دیگر نشان داد که ما هیچوقت از اشتباهاتمان درس نمیگیریم. جالب آنکه سال 89، وزارت فرهنگ و ارشاد در دست دولتی دیگر بود و حالا هم در دست دیگری؛ اما درست همان اتفاق تکرار میشود و از همین الان میگویم همان نتیجه را در پی خواهد داشت.
* آقای صهبایی شما اختلافی با مدیران دفتر موسیقی و ارشاد داشتید؟
ببینید من در تمام این مدت مقاومت کردم تا قبل از تشکیل ارکستر، تکلیف نوازندگان مشخص شود. تلاش کردم تا نوازندگانی که به استخدام ارکستر در میآیند، دارای حقوق مکفی و همچنین بیمهی درمانی و بیمهی بازنشستگی شوند. حتی ما دو هفتهی پیش، جلسهای با مدیران موسیقی ارشاد داشتیم که بار دیگر تأکید کردند میخواهند اسفندماه کنسرتی برگزار کنند و من باز اصرار کردم پیش از آن باید وضعیت نوازندگان مشخص شود. اختلاف از همینجا شروع شد. البته که من از این تصمیم به هیچ عنوان پشیمان نیستم و گمان میکنم بلاتکلیفی نوازندگان در این مدت طولانی، اصلاً درست نبوده است. این حق ابتدایی نوازندگان است که وضعیت قراردادهایشان معلوم باشد و من اگر قرار باشد دوباره کار را از ابتدا انجام دهم، باز هم همان روند را تکرار خواهم کرد.
ضمن اینکه ما آزمونی برای نوازندگان برگزار کردیم که تعدادی پذیرفته شدند. حالا اما از بسیاری از آنان استفاده نشده است. تعداد زیادی از نوازندگانی که هماکنون قرار است در ارکستر حضور داشته باشند، نوازندگان ارکستر تلویزیون هستند. این یک فاجعه است. نوازنده ارکستر سمفونیک باید تماموقت در اختیار ارکستر باشد. در این روزها تعداد زیادی از نوازندگان به من زنگ میزنند و از این مسأله شکایت میکنند. از سوی دیگر من فکر میکردم اینجا کشوری دموکرات است، برای همین نامهای به وزیر ارشاد نوشتم تا هرچه سریعتر وضعیت ارکستر را مشخص و بودجهی آن را تعیین کنند. گویا ایشان بدون آنکه دستوری روی این نامه بدهند، آن را به دفتر موسیقی ارجاع دادهاند و به گفتهی آقای ارجمند، مشکل از اینجا بوده و به مذاق آقایان خوش نیامده است.
در حالی که من به عنوان یک هنرمند که دارای شخصیت حقیقی و حقوقی مستقل است، میتوانم حتی به رییسجمهور هم نامه بنویسم. البته نمیتوانم این مسأله را هم کتمان کنم که در این میان خود نوازندگان هم مقصر هستند. آنها چطور حاضر میشوند بدون هیچ قرارداد رسمی و طویلالمدت، در برنامهای حاضر شوند و نوازندگی کنند؟ راست گفتهاند که همیشه از ماست که بر ماست. البته هماینک یک بودجهی چهار میلیارد تومانی در زمینهی ارکستر به دست ارشاد رسیده است، اما اطمینان دارم که کاری از پیش نخواهد رفت و شاید تنها دستمزد این اجرا را به آنها بدهند.
* حالا میخواهید چه کنید؟
در واقع اصلاً برای من مهم نیست که چه کسی رهبری این ارکستر را برعهده داشته باشد. هدف من تشکیل ارکستر سمفونیک با پایهگذاری درست بود؛ واگرنه اگر قرار بود تنها نوازندگان را جمع کنم تا کنسرتی برگزار کنند و همهچیز به حالت سابق بازگردد، در همان ابتدای ورودم به ایران میتوانستم این کار را انجام دهم. اما ما پیش از این، چنین تجربهای را داشتیم. همان زمان به خاطر عدم پرداخت حقوق نوازندگان، آنان اعتصاب کردند و ارکستر از هم پاشیده شد. الان هم متأسفانه اتفاق خاصی در این زمینه رخ نداده و ما همچنان با مشکلات بسیاری مواجهایم و من همانطور که بار قبل گفتم، این ارکستر راه به جایی نخواهد برد.
* اصلاً مرکز موسیقی ارشاد در این مدت قراردادی با شما امضا کرده بودند؟
مدیرکل دفتر موسیقی ارشاد همانطور که در تمام این مدت وعده میدادند که وضعیت ارکستر درست میشود، این کار را با قرارداد من نیز انجام دادند. حتی یک بار آقای ارجمند خودشان با من تماس گرفتند و گفتند به خانهتان میآیم تا هم دربارهی ارکستر صحبت کنیم و هم قراردادتان را برایتان بیاورم. اما در نهایت گفتند که قرارداد را در ماشین جا گذاشتهاند! البته من هیچوقت در این زمینه اصراری نکردم. به هر حال شخصیت هنری و همچنین اصالت خانوادگیام به من اجازه نمیداد تا در این زمینه پیگیری کنم. البته میگفتند تا زمانی که بودجه تأمین نشود، نمیتوانند قرارداد من و نوازندگان را ببندند که زمانی که بودجه رسید، این رفتار را از خودشان نشان دادند.
جالب آنکه همین چند روز پیش بود که یکی از مسئولان بلندپایه ارشاد در جشنهای فجر، به من و یکی دیگر از همکارانم پیشنهاد داد تا مدرک درجهی یک هنری به ما تعلق بگیرد. خب البته این مدرک برای کسانی است که تحصیلاتی در زمینهی موسیقی ندارند؛ اما من احساس کردم ایشان در این تصمیمشان حُسن نیت دارند و به همین خاطر مدارکی که در این زمینه میخواستند، به ایشان دادم. به هر حال حالا که شرایط به این شکل درآمده، لازم میدانم از خودم دفاع کنم و بگویم هیچکس تحصیلات من در زمینهی موسیقی را ندارد. من هم در نوازندگی ابوا، هم رهبری ارکستر و هم موزیکولوژی و هنرها دارای بالاترین مدارک تحصیلی یعنی دکترا هستم و بیش از 35 سال است که بهعنوان مدیر هنری و رهبر ارکسترهای متعددی فعالیت میکنم. اما به نظر میرسد کسی در ایران به مسایلی از این دست توجه ندارد و همچنان کسانی میتوانند فعالیتهایشان را ادامه دهند که کار خودشان را با دغلبازی ادامه دهند.
* نظرتان نسبت به آقای رهبری چیست؟
من ایشان را از زمان کودکی میشناسم اما اظهارنظری دربارهی ایشان نمیکنم. فقط مسأله اینجاست که اگر نظر دفتر موسیقی ارشاد روی ایشان بود، چرا در این مدت به من چنین پیشنهادی دادند؟ ضمن اینکه به نظر میرسد هیچکس در ایران با صداقت رفتار نمیکند. مگر میتوان به شکل همزمان رهبری تعدادی مهم از ارکسترها را در دست داشت و ظرف یک تا دو روز تمام آنها را رها کرد و به ایران آمد؟ متأسفانه اقداماتی انجام میشود که باید آن را خیانت تلقی کرد تا خدمت.
* بعد از این اتفاق در ایران میمانید؟
فعلاً میخواهم در ایران بمانم، چون برنامه زندگیام را طوری تنظیم کردهام که اینجا باشم و به موسیقی کشورم خدمت کنم؛ اما اگر موانع بیش از این شود و مانع فعالیتهای شخصیام شوند، چارهای جز رفتن ندارم.