محمدعلی خواجه نوری می گوید فضای موسیقی و هنر کشور را فسادی فرا گرفته که حتی افرادی که در حوزه موسیقی منزوی شدند نیز سکوت کردند. اکنون خواننده های فرهیخته یا کنج عزلت گرفته و یا هجرت کرده اند! چرا باید چنین فضایی حاکم شود تا دوستانی که در عرصه های مختلف هنر و موسیقی حرفی برای گفتن دارند کنار گذاشته شوند؟
به گزارش هنرآنلاین، به نقل از راه مردم، محمد علی خواجه نوری را می شناسیم... او را به عنوان گیتاریست و آهنگسازی مبدع که در اوایل دهه 70 ظهور کرد و در کنار داریوش خواجه نوری -برادر و استادش- به ستارهای بدل شد. شاید برای بسیاری از مخاطبان سکوت چندین و چند ساله محمد علی خواجه نوری کمی عجیب یا دست کم سوال برانگیز باشد. واقعیت این است که وقتی پای حرفهای این موزیسین مینشینی ناگفتههای بسیاری دارد که میتواند برایت بازگو کند. برای همین هم با او همنشین شدیم... شما را دعوت میکنیم به "ناگفتههای محمد علی خواجه نوری"؛ یکی از نوازندگان برجسته گیتار در ایران...
جناب خواجه نوری ابتدائا به صورت گذرا از نحوه آشناییتان با ساز تخصصیتان، گیتار بگویید؟
من از 5 سالگی شروع به آموختن گیتار کردم. استادم هم برادرم، داریوش خواجه نوری است. من طی دورهای که روی این ساز کار میکردم سعی کردم به سبکهای مختلفی بپردازم از فلامینکو که به صورت تخصصی روی آن کار کردم تا سبکهای دیگر...
الان قریب به 20 سال است که با برادرم به صورت حرفهای در حیطه موسیقی کار می کنم و در سبکهای پاپ، کلاسیک، فلامینکو و word music و ... به صورت تخصصی فعال هستیم.
اولین آلبوم رسمیتان چه زمانی منتشر شد؟
اولین آلبوم رسمی ما سال 75 با عنوان آرزوها منتشر شد و بعد از این اثر 4 آلبوم دیگر روانه بازار کردیم .
اما از سال 81 به بعد به واسطه خصومت آنچه من به عنوان مافیا موسیقی ایران یاد میکنم به مشکلات عدیدهای برخوردم. از این رو بسیاری از آثار ما به بن بست مافیای موسیقی ایران خورد. در دولت گذشته بدترین دوره کاری را تجربه کردیم.
نکته دیگر این که در همین دوره مزبور، ما با اینکه از پیشقراولان حوزه تدریسِ موسیقی بودیم و اساتید بنامی در کسوت مدرس در این آموزشگاه مشغول به کار بودند، از ادامه این کار ما جلوگیری کردند. بهترین های موسیقی ایران در آموزشگاه ما آموزش می دادند. متاسفانه در این دوره زمانی افرادی که کار با ارزش و شایسته انجام می دهند کنار گذاشته شدند. دوستانی مانند مانی رهنما، امیر تاجیک، حامی و کسان دیگر که قابلیت بالایی در عرصه اجرا دارند چرا باید در حاشیه و گوشه و کنار موسیقی باشند؟
متاسفانه در حال حاضر بسیاری از کسانی که مشغول فعالیت در حوزه موسیقی هستند استحقاق این جایگاه را ندارند و به جرات میتوان گفت آثار بی محتوایی ارائه می دهند. به عبارت دیگر امروزه روز ضد ارزش ها، ارزش شده اند! حالا که به حضور برخی هنرمندان توانمند نیاز داریم متاسفانه از آنها خبری نیست. شاید تاسفبرانگیز باشد که بگویم یکی از خوانندگان درجه یک و شایسته کشور در vip یک سالنی مشغول به کار شده است! این ماجرا غم انگیز است... همه چیز وارونه شده ... جای آدم ها جابه جا شده... من شنیبده ام خواننده درجه یک ما در vip یک تالار عروسی فعالیت می کند و آن وقت سوپر استارهایی که جایگاه واقعی شان در مجالس عروسی است در جایگاه رسمی موسیقی کشور فعالیت می کنند...
جناب خواجه نوری هم اکنون چه آلبومهایی در دست انتشار دارید؟
من و برادرم هم اکنون چهار آلبوم آماده انتشار داریم ... در این میان دو آلبوم در ژانر تلفیقی با استاد ذوالفنون در حیطه موسیقی سنتی و استاد سمندری و اساتید دیگر موسیقی نواحی ساخته شد و دو آلبوم دیگر در حیطه راک، پاپ، فلامینکو و... تولید شد اما عرضه نشد. اما موضوع این نیست، موضوع چیز دیگری است.
منظورتان را متوجه نمیشوم؟
ببینید... انتشار یک آلبوم یک بحث است، اجازه ندادن به دیده شدن آن اثر توسط دست های پشت پرده(هر چند بعضا این دستها اظهر من الشمس است) موضوعی دیگر... عده ای هستند که عموما به کارهای رده پایین تمایل بیشتری دارند تا کارهایی که شناسنامه دار است و برای آن ساعت ها فکر شده. اما کارهای با ارزشی در پستو خاک می خورد و کارهای بی ارزشی به سرعت منتشر میشود. در کشورهای دیگر برای کارها ارزش گذاری می شود و در رده بندی خاصی قرار میگیرند اما در کشور ما خبری از این گونه رده بندی نیست. حرف من این نیست که تصمیم به محو کسانی که با پارتی به جایی رسیدند و حرفه ای نیستند بگیرند. آنها می توانند بمانند اما چرا از دوستانی مانند علیرضا عصار و ... یا مثلا فواد حجازی( یکی از بهترین تنظیم کننده های ایران) خبری نیست؟
در خصوص آثاری که با استاد ذوالفنون ساختید توضیح دهید؟
این آثار تلفیقی است. در آن زمان خبری از موسیقی تلفیقی نبود و ما در عین حال که مورد توجه عموم مخاطبان قرار گرفتیم اما از سوی بسیاری مورد بی مهری قرار گرفتیم. جالب است آنهایی که این شیوه را رد می کردند و آن را ناموفق می دانستند در حال حاضر به موسیقی تلفیقی روی آوردند. از سال 78 با استاد ذوالفنون همکاری داشتیم اما به دلایلی چون راکد ماندن فعالیت موسیقی در کشور (مافیایی وجود داشت که از منتشر شدن برخی کارها جلوگیری می کرد) متاسفانه این آلبوم منتشر نشد. باید اذعان داشت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دوستانی از جمله پیروز ارجمند (که سابقا در راس کار موسیقی کشور بود) بودند و هستند که تمام تلاششان را برای ممانعت از اقدامات دست های پشت پرده کردند، اما با حضور مافیای مذکور و دست های پشت پرده این دوستان هم ره به جایی نخواهند برد. با این که بعد از حضور دولت یازدهم افق روشن تری میتوان برای موسیقی کشور متصور شد و با وجود تغییرات جدیدی که در این دولت صورت گرفت، دستان پشت پرده موسیقی ما – همان مافیای مسبوق به سابقه – به قوت خود همچنان در کارند. مع الوصف در چند مدت اخیر کنسرتهای بسیاری ملغا شد. اما در همین بازه زمانی هستند کسانی که به راحتی کنسرت برگزار می کنند.
از متن شعرهای این روزهای بازار موسیقی میتوان با عنوان مدیحه سرایی برای عشق عنوان کرد که عمدتا باعث افسردگی در جوانان و وازدگی نسبت به موهبت الهی می شود.
بنده 35 سال با موسیقی زندگی کردم و میدانم چه سبک موسیقی روح افراد جامعه را نابود می کند. به عبارت دیگر میتوانم بگویم در این زمینه خاص پزشک ِ کار هستم. من تاکید دارم که متاسفانه کیفیت شعرها ن پایین آمده. نوجوان و جوان ما نیاز به پویا بودن دارد. عمده موسیقی و ترانه های بازار امروز کشور موجب افسردگی در میان جوانان شده است. جوانان ما سرمایههای ما هستند و ما نمیتوانیم بی توجه از کنار این مسئله بگذریم. باید بگوییم در آینده با جامعهای کاملا افسرده روبه رو هستیم. بنده به شخصه اعلام خطر می کنم. چرا یک نوجوان 13 ساله باید افسرده باشد؟
به نظر شما راهکار چیست؟
بحث بسیار فراتر از این حرف هاست. باید دید چه کسانی راضی به نبود اساتید و دلسوخته های موسیقی هستند. حتی مطبوعات پوشش خبری درستی نمی دهند که چرا اوضاع موسیقی حال حاضر به این صورت درآمده است؟
فضای موسیقی و هنر کشور را فسادی فرا گرفته که حتی افرادی که در حوزه موسیقی منزوی شدند نیز سکوت کردند. اکنون خواننده های فرهیخته یا کنج عزلت گرفته و یا هجرت کرده اند! چرا باید چنین فضایی حاکم شود تا دوستانی که در عرصه های مختلف هنر و موسیقی حرفی برای گفتن دارند کنار گذاشته شوند؟ گلچین هایی در حال حاضر مشغول فعالیت اند که اگر کارشناسی از خارج از کشور فعالیت آنها را ببیند متوجه می شود که به طور انگشت شمار واجد شرایط خوانندگی هستند (ازلحاظ تکنیک ، صدا و...) و قابلیت مجوز برای خواندن دارند و اصلا نمی توانند اثر قابل اعتنایی تولید کنند. عمده آثاری که منتشر می شود کاور موسیقی کشورهای دیگر است. قانون کپی رایت هم که رعایت نمی شود. دزدی فرهنگی از دیوار مردم بالا رفتن زشت تر و فاجعه آن نیز بیشتر است زیرا با روح مردم سر و کار دارد. بسیاری ازافراد خود را آهنگ ساز معرفی کردند در صورتی که اینگونه نیست. من با سند و دلیل میتوانم نشان بدهم که قریب به اتفاق آثار این روزهای بازار موسیقی تقلیدی و دزدی است.آیا با این وجود فاتحه موسیقی کشورمان خوانده نشده است؟
آیا نهاد، انجمن یا گروهی وجود دارد که برای دادن مجوز به آثار، آنها را ارزیابی کند؟
صد در صد وجود دارد. به استناد تجربیاتم می گویم که آن قشری که فساد را در موسیقی و هنر وارد کردند افراد قدرتمندی هستند که در تایید مجوز نیز دخالت می کنند. بعضی خود را به کوچه علی چپ زدند. بنده به شخصه و مستقیما با دوستانی که در این امور، در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همین طور رسانه ملی فعالیت دارند گفت و گو کرده ام و جالب این است که آنها هم اظهار بی اطلاعی کردند. غم انگیز اینجاست که همین دوستان (!) پیشنهاد دادهاند که ما به همین سبک و سیاق موسیقی فعلی که دزدی و تقلیدی است روی بیاوریم و یا از این حوزه موسیقی کنار بکشیم چون نمی توانیم با آنها رقابت کنیم؟ اما سوال اینجاست آخر چه رقابتی؟!!! عرصه موسیقی و هنر عرصه مبارزه و خصومت نیست،اما اگر بخواهیم چنین تصور کنیم، پندار من بر مبنای شواهد و قرائن موجود - که دوستان کاربلد سالها ممنوع الکار بوده و کنج عزلت بوده اند- این است که در سالهای اخیر در رینگ مبارزه مذکور ، آقایان تا دندان مجهز بودند و در سیوی دیگر اساتید کاربلد دست بسته در گوشه همین رینگ کت بسته قرار داشتند.
بنده به شخصه سالها سکوت کردم و با جایی مصاحبه نکردم. اما امروز باید یک نفر باشد که اینها را بگوید، چون داریم به قهقرا می رویم.
اجازه بدهید به این موضوع نیز اشاره کنم که در اواسط دهه هفتاد که ما و بعضی از دوستان عرصه موسیقی را به نحو احسن به سمت خوبی هدایت کردیم تا آنجا که میتوان گفت رقیبان ما بسیار جدی تر از موسیقی رایج فعلی بودند، بنا به شواهد عرض می کنم که به واسطه هر یک کنسرت یا آلبومی که توسط ما یا دوستان مان اجرا و منتشر می شد یک فروشگاه ابزارآلات موسیقی در تهران افتتاح می شد. این را بنا بر گفته فروشندگان وقت می گویم. اما آقایانی که در آن زمان به عرصه مافیای موسیقی ورود کردند با تبلیغات انبوه و فراوان و از این دست حرف هایی که امروز می شنویم(مزبورا گفتم) - به گونه ای دیگر در آن زمان - با استناد به اینکه من و دوستان دیگرم صرفا در عرصه کنسرت موفق هستیم و نه آلبوم های موسیقی به گونه ای که تمام تبلیغات صرف موسیقی مبتذل رایج آن زمان می شد و به این گونه که گفته می شد کار ما فروش ندارد، جلوی کار ما را می گرفتند. با این توضیح که موسیقی مبتذل دلخواهشان را با تبلیغات کثیر در تمامی شهرها و شهرستان ها توزیع می کردند و اجازه نمی دادند کوچکترین اثری از کارهای ما در میان مردم دیده شود.
حال این سوال مطرح است که اگر حرف این آقایان واثق بود چرا از همان کسانی که حمایت کردند هیچ نام و عنوانی نیست اما نوای موسیقی و نام کسانی همچون داریوش خواجه نوری؛برادرم، کاوه یغمایی و ... هنوز شنیده می شود؟ و این نشان دهنده این است که موسیقی با هویت ماندگار است و نه حرف آقایان پشت پرده.
آیا در عرصه موسیقی در این دوسال بهبودی احساس کردید؟
تا حدودی بله. اما بگذارید بگویم موسیقی روی تمام اقشار از جمله نوجوانان تاثیر می گذارد پس چرا نباید زبان بگشاییم و دردهای آن را بگوییم و کیفیت موسیقی حال حاضر را رد کنیم.
من ثابت می کنم که یک نوجوان و جوان خواسته یا ناخواسته بیشتر وقتش را صرف گوش دادن به موسیقی (موسیقیهای زیر زمینیای که صد البته با حمایت همان دست های پشت پرده روزمینیتر از خوانندگان رسمی کشور هستند و اتفاقا بعد از مدتی آنها هم به خیل خوانندگان مجوز دار تبدیل می شوند) می کند، حتی به هنگام مطالعه. اما خانواده ها به این امید که این موسیقی مجوز دارد نگرانی ای از بابت گوش دادن فرزندانشان به آنها ندارند. در حالی که اگر نظر کارشناسان حوزه موسیقی را بشنوند متوجه می شوند که این آثار محتوایی ندارند. این کارها دزدی و از ریشه خراب است. آن هم با متنی مطلقا مبتذل و بی معنا.
در میان دست اندرکاران و عوامل موسیقی یک درصدی غافل اند و نا آگاه که شاید به دلیل سن و سال پایینشان باشد اما این موضوع باید مطرح شود که فضای موسیقی برای نوجوان امروز ما مسموم است. آثاری که تنها کاور یونانی، ترک و یا عرب است، همچنین اشعار بی محتوا و یا با محتوای بد به وفور دیده می شود . تمامی اینها تاثیری منفی روی ذهن و روح نوجوانان میگذارد که شاید قابل جبران هم نباشد. به این مهم هم توجه کنید که هجمه سنگین شبکههای ماهوارهای از نظر ابتذال تصویری-شنیداری بار مضاعفی را بر این موضوع تحمیل کرده است. و این نکته ر نیز باید اشاره کنم که نوجوان ما با این نوع موسیقی به دلیل سپری کردن زمان بسیار همذات پنداری می کند و بدیهی است که تاثیر منفی هم روی ذهن او به جا می گذارد.
اما عملا این آثار موسیقی نیست بلکه به نوعی ترویج فساد و خیانت است. نوجوانانی که باید به افکار مفید و آینده ساز بپردازند با گوش دادن به این موسیقی نا امید و افسرده می شوند.
زمانی که هوش موسیقیایی بدی در افراد شکل بگیرد تصحیح آن دشوار است. سلیقه، اکتسابی است و بعضی این سلیقه اشتباه را میسازند. برخی افراد که قدرت داشته و دارند به صورت مافیا سلیقه های شخصی خود را به جامعه تحمیل می کنند و قدرت انتخاب را از مخاطب جوان و نوجوان ما می گیرند. حتی زمانی که موسیقی سالم برای یک نوجوان پخش می شود از آن رد شده و به سمت موسیقی ناسالم می رود. روی سلیقه جوانان و نوجوانان ما کار شده .اگر دلسوزی در این بخش داشتیم حتما سلیقه های جدید تری به موسیقی بازمیگشت.
موسیقی غذای روح است؛ باید به این هنر رسیدگی شود تا موسیقی اصیل(هر نوع موسیقی اریجینالی) را به گوش هم وطنان خود برسانیم. جوانی که مدام پیتزا و فست فود خورده است نمی داند طعم غذای سالم چیست. همان طور که این مسئله بر جسم و ابعاد فیزیکی جوانان ما نیز تاثیر سوء خود را به جا گذاشته که در این مجال نمی گنجد. همان طور که یک غذای ناسالم موجبات بیماری را فراهم می آورد یک غذای ناسالم روح نیز باعث نابودی و به قهقرا رفتن روح جوان ما می شود که به مراتب بدتر از مورد اخیر خواهد بود. با اطلاع و آگاهی دادن به جوانان مطمئنا پس از مدتی او نیز به سوی موسیقی گوشنواز میآید.
افق آینده موسیقی را چگونه می بینید؟
با وجود چنین شرایطی آینده را بد می بینم. بعضی کارهای خوبی در موسیقی انجام می دهند اما تعداد آنها کم است و این کافی نیست. امید به آینده در فضای موسیقی کم است.
تا افرادی که فساد را در موسیقی کشور رواج دادند بر موسیقی سایه انداختند از فضای خوب موسیقی خبری نخواهد شد. کاوه یغمایی دوست خوبم به وطنش بازگشت تا به آن خدمت کند اما جلوی فعالیتش گرفته شد. همینطور خیلی های دیگر که در این عرصه حرف های بسیاری برای گفتن دارند اما کنار گذاشته شدند.
گوش موسیقی جوانان کشورمان بد تربیت شده و این ناشی از جریان فسادی است که در موسیقی رواج پیدا کرده.
شما به عنوان عضو جامعه موسیقی چه راهکارها و تدابیری در ذهن دارید که به مسئولان در جهت رشد موسیقی کشور ارائه دهید؟
جعبه جادویی (تلویزیون) یکی از عناصر بسیار تاثیر گذار است. چرا ما شبکه تخصصی تلویزیونی تحت عنوان موسیقی نداریم؟ اگر اکنون در دوره تهاجم فرهنگی به سر می بریم و کانال های ماهواره ای تمام وقت خود را به این امر مشغولند، چرا تا این حد نسبت به این موضوع و در سطح کلان مسائل فرهنگی غفلت ورزیده ایم؟ اجازه بدهید در یک بحث فرامیدانی به این موضوع اشاره کنم که چرا سرانه مطالعه کشور چیزی در حدود سه دقیقه است؟ فکر می کنید "فاجعه" شاخ و دمب دارد؟ چرا مسئولان امر نسبت به این امر سکوت کرده اند؟ انگار نه انگار اتفاقی افتاده.
در این کانال هر دو قشر می توانند در کنار هم حضور داشته باشند و کار کنند. یعنی حرف من این نیست که حتی گروهی که به آنها انتقاد دارم به طور کل حذف شوند. اما چرا ممیزی مرسوم در وزارت ارشاد گریبان این قشر از فعالان موسیقی را نمیگیرد... از طرف دیگر گویی از این افراد حمایت هم می شود...
به هر روی حضور این دوقشر موجب تعادلی می شود که جوانان و نوجوانان ما با استفاده از قدرت انتخاب و اختیار خود گزینه بهتر را انتخاب می کنند.
وقتی اجازه داده شود همه افراد در سبک های متفاوت در عرصه موسیقی فعالیت کنند، رزش ها نیز در این میان قابل اندازه گیری خواهد بود و هیچ ضد ارزشی جای ارزش را نخواهد گرفت. موسیقی بستر عرضه و تقاضاست، در این میان باید خوراک موسیقی درستی به مردم ارائه داد تا تقاضا و سلیقه خوبی تربیت شود و یا آن را مطالبه کرد.
بنده برای شهرت در این مملکت فعالیت نکردم. در حال حاضر که به گفت و گو با شما می پردازم تنها به دلیل زنگ خطری است که در موسیقی کشور احساس می کنم! سکوت بسیار کردم (قریب به 10 سال)اما در جایی باید این حرف ها گفته شود.
جناب خواجه نوری از کارهای خودتان بگویید و این که قرار است در آینده چه آثاری از شما بشنویم؟
کارهای منتشر نشده ام چهار آلبوم است که تمام تلاشم را می کنم به زودی منتشر شود. سرود باشگاهی پرسپولیس هم در راه انتشار است که کار بسیار فرهنگسازی است.
جناب خواجه نوری کمی در باب موسیقی ناب(موسیقی بی کلام) حرف بزنیم... شما از اولین کسانی بودید که در این زمینه آثاری فراهم آوردید...
متاسفانه جایگاهی برای موسیقی بی کلام نیست و محروم مانده است. هیچ ترجمه ای در موسیقی بی کلام نیاز نیست؛ این موسیقی زبان بین المللی است که جوامع را در حوزه موسیقی به یکدیگر نزدیک می کند.
شما در دوره زمانی اواخر دهه هفتاد از معدود کسانی بودید که ساز گیتار را به طور کامل و نه ریتم و آکورد می شناختند... شاید به همین دلیل بود که آلبومی مثل آرزوها یک سرو گردن از آلبوم های هم سطح خود بالاتر بود،آیا شما به واسطه موسیقی اصیل و درست ساز گیتار به سمت موسیقی رفتید ویا آن چیزی که به عنوان ریتم و آکورد معروف بود؟
بخشی از کار من و برادرم یک سبک تخصصی با عنوان پاپ- فلامینکو است. بنده و برادرم تصمیم گرفتیم کمی جدا از آثار تخصصی به صورت مورد نظرمان به فعالیت بپردازیم و حد وسطی را انتخاب کردیم تا این سبک را پیش ببریم که مردم بپسندند و از آن لذت ببرند. بنابراین در آن زمان مخاطبان عام و خاص نیز از آلبوم "آرزوها" لذت بردند. این برای ما جذاب بود که افراد عام و خاص به کنسرت های ما می آمدند و البته هنوز هم داریم این روند را ادامه می دهیم.