گروه «قمر» تمام معادلات را بر هم زد. آنان ثابت کردند که مخاطب تشنهی آواز است؛ البته اگر خواننده آوازخوان و نوازنده تکنواز باشد.
روزگارِ غریبی است برای آواز ایرانی. آوازی که روزگاری اساسِ موسیقی ایرانی بود. مگر میشد اجرایی رنگ و بویی از موسیقی ایرانی داشته باشد وساز و آوازی منسجم در آن به گوش نرسد.
روزگاری بود که هر کسی جرات نداشت کنسرتی در چارچوب موسیقی ایرانی برگزار کند؛ مگر این که به تمام زوایای ردیف تسلط میداشت و بداههخوانی و بداههنوازی میکرد.
روزگاری بود که کنسرتهای موسیقی ایرانی با پیشدرآمد آغاز میشد و چهارمضراب و تصنیف و در آخر هم رِنگی؛ اما در آن میان آواز بخشِ اصلیِ اجرا بود و بخش زیادی از زمانِ اجرا را به خود اختصاص میداد. اما در کنسرتهای امروز آواز دیگر آن جایگاه را ندارد.
این روزها بیشترین جایگاهی که اغلبِ گروههای موسیقی برای آواز در نظر میگیرند، پرکنندهی فضای بین قطعههاست. این گروهها که اغلب هم جواناند، بیحوصلگی مخاطبان را دلیلِ کمرنگ کردن آواز در کارشان میدانند. آنان معتقدند که مخاطب امروز دیگر حوصله ندارد در سالن بنشیند و نیم ساعت یا یک ساعت آواز بشنود.
اما شب گذشته کنسرتی در تالار وحدت برگزار شد که روایتِ دیگری از آواز داشت. گروهی که منسجم مینواخت. خودنمایی نداشت. هماهنگ بود. نوازندگانش در عینِ جوانی برکارشان مسلط بودند و از همه مهمتر خوانندهای که جراتِ خواندنِ آواز داشت.
این گروه تمام معادلات را بر هم زد. آنان ثابت کردند که مخاطب تشنهی آواز است؛ البته اگر خواننده آوازخوان و نوازنده تکنواز باشد.
کسانی که در 2 – 3 سال اخیر کنسرتهای موسیقی ایرانی را دنبال کردهاند به خوبی میدانند که اغلبِ این اجراها حسرتِ آوازی به معنای واقعیِ کلمه را در دلِ مخاطب گذاشتهاند. البته به جز اندک اجراهایی.
اما اجرای شبِ گذشته روایتی متفاوت از آواز داشت.
از همان لحظه که حمیدرضا نوربخش در دستگاه «همایون» آوازش را آغاز کرد و خواند؛ همه چیز روایت از آوازی شنیدنی داشت.
یکی از نشانههای آوازی موفق، انتخاب شعر است. اگر شعر به درستی انتخاب شود نیمی از راه طی میشود و میماند صدا و تکنیکِ خواننده. نوربخش شعری از سیمین بهبهانی را برای آواز نخست انتخاب کرده بود.
ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا / شراب نور به رگهای شب دوید بیا
آوازهای این کنسرت بر خلافِ آوازهایِ سرسریِ دیگر اجراها، عمق داشتند و میشد مفاهیم هر بیت را در حس و حالِ خواننده دریافت.
به کام دل نفسی با تو التماس منست / بسا نفس که فرورفت و برنیامد کام
وقتی نوربخش این بیت از سعدی را در پردههای اوج صدایش و با تحریرهایی دقیق میخواند، هر تحریرش به سانِ قطرهای آب بود که گردوغبار را از دل آدمی میزدود.
باورش کمی سخت بود. این که در کنسرتی در تالار وحدت آن هم در میانههای مرداد 94 آوازی بشنوی که به حد کمال نزدیک باشد. دیگر لازم نیست بعد از پایان کنسرت و رفتن به خانه به آرشیوت مراجعه کنی و آوازی از قدما بشنوی تا روحت آرام گیرد.
البته لذتِ شنیدنِ این کنسرت تنها در آوازهایش خلاصه نمیشد. تصنیفها هم به لطفِ هماهنگیِ گروه و آهنگسازیِ خلاق بی عیب و نقص بودند.
به هر روی اجرای گروه «قمر» به خوانندگی حمیدرضا نوربخش توانست به نوعی جای خالی آواز را در کنسرتهای موسیقی پر کند. گروه «قمر» ثابت کرد که اگر آواز به درستی اجرا شود و خواننده و نوازنده در اجرا مسلط باشند، میتوان بخش عمدهی یک کنسرت را به آواز اختصاص داد و مخاطب را هم راضی نگه داشت. پس دیگر لازم نیست به تصنیفخوانی و اجرای قطعههای ریتمیک پناه برد.