ارکستر موسیقی ملی ایران به رهبری «فرهاد فخرالدینی» چهارشنبه 20 خردادماه در تالار وحدت بار دیگر فعالیتهای خود را از سر می گیرد. گفته میشود در این آیین، برخی از مسئولان كشوری، سفرا و هنرمندان حضور خواهند داشت.
به گزارش «موسیقی ما»، رهبر ارکستر مثل همیشه «فخرالدینی» است، كنسرت مایستر «همایون رحیمیان» و سولیست «كیوان ساكت». قرار است اركستر، آثار ماندگار و به یاد ماندنی از آهنگسازان معاصر ایران را با صدای «سالار عقیلی» و «محمد معتمدی» اجرا كند. این میتواند یكی از مهمترین اخباری باشد كه این روزها در حوزهی موسیقی اركسترال وجود دارد. ارکستر موسیقی ملی بعد از مدتی تمرین و البته بعد از مدتها سکوت بار دیگر فعالیتهای خود را آغاز كرده است.
اگر در این سالها فعالیت ارکستر متوقف نشده بود، حالا 17 ساله بود؛ اما اینجا سرزمین کارهای ناتمام است. سرزمین طرحها و ایدههای سترون. حالا با احتساب آن چند سال تعطیلی، میشود گفت سال اول حیات ارکستر بعد از احیا. پس باید منتظر ماند و دید رهبری که پیش از این، 11 سال سکان رهبری این ارکستر را در دست داشت، چه برنامههایی برای فعالیت مجدد ارکستری دارد که در این سالها، عدم فعالیتاش با حاشیههای بسیار همراه بود.
از چهارشنبه، فعالیتهای این اركستر به تاریخ موسیقی ایران خواهد پیوست و او قضاوت میكند كه حیات مجدد آن، چه تأثیری بر موسیقی ملی ایران خواهد گذشت؛ همانطور كه قضاوت خواهد کرد به چه دلایلی «محمدرضا شجریان» اولین خوانندهی ارکستر، همچنان ممنوعالفعالیت است و با وجود آنکه مدیر ارکستر میگوید هر دویشان تمایل باطنی برای اجرای مشترک دارند، این اتفاق رخ نمیدهد.
«فخرالدینی» در این باره به «موسیقی ما» میگوید: «من و آقای شجریان، روابط دیرینهای با یكدیگر داریم و از خدا میخواهم كه بار دیگر در كنار ایشان قرار بگیرم، امیدوارم مسایلی كه وجود دارد، هرچهزودتر حل شود و در خدمت ایشان هم باشیم.»
حیات دوباره
بر ارکستر، داستانهای بسیار گذشته که دربارهشان توضیح خواهیم داد. حالا اما فعالیت دوبارهاش را آغاز کرده و در این میان البته نمیتوان منکر نقش رسانههایی شد که در تمام این سالها، مدام پیگیر آغاز فعالیت مجدد ارکستر بودند و سوال در این باره، مطلع هر دیدار و نشست با مدیران.
به هر روی «فرهاد فخرالدینی» در همین مدت کوتاه ایدههایی دارد، «بردیا کیارس» که پیش از این خودش مدتی به عنوان رهبر ارکستر فعالیت میکرد، حالا مایستر این ارکستر نیست و جای او را «همایون رحیمیان» گرفته است. او میگوید از تکنوازان خوب موسیقی ایرانی به عنوان سولیست دعوت به همکاری خواهد کرد و «کیوان ساکت» اولین این لیست است و کنسرتوی تار از ساختههای فخرالدینی را در بخش اول اولین کنسرت مینوازد.
استاد فخرالدینی از «سالار عقیلی» و «محمد معتمدی» هم به عنوان خوانندگان این گروه یاد میکند. قرار است در اولین برنامهی اركستر، چند قطعه را معتمدی و چند قطعهی دیگر را عقیلی بخوانند. اجرای «كنسرتو برای تار و اركستر» هم یكی دیگر از برنامههای اركستر است كه ساكت در آن خواهد نواخت. اجرای چند فانتزی و قطعهی بیكلام هم از دیگر بخشهای این برنامه است.
فعلاً از نوازندگانی که از ارکستر سمفونیک جدا شده یا خداحافظی کردهاند هم در ارکستر موسیقی ملی خبری نیست. نمونهاش هم «ارسلان کامکار» که سالها مایستر این ارکستر هم بود. فخرالدینی اما میگوید که ارکستر رهبر مهمان خواهد داشت -در دوره قبلی فعالیت ارکستر فقط چند برنامه را خود فخرالدینی رهبری نکرد- و به همین خاطر از آهنگسازان و نوازندگان دعوت کرده تا به این ارکستر بپیوندند. بخش اعظم نوازندهها اما میان ارکستر موسیقی ملی و سمفونیک مشترک هستند؛ ماجرایی که نه برای فخرالدینی و نه برای «رهبری» اتفاق خوشایندی نیست، اما گویا چارهای جز این هم وجود ندارد. کمااینکه فخرالدینی در همان روزهای اول بحث راهاندازی ارکستر در یکی دیگر از گفتوگوهایش به این مسأله اشاره کرده بود که ترجیح میدهد نوازندگان ارکستر تنها در این ارکستر ساز بزنند.
تولد یك اركستر
«علی رهبری» از زمانی که به ایران آمده، بسیاری را شگفتزده کرده است. این صدادهی ارکستر، شگفتی به همراه دارد. این نظم و انضباطی که در ارکستر به وجود آمده و البته صحبتهایی که او میکند. رهبری در یکی از نشستهایش از ارکستر سمفونیک-ملی یاد کرد و گفت هیچ کشوری را نمیشناسد که ارکستر ملی داشته باشد؛ حتی ترکیه. همین منجر شد به اظهار نظر فخرالدینی که: «ارکستر ملی را مصادره کردند و این روند منجر به انحراف ارکستر موسیقی ملی خواهد شد.» این اتفاق البته پیش از رخ دادن، انجام نشد و حالا ایران دو ارکستر ملی و سمفونیک دارد.
«فرهاد فخرالدینی» در گفتوگو با «موسیقی ما»، دربارهی فعالیتهای پیشِ روی اركستر میگوید: «هماكنون از آنچه در اركسترمیگذرد، رضایت دارم؛ اما میتواند بهتر از این هم باشد. ما مشغول كار هستیم و تمریناتمان را با جدیت ادامه میدهیم و میتوانم بگویم كارها خوب پیش میرود. البته ما هماكنون تنها نیمی از نوازندگان اركستر موسیقی ملی را در اختیار داریم كه این مسأله به خاطر مشكلات مالی است و اگر نوازندگان دیگر به ما اضافه شوند، وضعیت بهتر خواهد شد. با همهی اینها من هنوز ناامید نیستم.»
فخرالدینی میگوید: «میخواهم از این به بعد به تكنوازان برجستهی موسیقی ایران اهمیت بدهیم و تنها به اجرای موسیقی بیكلام و باكلام اكتفا نكنیم.» او اما در پاسخ به این سوال كه آیا امكان دارد از نوازندگان برجستهی همنسلش در برنامههای اركستر استفاده شود، با تأسف میگوید: «دیگر كسی از همنسلان من باقی نمانده است. تعداد زیادی از آنها فوت شدهاند و برخی هم دیگر امكان نوازندگی ندارند.»
«همایون رحیمیان» كه مایستر اركستر است اما میگوید كه بسیاری از نوازندگان قدیم اركستر دیگر حالا در آن فعالیت ندارند و هماكنون نوازندگان جوانی در آن مشغول به كار هستند. او البته این نوازندگان را نوازندگان خوبی میداند؛ اما در عین حال تأكید میكند: «شاید حضور نوازندگان باتجربهتر میتوانست فعالیتهای اركستر را بهتر كند؛ اگرچه نمیتوان این مسأله را نادیده گرفت كه باید نوازندگان جوان هم آزموده شوند تا بتوان به فعالیتهای اركستر در آینده امیدوار شد؛ اما مشكل اینجاست كه این نوازندهها بیشتر در اركستر سمفونیك فعالیت كردهاند، در حالی كه در موسیقی ملی ما ظرایفی چون «ربعپرده» وجود دارد كه شاید نوازندهی اركستر سمفونیك با آن آشنا نباشد؛ به هر حال امیدوارم كه این نوازندهها بتوانند به اجرای آن عادت كنند.»
او میگوید ایران به اركسترهای متعددی نیاز دارد و برای همین امیدوار است كه هنرستانها در زمینهی فعالیت اركستر فعالیت بیشتری انجام دهند. مایستر اركستر همچین میگوید كه اركستر فراخوانی برای اجرای آثار آهنگسازان جوان و پیشكسوت داده كه اركستر ملی شاید به تدریج آنها را اجرا كند.
از محمدرضا شجریان تا...
ارکستر زمانی راه افتاد که هنوز «مرکز موسیقی»، «مرکز سرود و آهنگهای انقلابی» بود. «عطاءالله مهاجرانی» وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و مهندس کاظمی مشاورش -او بعدها معاون هنری وزیر شد. کسی که حالا هم مشاور وزیر است؛ اما در آن زمان ایدهی تشکیل ارکستر را مهندس کاظمی داد که البته منشأ خیرهای بسیار دیگری هم بوده است.
دولت در دوران استیلای موسیقی پاپ، میخواست از موسیقی جدی و سنگین ایرانی حمایت کند و برای همین ایدهی تشکیل ارکستری با همراهی سازهای ایرانی مطرح شد. اتفاقی که البته پیش از این در ارکستر گلها تجربه شده بود. شاید به همین خاطر هم بود که اولین اجرای ارکستر ملی بر اساس قطعاتی ساختهی «علی تجویدی» انجام شد. از «محمدرضا شجریان» هم دعوت به کار کردند.
خود فخرالدینی دربارهی تولد ارکستر میگوید: «اولین پیشنهاد را آقای مهندس کاظمی -که هنوز معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد را برعهده نداشتند- به من دادند. من در آن زمان در فرهنگسرای بهمن بودم و زیاد اعتماد و اعتقاد به کار نداشتم و دلسرد بودم که دوباره ارکستر تشکیل دهیم. تا اینکه آقای مهاجرانی و آقای خاتمی آمدند. زمانی بود که آقای مرادخانی رئیس مرکز موسیقی بودند، همه تأکید میکردند که من این ارکستر را تشکیل دهم تا یک ارکستر ملی داشته باشیم و چون پیشنهادشان با حُسننیت بود، قبول کردم و در آذرماه ۱۳۷۶ اقدام به راهاندازی ارکستر کردم. نفرات را هم از قبل تعیین کرده بودم و مشکل چندانی در این زمینه نداشتم.»
در آن دوران اساتید فقید «علی تجویدی» و «مرتضی حنانه» نیز در شکلگیری ارکستر کمک بسیاری کردند که البته بعد از آن دیگر فعالیت چندانی در ارکستر نداشتند. سرانجام ارکستر شکل گرفت و نکتهی جالب، حضور «محمدرضا شجریان» در اولین کنسرت ارکستر بود. با نگاهی به کارنامهی هنری «شجریان» میتوان این مسأله را مشاهده کرد که او بیشتر تمایل به فعالیت با آنسامبلهای کوچک دارد و اتفاقاً درخشانترین کارهایش نیز با گروههای کوچک شکل گرفتهاند. او در اولین برنامهی ارکستر، به عنوان خواننده، قطعاتی از علی تجویدی را اجرا کرد. 93 نوازنده شجریان را به رهبری فخرالدینی همراهی کردند تا چهار شب و با حضور 20هزار نفر در باغ موزه چهلستون در تیرماه سال ۱۳۷۷ به اجرای برنامه بپردازد و کسانی چون زندهیاد حسن کسایی، اصغر شاهزیدی، فریدون مشیری و علی تجویدی مهمانان افتخاری برنامه باشند.
در همان سالهای ابتدای فعالیت ارکستر، این گروه پرکارترین گروه موسیقی بود؛ با 13 اجرا در سال 78. علاوه بر آن، اجراهای متعددی در شهرستانها و خارج از کشور داشت. شجریان البته بعدها با مسئولان ارکستر به اختلاف خورد و تا پایان حیات ارکستر دیگر با آن همکاری نداشت. بعد از او اما، ارکستر برنامههایی را با همخوانی و آواز پنج خواننده اجرا کرد. «علیرضا قربانی» و «سالار عقیلی» در این ارکستر شناخته شدند و البته خوانندگانی چون سینا سرلك و فاضل جمشیدی نیز در آن فعالیت كرده و به عنوان خواننده حضور داشتند.
انتقاد اصلی و پاسخ فخرالدینی
در این میان بسیاری این انتقاد را به ارکستر وارد میکردند که خود را محدود به اجرای قطعات خاطرهانگیز میکند و از آثار آهنگسازان ایرانی بهرهای نمیگیرد. هرچند فخرالدینی پاسخ خودش را به این مسأله دارد: «به نظر من اصلاً ایرادی ندارد و کارهای خاطرهانگیز هم به نوبهی خودش زیبا بود. تکرار کارها به این دلیل بود که خواست مردم اینطور است. همچنین نسل جوان هم باید این خاطرهها را بشناسند؛ البته کارهای جدید هم اجرا میشد. وقتی مردم میخواهند که قطعه «ای ایران» را اجرا کنیم و بارها آخر کنسرت فریاد میزنند، «ای ایران» ما هم به احترام مردم، اجرا میکنیم. البته آن زمان ما هر کاری میکردیم، باز کسانی حرف میزدند.»
او البته به این مسأله هم اشاره کرده که خودِ آهنگسازان هم قطعاتشان را برای اجرا به ارکستر ندادهاند: «بهطور کلی اگر کاری به ما ارائه میکردند، قطعاً اجرا میکردیم اما کاری برای ما نیاوردند. حتی بعضی از روزنامهها نوشتند که چرا ارکستر ملی کاری از آقای مشکاتیان یا آقای لطفی اجرا نمیکند؛ این در حالی بود که این موضوع به خود آنها برمیگشت چون این هنرمندان باید کارهایی را تنظیم میکردند و در اختیار ما قرار میدادند تا ما آنها را اجرا کنیم. من قبلاً سابقه همکاری با این هنرمندان را داشتم و بعضی از کارهای این هنرمندان را خود من تنظیم و اجرا کردهام. همچنین تعصبی نداشتم که از بعضی از افراد خاص کاری اجرا نکنیم؛ چراکه برای ما همه هنرمندان یکی هستند و با هم رابطه صمیمانه داریم و آنها هم هیچوقت از ما گلهمند نبودند؛ بهطور مثال خود آقای دهلوی حاضر به همکاری نشدند.»
سال قهر فخرالدینی
88: سال اتفاقات عجیب. سال سخت. سال نحس. تعطیلی ارکستر موسیقی ملی هم یکی از آن اتفاقات بود. ماجرا از واگذاری ارکستر از دفتر موسیقی وزارت ارشاد به بنیاد رودکی آغاز شد. حالا هم البته همچنان ارکستر زیر نظر این بنیاد فعالیت میکند.
فرهاد فخرالدینی همان سال در گفتوگویی عنوان کرد: «دیگر تمایلی به ادامه همکاری با ارکستر ملی و رهبری این مجموعه ندارم.» او البته توضیح بیشتری نداد. گفت ترجیح میدهد فعلاً سکوت کند و باید دلایل را از رئیس مرکز موسیقی پرسید -آن زمان «خبری» رئیس دفتر موسیقی بود- خبری البته هیچوقت زیر بار تعطیلی نرفت و بلافاصله بعد از گفتوگوی فخرالدینی، فکس و ایمیل به همهی رسانهها فرستاد که ارکستر تعطیل نشده و تنها بهمنظور «ساماندهی بهتر امور اجرایی و استفاده از ظرفیتهای مجموعه ارکستر ملی ایران و فعالیتهای استانی» به بنیاد رودکی واگذار شده و فرهاد فخرالدینی همچنان رهبر این ارکستر است.
همان زمان، شورایعالی خانهی موسیقی -متشکل از محمدرضا شجریان، مصطفی كمال پورتراب، فرهاد فخرالدینی، داود گنجهای و كامبیز روشنروان- به جز هوشنگ ظریف و شاهین فرهت که در سفر بودند، این مسأله را بررسی کردند و قرار گذاشتند جلسهای با دفتر موسیقی بگذارند تا مسأله حل شود. اتفاقی که البته رخ نداد و ارکستر در فاصلهای کوتاه بعد از آن تعطیل شد.
فخرالدینی البته سالها بعد از آن سکوتش را شکست و در گفتوگوهایش دربارهی اتفاقات آن روز توضیح داد: «یک زمانی آدم احساس میکند یک هنرمند باید حقوقی داشته باشد و همچنین گاهی هنرمند آمادگی به صحنه رفتن را ندارد. اما مهمترین اشتباهی که از طرف مرکز موسیقی وزارت ارشاد صورت گرفت، این بود که اجرای ارکستر ملی را با روز انتخابات در یک روز تعیین کرد که این برنامه از ابتدا اشتباه بود و کار رنگ و بوی سیاسی میگرفت و من مخالف سیاسی شدن هنر بودم. در نهایت اینکه اجرای ارکستر ملی به یک هفته بعد از انتخابات موکول شد که همزمان بود با آشفتگیهای بعد از انتخابات؛ به همین دلیل حاضر نشدم روی صحنه بروم. تصورش هم سخت بود كه در آن شرایط مثلاً یك خانم نوازنده سازش را دست بگیرد و ساعت 8 یا 9 شب برای اجرا در تالار وحدت به خیابان بیاید؛ چون هیچ ضمانتی وجود نداشت كه سالم به مقصد برسد! در ثانی اصولاً در چنین جوی هیچ هنرمندی حاضر نیست كه كنسرت بدهد، چه برسد به من كه تا به حال هیچ كاری را با دستور و فرمایش انجام ندادهام. به همین دلیل بود كه وقتی دیدم مسئولان زیر بار نمیروند، استعفا دادم و از اركستر ملی كنارهگیری كردم. اما متأسفانه بعد از آن هم كارهایی انجام شد كه وضع اركستر را بدتر كرد. از طرف دیگر، مدیر دفتر موسیقی عجولانه تصمیم گرفت و در نهایت ارکستر را تعطیل کردند و با تعطیلی ارکستر من هم قهر کردم و دیگر برنگشتم. خیلی سعی کردند که من برگردم ولی دل من شکسته بود. اشتباه دیگر این بود که ارکستر را به بهانه خصوصیسازی زیر نظر بنیاد رودکی بردند و من گلهمند شدم و دیگر نرفتم.»
تلاش برای حیات بعد از مرگ
سال 89، دفتر موسیقی مدیرکل نداشت. سرپرست داشت؛ -علی ترابی که حالا رییس انجمن موسیقی است، این مسئولیت را به عهده داشت- در همین زمان تلاشهایی برای احیای ارکستر انجام شد. ارکستری که قرار بود یک رهبر داشته باشد -بردیا کیارس- و یک شورای فنی متشکل از ارسلان کامکار، هوشنگ ظریف، حسین علیزاده و فردین خلعتبری. «محسن رجبپور» هم قرار بود به عنوان تهیهکننده با ارکستر همکاری داشته باشد.
کیارس، در حالی رهبر این ارکستر شد که تنها 31 سال سن داشت، اگرچه تجربهی کار کردن با رهبران بزرگ ارکسترهای دنیا را داشت، از جمله اجرا در ارکستر دیوان شرق و غرب به رهبری «دانیل بارن بویم» به عنوان مایستر دوم. او نزد «ژولیان زالامکور» رهبر اپرای برلین نیز آموزش دیده بود. خودش در این خصوص گفته است: «از انتخاب شدن به عنوان رهبر ارکستر خیلی خوشحال بودم. مثل این است که بدانید رانندگی بلد هستید؛ اما به شما ماشین خیلی بهتری میدهند و شما مطمئن هستید که میتوانید بهتر از قبل رانندگی کنید. واکنشها برایم مهم نبود، چون میدانستم خواهناخواه با واکنشهایی روبهرو خواهم شد. به هر حال آقای فخرالدینی خیلی بزرگ است و هر کسی جای ایشان میآمد با همین واکنشها روبهرو میشد و نیاز به زمان داشت تا بتواند خودش را ثابت کند.»
او دربارهی عکسالعمل فخرالدینی هم گفت: «ایشان واکنش بدی نداشتند؛ اما چون زمانی که در ارکستر ملی بودند، به ایشان بیمهری شده بود نگاه خوبی نداشتند. حتی ما چند بار از ایشان خواستیم در شورای ارکستر حضور پیدا کنند اما نپذیرفتند. ما حتی میخواستیم برایشان بزرگداشت بگیریم اوایل اجازه نمیدادند و چون رضایت قلبی نداشتند از اینکه آثارشان در ارکستر اجرا شود، ما این کار را انجام ندادیم.»
او تلاش کرد در ارکستر ملی قطعاتی از موسیقیدانان ایرانی اجرا کند که از جملهی آن دو قطعه از روحالله خالقی با نامهای «رنگارنگ» و «می ناب»، «بیژن و منیژه» حسین دهلوی و آثاری از استاد علیزاده و کامکار. احمد پژمان، کامبیز روشنروان، حسن ریاحی، سعید شریفیان و بسیاری دیگر نیز حمایت خودشان را از ارکستر بیان کردند. این ارکستر هم اما تعطیل شد؛ دلیل اصلیاش؟ «بودجه».
حسین علیزاده: بدون اقتصاد هیچ کار فرهنگی پایدار نخواهد بود
«حسین علیزاده» اما دلیل اضمحلال ارکستر را اینگونه شرح میدهد: «افتخار من این بود یک عده جوان که با شوق کار میکردند را به کار گرفتیم و در مدت زمان کوتاه کنسرتهای خوبی را نیز اجرا کردیم. ما میتوانستیم استعدادهای خوبی را کشف کنیم اما متأسفانه به این کشف استعداد بها داده نشد. به نظر من اهمیت واقعی به ارکستر زمانی رخ داد که مردم ایستادند و تشویق کردند. البته نهتنها من بلکه تا حدودی اعضای ارکستر هیچگاه امیدی به تداوم ارکستر نداشتیم چون اولین و مهمترین مسأله ارکستر بودجه بود. چرا که اقتصاد در انجام هر فعالیت فرهنگی و هنری حرف اول را میزند و اگر روی تأمین هزینهها فکر نشده باشد، فعالیت هنری به انجام نمیرسد. بنابراین اگر اقتصاد جزو پایههای اصلی هر پدیدهای قرار نگیرد، آن پدیده شتاب نخواهد داشت.»
او از بروز یک کودتا در ارکستر خبر داد: «هیچ مسئولی به فکر ادامه زندگی این جوانها نیست. من سوالم این است که آیا هیچیک از مسئولان فرزندان خود را جای این جوانان گذاشتهاند؟ آیا اگر یکی از نوازندگان از اعضای خانواده یکی از همین مسئولان بود، به این راحتی ارکستر را منحل میکردند؟ ولی متأسفانه هیچیک از مسئولان فکر نکردند که اعضای این ارکستر جوان هستند و آینده دارند و به راحتی حقوق مادی و معنوی 200 نفر از اعضای ارکستر را نادیده گرفتند. بنابراین در نهایت تأسف متوجه میشویم که مسئولان برای تعطیلی یک جریان فرهنگی حتی یک نگاه انسانی ندارند.»
این ارکستر در کویت نیز به اجرای برنامه پرداخت که البته شایعاتی دربارهی آن برنامه پیش آمد؛ اما قرار بود در شهرستانها هم اجرا داشته باشد که نشد. فخرالدینی اما از راهاندازی این ارکستر گلایهمند شد و گفت: «از نوازندگان دیگر برای ارکستری که من 11 سال زحمت آن را کشیده بودم، استفاده شد و همه زحمات من را نادیده گرفتند و این بر گلههای من افزود. بهتر بود ارکستری با نام دیگر تشکیل دهند ولی این کار را نکردند که باعث ناراحتی من و اعضای پیشین گروه شد.»