حسین تقینژاد سرپرست گروه موسیقی «تاسیان» معتقد است؛ برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی باید هنر خودمان را پیشرفت بدهیم.
در میان پستی و بلندیهایی که در عرصه موسیقی کشور وجود دارد، اشخاص و گروههایی هستند که در این عرصه، مشتاقانه و بدون چشم داشت مشغول فعالیت هستند و این بارقه امید را در دل اهالی دلسوز هنر موسیقی روشن میکند. حسین تقینژاد و گروهش با نام "تاسیان" از این دستهاند. این گروه طی 7 ساله گذشته با تمرکز بر داشتههای موسیقی گیلکی توانسته جایگاهی برای خود در میان علاقمندان به هنر موسیقی در نظر گیرد. به بهانه برگزاری کنسرت گروه "تاسیان" در کرج به تاریخ پنجم شهریور ماه سال جاری، مصاحبه با حسین تقینژاد سرپرست این گروه موسیقی داشتیم که آن را در ادامه میخوانید.
واژه "تاسیان" در اصل به چه معناست؟
"تاسیان" شاید به طور مستقیم معادل فارسی ندارد. بعضی از آن به معنای دلتنگی یاد میکنند اما دلتنگی زمانی اتفاق میافتد که دوستی را از دست میدهیم و یا از نبود او دلتنگ میشویم. اما "تاسیان" میتواند هم از نبود و دوری شخص باشد و هم اینکه بیدلیل، دل گرفته باشید. در گذشته خانههایی قدیمی در کوچههایی باریک وجود داشت و این خانهها دارای پنجرههایی بود که رو به کوچه باز میشدند. وقتی به پنجره نگاه کنید تا امیدتان بیاید، به حالت انتظار آن "تاسیان" میگویند. کلمه مذکور واژه قدیمی گیلکی است و از شاعر بزرگ گیلانی هوشنگ ابتهاج نیز کتاب شعری با همین عنوان بر جای مانده است.
چرا این نام را برای گروه انتخاب کردید؟
ما تصمیم داشتیم اسمی را انتخاب کنیم تا تاسیانِ گیلانیهایی که از خانه دور هستند را درک کنیم و با اجرای قطعات شاد تا حدودی آن را از بین ببریم. گاها ممکن است این حالت ایجاد شود چون افرادی که از زادگاه خود دور هستند با شنیدن این نوع موسیقی به فضای گذشته میروند. در هر صورت شادی در تقابل با غم است که معنا پیدا میکند.
چه زمانی تاسیان تشکیل شد؟
من 16 سال است کار موسیقی انجام میدهم. سال 78 گروهی به نام "دل انگیزان" داشتیم. عمده فعالیت ما موسیقی فارسی و سنتی بود اما از آنجایی که من گیلانی هستم و هنر اول در این استان موسیقی است و به صورت کاربردی استفاده میشود، احساس کردم برای حفظ و اعتلای موسیقی ما که فرهنگ و هویت ماست، باید از توانمندیهایمان در موسیقی استفاده کنیم. در تهران و دیگر شهرها موسیقی سنتی کار میشود اما ما سعی کردیم با سازهای جدیدتر موسیقی گیلکی را در تعامل و تبادل با اقوام دیگر قرار بدهیم. اساتید بزرگی همچون زنده یاد احمد آشورپور، فریدون پور رضا، ناصر مسعودی و ... نیز در این حوزه فعالیت داشتهاند. مدت 7 سال است که به همین منظور "تاسیان" تشکیل شده است و تمام اعضای آن از نوازندگان برجسته استان گیلان هستند.
آیا سبک کاری شما فولک است؟
موسیقی ما صرفا فولک نیست. سعی کردیم تلفیقی بین زبان و تم محلی و موسیقی سنتی ایجاد کنیم. این تلفیق به سبب این است که نسل امروز که با موسیقی فولک آشنایی ندارد راحتتر با آن ارتباط برقرار کند. ما موسیقی فولک محض نیز در گیلان داریم. به طور مثال کمانچهای که در گروه استفاده میشود، سنتی است اما کمانچه 5 سیم محلی هم داریم. اساس کار ما در حوزه زبان مادری است.
الگویی برای این کار داشتید؟
بله، گروه کامکارها الگوی ما هستند که در حوزه موسیقی کردی سالها فعالیت کردند و بسیار هم موفق بودهاند.
تحصیلات شما در رشته موسیقی است؟
خیر. در زمینه حسابداری تحصیل کردهام. من در خانوادهای مذهبی بزرگ شدم. از آنجا که به موسیقی علاقهمند بودم خانواده با این قضیه مخالفت کردند. با اصرار فراوان به کلاس سنتور رفتم. البته با شرط اینکه تحصیل در رشته موسیقی را فراموش کنم. اما در حال حاضر مادرم به کنسرتهای من میآید.
تاریخچه موسیقی گیلان به چه زمانی برمیگردد؟
ما تمدنی به قدمت 7000 سال در گیلان داریم. در بقایای آثار، مجسمهها و نقشهایی از نوازندگان است که نشان از پیشینه چند هزار ساله میدهد. همانطور که گفته شد موسیقی در گیلان هنر اول است. کشاورزی و مشاغل وابسته به آن در این استان کاری سخت و طاقت فرسا است به همین دلیل موسیقی کار داریم تا بتوانند فشار آن را تحمل کنند.
در واقع تنها هنری که میشود در کار استفاده کرد موسیقی است.
بله. در جای جای ایران موسیقی کار و موسیقی درمانی داریم. کردها با کمک ساز تنبور موسیقی درمانی اجرا میکنند. فکر میکنم ایران در خاورمیانه منحصر به فرد است. همچنین ریشه موسیقی کشور های اطراف ما نیز از ایران است.
تفاوت موسیقی گیلکی با موسیقی دیگر مناطق خطه شمال کشور در چیست؟
مشخصه اصلی موسیقی گیلان گام و تنالیته منحصر به فرد آن است. عمدتا در دستگاه شور و دشتی نواخته میشود که با فواصل ایرانی سازگار است. قضیهای که آن را متمایز میکند ریتم است. 6 و 8 ریتمی ترکیبی است که در سایر موسیقیها نیز استفاده میشود. در موسیقی گیلانی ریتم 6 و 8 نقطهدار وجود دارد و تاکید روی نقطه بسیار زیاد است. این مشخصه موسیقی گیلانی است.
آیا موسیقی گیلکی بر پایه ساز خاصی است؟
خیر، ما چند ساز محلی از جمله کمانچه محلی، سرنا گیلان و ... داریم که در نقاط مختلف استان کاربرد دارد. عمده این سازها برای بخش های کوهستانی است. ساز سرنا در مراسم عروسی و جشنها کاربرد فراوانی دارد.
تفاوت لهجه سازهای مشترک ناشی از زبان مردم است یا فرهنگ آنها؟ آیا از ابتدا متفاوت بوده است؟
هم فرهنگ و هم زبان. سازها در زمان قدیم به این شکل نبوده و با توجه به چوبهایی که در آن منطقه وجود داشته است ساخته میشد. درخت آزاد که برای ساختن ساز سرنا کاربرد دارد چوب بسیار سفتی را داراست و فقط در جنوب روسیه و شمال ایران میروید. جنس و بافت چوب تاثیر در بافت صدا دارد. همچنین در گیلان شوخی، بخشی از زندگی مردم است و این خود در ریتم و نوع موسیقی تاثیرگذار است.
آیا از موسیقی گیلکی در حوزه پاپ و کلاسیک میتوان استفاده کرد؟
زنده یاد احمد آشورپور در 5 دهه پیش این کار را انجام داده است. بر قطعهای کلاسیک شعر گیلکی گذاشت و بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت. شعر گیلکی پتانسیل تلفیق را دارد. در زمینه پاپ فرامرز دعایی از خوانندگان محبوب گیلانی است. من هم برنامه دارم در آینده این کار را انجام بدهم. موسیقی پاپ تخصص جدا میخواهد و باید در آن فضا قرار گرفت. ما چون بیشتر با فضای سنتی آشنا هستیم سعی میکنیم تلفیق با موسیقی سنتی باشد.
امروزه نسل جوان ما از موسیقی نواحی و سنتی فاصله گرفتهاند و بیشتر تمایل به موسیقی غربی دارند. به نظر شما دلیل آن چیست و چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
رسانه. وقتی رسانه در معرفی موسیقی ما که بخشی از هویت و فرهنگ ما است کوتاهی میکند، قاعدتا این مسائل پیش میآید. جوان ما وقتی سنتور را ندیده است و نمیداند سازی با این عنوان وجود دارد تمایلی به آن ندارد. اگر صدا و سیما تنها یک هفته هر روز یک ساز ایرانی را معرفی کند مطمئن باشید مردم آشنا میشوند و اشتیاق نشان میدهند. به نظرم برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی باید هنر خودمان را پیشرفت بدهیم. مثال آن در ورزش بارز است. تا چند دهه پیش تعداد کمی از افراد با والیبال آشنایی داشتند اما زمانی که صدا و سیما برای آن وقت گذاشت، مردم رغبت زیادی نشان دادند.حتی کسانی که فوتبال بازی میکردند به والیبال روی آوردند.
به نظر شما چطور میتوان رسانه را وادار به این کار کرد؟
به هر حال یک سری سیاست کلی وجود دارد. در مورد موسیقی ما هنوز قانون مشخصی نداریم و تکلیف هنرمندان معلوم نیست. مثلا رشته موسیقی در دانشگاه تدریس میشود و تا مقطع کارشناسی ارشد و دکترا نیز ارائه میگردد. اما در اداره کار شغلی با عنوان موزیسین تعریف شده نیست. برای بیمه ما زیر مجموعه هنر های تجسمی یا تئاتر هستیم.
آیا جامعه موسیقی میتواند تاثیرگذار بر افکار تصمیمگیران رسانه ملی باشد؟
100% میشود اما آنقدر فشار بر هنرمندان آمده است که خسته هستند و توان اتحاد ندارند. در حال حاضر شرایطی به وجود آمده است که به جان یکدیگر میافتند. به نظر من در ابتدا هنرمندان باید مشکلات خودشان را حل کنند و اتحاد داشته باشند.
به عنوان حسن ختام صحبتی دارید؟
مسالهای برای گروههای شهرستانی وجود دارد. این است که ما از امکاناتی که در شهری مثل تهران وجود دارد برخوردار نیستیم. از طرفی هم کمتر از موسیقی نواحی حمایت میشود. تنها خواهش من این است که به این بخش هم توجه خود را مبذول کنند. همچنین برای گرفتن مجوز ها شرایط سختی وجود دارد. رفت و آمدهای ما به تهران برای گذراندن این پروسه بسیار مشکل است. خواهشمندم شرایط را برای گروههای شهرستانی راحتتر کنند.