پس از انتشار یک کلیپ درباره انرژی هستهای از یک خواننده زیرزمینی برخی از رسانههای جریان اصلاحات موجی تازه را طی روزها و هفتههای گذشته به راهانداختهاند.
انتشار کلیپی از یک خواننده زیرزمینی رپ در فضای مجازی که این بار به جای موضوعات غیرمتعارف، از خلیج فارس و انرژی هستهای خوانده بود، واکنشهای زیادی را برانگیخت. در این بین اما واکنش برخی رسانههای سیاسی اصلاحطلب از همه جالبتر بود. این رسانهها تلاش کردند از جریان و سناریویی که قبلا خودشان برای موسیقی زیرزمینینوشتهاند، فاصله بگیرند. از این رو ذکر چند برش تاریخی یادآوری در خور توجهی است که اگر این روزها گفته نشود قطعا جای خالیاش در دل تاریخچه هنری کشور باقی میماند:
سکانس اول
روز-خارجی-ستاد انتخاباتی یکی از کاندیدهای اصلاح طلب
بهار سال 1388 است و مهدی کروبی بر روی سکویی مشغول سخنرانی انتخاباتی است. جماعتی مشغول شنیدن سخنان او هستند که به ناگاه ورود فردی جلسه را تحت شعاع قرار میدهد. زمزمههایی از میان جمع شنیده میشود و جماعت حاضر نام «ساسی مانکن» را زیر لب زمزمه میکنند. زمزمهها آرام آرام به فریاد تبدیل میشود و با حضور خواننده زیر زمینی بر روی سکو، فریادها به جیغ تبدیل میشوند. خواننده زیرزمینی از مهدی کروبی در انتخابات حمایت میکند و بعدها یک ویدئو از سمت ستاد انتخاباتی این کاندیدای اصلاخات در شبکههای مجازی دست به دست میشود. ساسی مانکن در این ویدئو میخواند: «دوست داریم از بس خوبی/مهربونی/محبوبی/ رای ما رای به شما/ وای وای مهدی کروبی...»
سکانس دوم
فردای آن روز-خارجی-دکه مطبوعات
دوربین روی تختهای که نشریات بر روی آن قرار داد زوم میکند. روزنامهها که تا دیروز از «هنر برای هنر» مینوشتند و هر هنرمندی که از علاقههای دینی یا سیاسیاش میگفت با انگ «ایدئولوژیک» و «اُمل» طرد و بایکوتش میکردند، با وجود حضور ساسی مانکن در یک میتینگ انتخابات رسمی، هنوز کسی از بهرهبرداری سیاسی از خوانندههای زیرزمینی سخنی به میان نیاورده است. هنوز کسی از «آتشبس ایدئولوژیکی بلند مدت و از زیر زمین انتقال دادن زیرزمینیها به پشت بام» سخنی به میان نمیآورد. هنوز رسانههای اصلاحطلب واژههایی مثل «حیوان سیاسی» را که امروز به یک خواننده زیرزمینی اطلاق میکنند را جایز نمیدانستند استفاده کنند. هنوز سخنی از فاجعه فرهنگی و لمپنیسم و پوپولیسم و ایسمهای رنگارنگ دیگر خبر نیست و دیگ برایشان میجوشد!
سکانس سوم
روز-داخلی- مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
گروه موسیقی زیرمینی «بروبکس» در دوران فعالیت انتخاباتی رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، در این مرکز حضور مییابند و با او قبل از انتخاب شدنش به عنوان رئیس جمهور منتخب، دیدار میکنند. عکسهای این دیدار به سرعت در شبکههای مجازی منتشر و دست به دست میشود و خبر دیدار گروه موسیقی «بروبکس» که به صورت زیرزمینی فعالیتمیکنند به سرعت میپیچد. باز هم در هیچ رسانهای از «شیزوفرنی فرهنگی» خبری نیست.
سکانس چهارم
فردای آن روز-صبح-دکه مطبوعات
دوربین روی گیشه مطبوعات زوم میکند؛ هنوز حرفی از «ابتذال فرهنگی و فروریختگی فرهنگی» به میان نیامده است. هنوز «جوان امروزی با ادبیات و فرهنگ خودش بیگانه نشده است!» و «کمرنگ شدن موسیقی اصیل باعث ظهور و بروز پررنگ گروههای موسیقی زیرزمینی» نشده است و دیگ کماکمان برایشان میجوشد!
سکانس پنجم
روز-صبح-در حال و هوای انتخابات 92
فیلم انتخاباتی دکتر روحانی پخش میشود و روحانی در آن نام محمد رضا شجریان ذکر میکند و میگوید: «من صدای شجریان را دوست دارم؛ هم دوست دارم و هم گوش میدهم». سپس یکی از قطعات شجریان پخش میشود.
سکانس ششم
فردای آنروز-صبح-دکه مطبوعات
دوربین روی گیشه نشریات زوم میکند. واژه «هنر سیاسی» رفته رفته از فهرست مقالات نشریات حذف شده است! حالا رسانههای جریان اصلاحات میگویند هنر در بزنگاه اتفاقا باید سیاسی باشد و به پیشبرد اهداف سیاسی کمک کند! این رسانهها از به میان آمدن اسم شجریان در فیلم انتخاباتی روحانی، ذوق زدهاند و نسبت به بهرهبرداری ابزاری از هنرمند برای نیل به اهداف سیاسی هیچ واکنشی که نشان نمیدهند، هیچ، از حرکتهای این چنینی و موج سواری سیاسی بر روی شانههای هنرمندان استقبال هم میکنند و دیگ کماکان روی اجاق در حال جوشیدن است!
سکانس هفتم
روز-خارجی-در حال و هوای مذاکرات هستهای
در میانه و بحبوحه مذاکرت هستهای وین، کلیپ یکی از خوانندگان زیرزمینی با مضمون انرژی هستهای پخش میشود. موجی در جامعه راه میافتد و بسیاری نسبت به آن واکنش نشان میدهند. این خواننده بر روی ناوی ظاهر شده و از خلیج فارس و مذاکرات هستهای و ... میخواند. او خود درباره هدفش از ساخت این کلیپ و حرف و حدیثهایی که در شبکههای مجازی میزند گفته است: «برای مجوز گرفتن این کارها را ساخته است» این بار البته کسانی که پای اصول فرهنگی خود ایستادهاند با دید تردید و احترام به امام جماعت شدن یک تازهمسجدی شدهاند. شاید خیلی معلوم نباشد که هماهنگیهای انجام شده چقدر بجا بوده است. اما اینها مهم نیست.
سکانس هشتم
فردای آنروز-صبح-دکه مطبوعات
دوربین بر روی گیشه مطبوعات زوم میکنند. برخی از رسانهها ناگهان از «ابتذال فرهنگی» سخن میگویند. و دوباره بحث «هنر برای هنر» مطرح میشود. کلیدواژههایی چون «سیاست کفترشدگی»، «جماعت و بغبغو»، «هنر دستاویزی برای پیشبرد اهداف سیاسی»، «سیاست ابتذال فرهنگی» به چشم میخورد. از دید این رسانهها به ناگاه جامعه دچار نوعی جنون و انحطاط فرهنگی میشود و به موجسواری سیاسی روی شانههای هنرمندان حمله میشود! رسانههای جریان دلبسته بر خلاف همیشه حالا به بهرهبرداری ابزاری از هنرمند برای نیل به اهداف سیاسی، واکنشهای تند و احساسی نشان میدهند، انگار حالا دیگر دیگ برایشان نمیجوشد! خواننده زیرزمینی که موضوعی ملی را طرح میکند، به خط قرمز و سیاسیکاری متهم میشود و خواننده دیگری که در بطن یک جریان انتخاباتی از کاندیدایی به طور سفارشی حمایت میکند، نادیده انگاشته میشود.