«حمید متبسم» آهنگساز و نوازندهي برجسته، ارديبهشتماه امسال به ايران آمد و «زمستان» را اجرا كرد؛ اثري بر اساس اشعاري از «اخوان ثالث». اين اما تنها فعاليت موسيقايي آهنگساز برجسته نبود. همين ماه پيش بار ديگر به ايران آمد تا به عنوان سوليست در اركستر سازهاي ملي ايران بنوازد؛ اركستری كه اولين اجرايش را با رهبري «اسماعيل تهراني» انجام ميداد، قطعهي «ونوشه» از اين آهنگساز را اجرا كرد. قطعهاي براي ساز سهتار و اركستر. «متبسم» این قطعه را بر اساس چند تم محلی ساخته است.
خودش میگوید بعد از شنیدن «قطعهای در ماهور» -برای ارکستر سازهای ایرانی و سهتار- ساختهی استاد پایور، به فکر ساخت «ونوشه» افتاده است. اثری که بعدها توسط گروه موسیقی «عارف» به سرپرستی زندهیاد «پرویز مشکاتیان» ضبط شد. البته «ونوشه» این بار با تغییراتی اجرا شد. دليلش هم مشخص است: «به هر روی موسیقی امروز ایران، دچار تغییراتی شده و نگرش من نسبت به موسیقی همینطور؛ برای مثال حالا سکوتها حسابشدهتر است یا سازهای جدیدی به آن اضافه شده؛ اما این تغییرات خیلی اندک است، چیزی حدود پنج تا ده درصد.»
اين اما تمام برنامههاي متبسم در ايران نيست. قرار است همراه با گروه موسيقي «دستان» بعد از سالها در ايران به اجراي برنامه بپردازند كه البته با توجه به شرايط نامناسبي كه اين روزها برگزاري كنسرتهاي موسيقي دارد، فعلاً از اجراي «دستان» در ايران انصراف دادهاند. با اين آهنگساز و نوازندهي برجسته به گفتوگو نشستهايم:
***
* آقای متبسم! حالا مدتی است که ارکستر سازهای ملی ایرانی فعالیت خود را آغاز کرده و شما به عنوان سولیست در اولین اجرای این برنامه حضور داشتید. لطفاً ابتدا ارزیابی خودتان را از این رویداد هنری بگویید؟
به هر حال شکلگیری ارکستر سازهای ملی ایران اتفاق بسیار مهمی است که در عرصهی موسیقی ایران رخ داده؛ اما در ارزیابی فعالیتهای این ارکستر نباید این مسأله را نادیده گرفت که هر رویدادی که برای اولین بار رخ میدهد، بدون شک گرفتاریهای خاص خودش را دارد. طبیعی است کسی که حرکتی انجام نمیدهد، هیچ اشتباهی هم مرتکب نمیشود و جزو مردگان است. چنین ارکستری جزو ضروریات مهم موسیقی ایران است و این که سابقهای طولانی ندارد، یک غم بزرگ است. این تأسف بزرگی است که چرا چنین اتفاقی صد سال پیش در موسیقی ایران شکل نگرفته است. حالا این اتفاق رخ داده و باید قدر آن را دانست و در این میان وظیفهی موزیسینهای ایرانی است که به هر شکلی که میتوانند در این ارکستر حضور داشته باشند و آن را از حاشیهها دور کنند.
* شما ارزیابی خودتان، نه به عنوان سولیست آن اجرا، که به عنوان یک موزیسین از اجرایی که انجام شد، چیست؟
من از آنچه در کنسرت رخ داد، رضایت دارم. به خصوص آنکه بخش مهمی از نوازندگان ارکستر جوان هستند و از سوی دیگر، فرصت اندکی برای تمرین وجود داشت؛ اما نمیتوان این مسأله را نادیده گرفت که آقای رهبری و همچنین آقای تهرانی عملکرد موفقی در همین فرصت کوتاه داشتهاند. از آن گذشته، قرار گرفتن کنار این جوانان و همچنین اساتیدی چون «محمود فرهمند» احساس بسیار خوبی برای من داشت. اولین اجرای ارکستر سازهای ملی ایران با وجود تمام کموکاستیهای احتمالی -که تأکید میکنم با توجه به این فرصت اندک قابل چشمپوشی است- اجرایی متین بود.
* شما بیآنکه اجرایی از این ارکستر دیده باشید، حاضر به نواختن در آن شدید. چطور این اتفاق رخ داد؟ به هر حال شما همواره موزیسینی سختگیر در اجرا به شمار میروید و ما در این سالها جز در گروههای معدود ندیدهایم که نوازندگی کنید؟
حضور آقای تهرانی و رهبری، مهمترین دلیل من برای حضور در این ارکستر بود. ضمن آنکه سلیقهی موسیقایی من به آقای تهرانی نزدیک است؛ اما همانطور که گفتم، مهمترین دلیل ضرورت وجود چنین ارکستری در موسیقی ایران است. در واقع من وظیفهی خودم دانستم تا به این ارکستر کمک کنم و به همین خاطر تأکید میکنم تمام موزیسینها نیز باید چنین اقدامی را انجام دهند. حالا هم از حضور در این ارکستر مفتخرم.
* قطعهی «ونوشه» توسط ارکستر اجرا شد. لطفاً دربارهی این قطعه توضیح دهید؟
من این قطعه را در سال 68 برای سهتار و ارکستر سازهای ملی ساختم. بعد از شنیدن «قطعهای در ماهور» (برای ارکستر سازهای ایرانی و سهتار، ساختهی استاد پایور) به فکر ساخت «ونوشه» (برای ارکستر سازهای ایرانی و سولوی سهتار) افتادم. «ونوشه» به گویش مازندرانی، بنفشهی کوهی است و از آنجا که ساختار اصلی این قطعه از یک ملودی کوتاه مازندرانی گرفته شده، به کمک یک دوست مازندرانی، نام آن را «ونوشه» گذاشتم. این قطعه در سال 69 برای اولین بار توسط گروه «عارف» با نوازندگی پرویزمشکاتیان، محمدعلی کیانینژاد، اردشیر کامکار، حسین بهروزینیا، ارژنگ کامکار، کوروش بابایی و تعدادی دیگر از نوازندگان اجرا شد و در آلبوم «بامداد» نیز به نشر رسید. بعد از 20 سال برای اولین بار این قطعه توسط ارکستر سیمرغ اجرا شد.
* چرا اجرای این قطعه 20 سال طول کشید؟
به دلیل آنکه در آن زمان ارکستری با این حجم و چنین نوازندههای قابلی وجود نداشت. خیلی از سازها مانند «قیچک» هم مهجور بودند.
* در این 20 سال طبیعتاً نگاه شما به عنوان یک آهنگساز تغییر کرده است. برای این اجرا چه تغییری در ونوشه ایجاد کردید؟
میتوانم بگویم آن را به شکلی «بِهنگاری» کردم. یعنی وقتی میخواستم نتهای آن را با کامپیوتر بنویسم، هم امکانات سازی تغییر کرده بود و هم نگاه موسیقایی من. البته بنیاد «ونوشه» همان است و تنها 10 درصد تغییرات در آن رخ داده. تغییراتی در سازبندی، میزانبندی و همچنین کسر میزانها. به هر ترتیب تمام تلاش خود را کردم که به قطعهای که نوشته بودم، مؤمن باشم و تنها تصحیحاتی را در آن اعمال کنم.
* اجرای «ونوشه» اثر شما توسط این ارکستر اجرا شد؛ این قطعهی دشواری است. فکر میکنید نوازندگان از پس اجرای آن برآمدند؟
ارکستر با این امکاناتی که داشت، توانست اجرایی موفق از این قطعهی سخت داشته باشد. ببینید، همهچیز در جهان نسبی است. آقای تهرانی دربارهی موسیقی ایران شناخت بسیار خوبی دارد و به همین خاطر توانست نوازندگان را طوری هدایت کند که در این فرصت اندک، باز هم اجرایی پخته از تمامی قطعات کنسرت و همچنین «ونوشه» داشته باشند. البته این قطعه توسط ارکستر «سیمرغ» هم اجرا شد که ما مدت زمان زیادی برای اجرای آن وقت گذاشتیم؛ اما هر اجرایی، ویژگیهای خاص خودش را دارد.
* بعد از «ونوشه» قطعهای مشابه نوشتهاید؟ این سوال را از این جهت میپرسم که به نظر میرسد یکی از مشکلات مهم ارکسترهایی چون ملی و همچنین سازهای ملی ایران، همین نبود قطعه برای اجراست.
قطعهای که برای سهتار و ارکستر باشد، خیر؛ اما قطعهای دیگر برای تار و ارکستر نوشتم که با نام «رقص ناز» در آلبوم «بوی نوروز» منتشر شد. به هر حال من در این سالها قطعات ارکسترال بسیاری نوشتهام که تعدادی از آنها توسط ارکستر «سیمرغ» به اجرا درآمد و گمان میکنم خیلی از این قطعات، قابلیت تنظیم برای این ارکستر را دارند. شما به مشکل کمبود قطعه برای این ساز اشاره کردید؛ اما من اطمینان را دارم که در این سالها، آهنگسازان بسیاری در این زمینه فعالیت و آثار متعددی را خلق کردهاند که در صورت ادامهی حیات این ارکستر، آنها را خواهیم شنید.
* و البته در این سالها، قطعاتی توسط آهنگسازان دیگر نشنیدهایم.
طبیعی است که وقتی اثری را نشنوید، تصوری هم از آن نخواهید داشت. آهنگسازان قطعات خود را بر اساس سازهایی که امکانات و وسعت آن را میشنوند، مینویسند. در سالهای گذشته بسیاری از سازها مثل «قیچک» مهجور بودند و خب آهنگساز نمیتواند با تخیلاش خطی برای این ساز بنویسد.
* اگر بار دیگر برای اجرا در این ارکستر به عنوان سولیست دعوت شوید، خواهید پذیرفت؟
با کمال میل. من مانند بسیاری دیگر از موزیسینها، سالهاست که کمبود چنین ارکستری را در ایران احساس میکنم و طبیعی است که حالا که این ارکستر وجود دارد، من بسیار خوشحالم و تمام تلاش خودم را برای تداوم آن و همچنین ارتقایش انجام خواهم داد. به همین خاطر باز هم این دعوت را خواهم پذیرفت.
* خب حالا با توجه به اتفاقات ناخوشایند در ارکسترهایی که در گذشته شکل گرفته، تا چه اندازه به فعالیتهای این ارکستر امیدوارید؟
من اصولاً انسان امیدواری هستم و به همه چیز نگاه مثبتی دارم. زندگیام را بر اساس گذشته نمیبینم، هرچند گذشته چراغ آیندهی ماست. نمیگویم چون قبلاً این اتفاقات جواب نداده، حالا هم این ارکستر محکوم به فناست. هر روز باید روز جدیدی را شروع کرد و با امید به کار ادامه داد و حتی اگر کاری با بنبست مواجه شد، تلاش کرد تا از راه دیگری ادامه داد. چون در غیر این صورت نباید فعالیتی کرد. ابتدای صحبتم گفتم انسانی که حرکتی نداشته باشد، انسان مرده است. البته نمیتوان این مسأله را نادیده گرفت که هیچ ارکستری با این حجم و اندازه بدون حمایت ارگانهای دولتی امکان ادامهی حیات ندارد.
پیش از این نیز اشاره کردهام که اهمیت پرداختن به مسائل فرهنگی کمتر از پرداختن به سلامت آبوهوا و خوراک مردم نیست. بدونشک این مسأله تنها یک وظیفهی دولتی است؛ پرداختن به مسائل اجتماعی و فرهنگی خواست مردم و وظیفهی دولت است. حال امیدوارم این ارکستر با حمایتهای دولتی به فعالیت خود ادامه دهد. چیزی که در کشور همسایه، آذربایجان، بیش از یک قرن است که اتفاق افتاده. به نظر میرسد این درست نقطهی افتراق ما و کشور همسایه است. کشوری که نه وسعت و نه ثروت ما را دارد؛ اما امروزه موسیقیاش چنان قدرتی پیدا کرده که میتواند «تار» را در جهان به نام خود ثبت کند.