مجید خراطها کار خود را با موسیقی سنتی در سال ۱۳۷۰ آغاز کرد و در سال ۱۳۷۶ پا به عرصه آواز سنتی گذاشت. پس از سپری کردن دورههای ردیف آوازی و همکاری در گروههای سنتی، بهعنوان نوازنده و خواننده پا به دنیای حرفهای موسیقی نهاد و پس از تلاش و کوشش در سال ۱۳۸۰ سبک خود را از سنتی به پاپ تغییر داد و این سبک را با کار در گروههای باران و اهورا دنبال کرد تا حرفهایتر پاپ را ادامه دهد. نتیجه این تلاشها در موسیقی آلبوم های«تنهاترین تنها»، «زخم زبون»، «وداع»، «آواره» و «کنسل» است. به بهانه کنسرت این هنرمند گپ کوتاهی با او داشتیم که میخوانید.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
در حال تدارک کنسرتی هستم که 30 تیر در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران برگزار میشود. این اجرای از سوی شرکت فرهنگی – هنری گیتی برگزار میشود. البته در حال کارهای انتشار دومین آلبومم هم هستم.
در این آلبوم با کدام موزیسینها همکاری دارید؟
در این آلبوم 9 قطعه وجود دارد که ترانههای آن را خودم سرودهام و البته با حمید احدی و ندیم عمرانزاده هم همکاری دارم.
چطور شد که ترانهسرایی آثارتان را خودتان انجام دادید؟
من سالها شعر گفتم ولی هیچوقت برای خواندن آنها تلاش نکردم البته هیچگاه به آن فکر نمیکردم چون در ابتدا موسیقی سنتی کار میکردم. کسانی که من را میشناسند، میدانند که در اوایل خوانندگی و نوازندگی در حوزه موسیقی پاپ کمی شکل سنتی داشت. در سن پایین با ادبیات ارتباط برقرار کردم زیرا با حافظ خیلی زود آشنا شدم. همچنین خیلی مشاعره میکردم و شعر میگفتم. 10 سال پیش اولین ترانههایم را گفتم. اولین ترانه «مسافر» بود و من هنوز هم در کنسرتهایم به عنوان اولین قطعه آن را اجرا میکنم.
چرا همیشه آهنگهای غمگین میخوانید؟
من با ژانرها و سبکهای دیگر بیگانه نیستم. با سبک کلاسیک، سنتی آشنایی کافی دارم. به نظر من غمگین نیست و فقط مسائل اجتماعی است. من مسائل را میبینم و به مسائل عاطفی اهمیت بیشتری میدهم. در زندگی احساسی هستم و در موسیقی هم به موضوعات احساساتی توجه ویژهای دارم و از نزدیک این مشکلات را لمس کردم ولی نیازی نیست همهچیز را تجربه کنم. ما همه میدانیم آتش میسوزاند ولی همه به صورت کامل نسوختیم پس در نتیجه نیازی نیست سوختن را تجربه کرده باشیم تا بدانیم سوختن دردناک است. من خودم را جای شخص دیگری میگذارم و تا حدودی توانستم موفق باشم. همچنین قهرمان داستانم را بهراحتی بیان میکنم. در خیلی از مسائل سینه سوخته و با بسیاری از مشکلات آشنا هستم. با شخصیت داستان آشنا میشوم و بعد درباره آن شعر میگویم. این موضوع کمک بسیاری میکند تا بتوانم راحتتر خودم را جای شخصیت اصلی داستانم بگذارم. دوست ندارم مخاطبان گریه کنند بلکه دلم میخواهد توجه مخاطبان را به یکسری مسائل اجتماعی جلب کنم مثلا درباره شرایط خودکشی، کما، کارتنخوابها، طلاق و.... به نظر من باید از نزدیک با آنها آشنا شویم.
منبع: روزنامه صبا