خشایار اعتمادی را می توان یکی از پرچمداران موسیقی پاپ دانست، او موسیقی را از ۴ سالگی با ملودیکا آغاز کرد، در ۵ سالگی مشغول به یادگیری آکاردئون شد ... .
خشایار اعتمادی را می توان یکی از پرچمداران موسیقی پاپ دانست، او موسیقی را از ۴ سالگی با ملودیکا آغاز کرد، در ۵ سالگی مشغول به یادگیری آکاردئون شد و در سن ۶سالگی آواز را شروع کرد همچنین در ۱۳ سالگی به فراگیری پیانو پرداخت. از سن پانزده سالگی فعالیتش را در عرصه موسیقی آغاز کرد و از سال ۷۴ با «راز پنهان حافط» وارد دنیای موسیقی شد، با خواندن قطعه «بارون» که ترانه ای از «شاملو» بود به اوج رسید. اعتمادی تاکنون اجراهای زیادی داشته و در سه جشنواه شرکت کرده که از جمله آن ها می توان به جشنواره پاپ، دو جشنواره بین المللی در ایران و جشنواره بین المللی موسیقی مسلمانان سارایو اشاره کرد، او دانش آموخته رشنه اقتصاد بازرگانی است. کم کاری و دوری از موسیقی بعث شد تا به سراغ او برویم و از نظرات و فعالیت های امروز او با خبر شویم.
به عنوان یکی از پیشگامان حرکت مجدد موسیقی پاپ در اواسط دهه هفتاد بگویید پروسه شکل گیری دوباره موسیقی پاپ در آن دوران چگونه شکل گرفت و پیش رفت؟ اصلا چه شد که شما وارد موسیقی پاپ شدید؟
البته شروع کار حرفه ای من به قبل از آن مقطع اواسط دهه هفتاد برمی گردد. سال ۷۲ و ۷۳٫ اما به طور کلی واقعیت این است که من معتقد بودم موسیقی پاپ بر اثر یک سوءتفاهم کاملا در سکوت مطلق بود. البته به صورت تلفیقی عزیزانی مثل آقای همایونفر، خاوری، کاظمی، بهادری و… کار می کردند. ولی موسیقی پاپ به صورت مشخص نبود. در موسیقی و شعر به واسطه همین تلفیقی بودن، کارها با آن روح و ذات پاپیولار و مردم پسندی فاصله داشت. تا سال ۷۳ که یک عده ای مثل من و واد حجازی حرکتی را آغاز کردیم چون فکر می کردیم باید تلاش کرد تا سوءتفاهم روی موسیقی پاپ از بین برود. البته کار خیلی سخت بود. از سال هفتاد و دو رایزنی ها را شروع کردیم. تا سال هفتاد و سه که کار مشترکی را با فواد حجازی ساختیم که البته آن هم بر روی یک غزل از حافظ ساخته شد. البته آآنجا به یک مشکلی خوردیم و آن این بود که روی صدای من حساس شدند و گفتند که چون صدای من تداعی گر صدای یکی از خوانندگان پیش از انقلاب است، دیگر نمی توانم کار کنم. چون من دو کار دیگر هم آماده داشتم ولی جلوی آن کارها به همین دلیل گرفته شد.
پس در شروع کار محافظه کارانه سعی کردید جلو بروید…
طبیعتا در آن مقطع باید محافظه کار پیش می رفتیم. من خودم البته معتقدم برای شروع هر فعالیتی باید محافظه کار بود، تعامل داشت و از هنجارشکنی های بی مورد جلوگیری کرد. اگر ما می خواستیم در آن مقطع حرکتی بکنیم که با سیاست های حاکم بر ارشاد یا واحد موسیقی صدا و سیما همخوانی نداشت، قطعا مشکلاتی پیش می آمد و همانجا جلوی کار گرفته می شد. به همین دلیل ما مبنا را بر تعامل گذاشتیم.
بعد از این مقطع چه شد؟
سال هفتاد و چهار قرارداد آلبوم دلشوره را با مرحوم بابک بیات بستم. رفتم وزارت ارشاد و تست خوانندگی دادم. البته آن موقع مثل حالا نبود. آن زمان ملودی را جدا ارائه می دادی، پارتیتور را جدا، بعد تست صدا می دادی و اگر پذیرفته می شدی، مجوز برایت صادر می شد. بعد از اخذ مجوز پروسه ضبط آلبوم را آغاز کردیم. به همراه زنده یاد بابک بیات و فواد حجازی. شاید جالب باشد بگویم سال هفتاد و چهار ما حدود هفت میلیون تومان هزینه آن آلبوم کردیم. چون می خواستیم به مخاطب احترام بگذاریم. برای همین تمام سازهای کار را زنده گرفتیم. همان آلبوم یک جنب و جوشی در بین نوازندگان انداخت. آن ها در تمام سال های قبل به موسیقی فیلم عادت کرده بودند. حالا که برای اولین بار در فضای یک کار پاپ قرار می گرفتند، خب جنب و جوش خوبی بین شان افتاده بود. آن آلبوم ضبط شد و سال ۷۵ به ارشاد ارائه شد، اما تا سال ۷۷ آلبوم دلشوره در ارشاد ماند.
دلیل این توقف آلبوم در ارشاد چه بود؟
واقعیت این است که مسئولین هنوز نمی دانستند که با این شروع دوباره موسیقی پاپ چگونه باید برخورد و آن را مدیریت کنند. خب نگران بودند. نگران برخوردهای مختلف از طرف نگرش ها و جریان های مختلف. در همین مقطعی که کار در گیر و دار ارشاد بود، یک اتفاقی در صدا و سیما رخ داد. و آن این بود که استاد علی معلم دامغانی، مسئولیت واحد موسیقی را گرفته بودند. من را دعوت کردند و به من گفتند کارت را شروع کن. و از آن زمان من دوباره وارد همکاری با صدا و سیما شدم. در همان سال هفتاد و هفت آلبوم دلشوره مجوز گرفت. البته حقیقت این است که اگر حمایت صدا و سیما نبود، راه برای وزارت ارشاد هم باز نمی شد. صدا و سیما در آن مقطع یک حمایت عالی از موسیقی پاپ کرد. این حمایت بر چهار اصل حمایت، هدایت، راهنمایی و ممیزی استوار بود. البته حضور فریدون شهبازیان، دکتر محمد سریر و… در این نگرش بی تاثیر نبود. این حمایت صدا و سیما باعث شد که وزارت ارشاد هم جرات پیدا کند و به آلبوم ها مجوز بدهد. همزمان با این آلبوم مثل هیچکس و آلبوم مشترک فصل آشنایی را کار کردیم که تمام این کارها به فروش یک میلیون نسخه رسید.
بسیاری معتقدند از آن جایی که برای شروع مجدد موسیقی پاپ در آن دوران کار اصولی وریشه ای انجام نشد، موسیقی پاپ از همان ابتدا محکوم به شکست بود. آیا شما موسیقی پاپ را شکست خورده می دانید؟ اگر بله دلیل این شکست چیست؟
تا سال هشتاد موسیقی پاپ خیلی خوب حرکت کرد. همه ارکان این موسیقی درست و اصولی پیش رفتند. مسئولین خوب حمایت کردند، مردم هم همینطور، خود هنرمندان هم در بخش های مختلف، دقت و وسواس زیادی برای هر کار به خرج می دادند که جمیع این ها پایه های قوی ای درست کردند.
البته من کمی با شما در بحث حمایت مسئولین مخالفم. اگر این حمایت این قدر خوب بود، چرا شاهد خروج یکی از مطرح ترین چهره های موسیقی پاپ از ایران بودیم؟
من راجع به افراد دیگر نمی توانم اظهارنظر کنم. اما من معتقدم مشکلات باید داخل همین مملکت حل شود. شما ببینید اولین کسی در تاریخ موسیقی پاپ بعد از انقلاب که با خواندنش مخالفت شد من بودم. پس من باید از ایران می رفتم؟ من اینطور نگرشی نداشتم. من معتقد بودم و هستم که باید ماند و مشکل را حل کرد. البته در مورد آن فرد، من فکر می کنم کمی در آن مقطع حمایت از سبکی که او به سراغش رفت، مشکل بود. اما این به آن معنا نبود که اصلا حمایت نشود. آخرین آلبوم آن خواننده در ایران مجوز گرفت و اتفاقا بسیار آلبوم موفقی هم شد. پس حمایتی بوده که آن اثر مجوز گرفته، پخش شده و به گوش مخاطب رسیده.
همانطور که اشاره کردید، صدا و سیما در آن دوران یکی از عوامل اصلی معرفی موسیقی پاپ به جامعه بود. اما این نقش طی سالیان بعد بسیار کمرنگ شد. دلیل را در چه می بینید؟
از سال هشتاد ناگهان نمی دانم به چه دلیلی صدا و سیما حمایت خودش از موسیقی پاپ را به حداقل رساند. به قول معروف وولوم موسیقی پاپ را پایین کشید. این دوران کم شدن حمایت صدا و سیما، مصادف شد با هجمه و ورود شبکه های ماهواره ای به ایران. نسل سوم مخاطبان موسیقی هم در اثر همین عوامل، سلیقه شان رفت به سمت موسیقی هایی که از آن ور آب می رسید. به نظر من آن برداشتن چتر حمایتی صدا و سیما در آن مقطع تصمیم اشتباهی بود که دلیلش را من نمی دانم. حتما مسئولین دلایل مشخص و روشنی برای این تصمیم خود داشتند. البته ارشاد همچنان مسیرش را ادامه داد. کما این که اولین کنسرت پاپ را هم من برگزار کردم. در شهر ساری و در سالنی با یازده هزار نفر گنجایش ما این کنسرت را اجرا کردیم.
تاثیر این هجمه از طریق شبکه های ماهواره ای بر موسیقی پاپ داخلی چه بود؟
بازار موسیقی بازار عرضه و تقاضاست. این یک امر طبیعی در عرصه موسیقی است. وقتی سلیقه مخاطب بنا به دلایلی که گفتم، به سمت موسیقی های آن ور آبی گرایش پیدا کرد، هنرمندان داخلی هم رفتند به سمت تولید آثاری با شکل و شمایل موسیقی های پخش شده از ماهواره. این مسئله باعث شد محتوی و نگرش هنرمندان موسیقی فرق کند. حتی این تغییر نگرش را در نگاه مطبوعات و جراید به موسیقی هم می شد دید. آن ها هم همسو با این جریان، تغییر فرم دادند. در واقع در آن مقطع همه چیر به قول شما مطبوعاتی ها به سمت زرد شدن حرکت کرد. این روند تا سال هشتاد و هشت ادامه پیدا کرد.
بعد از آن سال های اولیه، بازار موسیقی پاپ دچار یک آشفتگی بدی شد. تعداد آلبوم های ضعیف در بازار بسیار زیاد شد. و رفته رفته مخاطب اعتمادش را به موسیقی پاپ از دست داد. چرا موسیقی پاپ ما به این سمت رفت؟
البته ما آلبوم ها و هنرمندان قوی هم داشتیم که پا به عرصه گذاشتند. رضا صادقی، احسان خواجه امیری، فریدون آسرایی و خیلی های دیگر در همان دوران وارد عرصه شدند و اتفاقا موفق هم بودند.
در همان دوران شما و سایر همکاران تان که به نوعی شناسنامه موسیقی پاپ پس از انقلاب بودید، کم کار شدید. شما، علیرضا عصار، محمد اصفهانی و… دلیل این کم کار شدن چه بود؟ خودتان کنار رفتید یا شرایط شما را کنار گذاشت؟
من معتقدم هنرمند هیچ وقت نباید خودش را تحمیل کند. در آن شرایط وقتی من احساس کردم ذوق و سلیقه مخاطب به یک سمت دیگری رفته، یک هجومی هم از سوی جوانان برای ورود به بازار شاهد بودیم. در این شرایط من دیدم که گرد و غباری به پا شده و باید کمی صبر کنم تا این گرد و خاک بخواید. من کلا هیچ گاه به جریان های فردی معتقد نبودم. من به جریان کلی موسیقی پاپ معتقد بودم. و در آن مقطع دیدم که این جریان از مسیر اصولی اش خارج شده. البته طبیعی هم هست. بعد از یک دوران طولانی بسته بودن یک مسیری، وقتی آن مسیر باز می شود، فراز و نشیب هایی اتفاق می افتد. باید دست به دست هم بدهیم تا این فراز و نشیب ها کم شود و دوباره موسیقی خوب ساخته شود.
شما از جمله خوانندگانی هستید که وسواس زیادی روی آهنگ و ترانه دارید. همکاری تان با مرحوم بابک بیات یا استفاده از اشعار شاعری مانند شاملو موید این نکته است. نقش آهنگساز و ترانه سرا را بیرون از تعارفات کلیشه ای در موفقیت یک اثر در چه حد می بینید؟
ببینید یک خواننده فقط یک صدای خوب نیست. خواننده یک انتخاب خوب است. انتخاب محتوی کلام، انتخاب ملودی ساز خوب، حتی انتخاب زمان حضور و یا حضور نداشتن، همه اینها در اثر تاثیر دارد. من وقتی امروز به کارنامه ام نگاه می کنم می بینم که من از بسیاری از بزرگان آهنگسازی خوانده ام. در شعر و ترانه هم همین است. من از مولانا، شاملو، دکتر شفیعی کدکنی، محمد صالح علا و بسیاری از بزرگان دیگر خوانده ام. این ها نشان می دهد که من دنبال شخص نبوده ام. من دنبال چه کسی می گوید نبوده و نیستم. من دنبال چه می گوید هستم. این اصل من در خوانندگی است. من حتی در سبک های مختلف هم خوانده ام. که البته انتقادهایی هم به این موضوع شده است. منتهی هر خواننده ای باید سبک های مختلف را برای رسیدن به سبک خودش تجربه کند. چون خواننده که صاحب سبک نیست. این آهنگساز است که به خواننده سبک می دهد. خواننده شخصیت صدایش مثل یک بازیگر است. این آهنگساز است که آن شخصیت صدایی را کارگردانی می کند.
رابطه تان با نسل جدید خوانندگان چگونه است؟
من خودم را جدای از موسیقی پاپ نمی بینم. هرجا نام موسیقی پاپ باشد، مطمئن باشید من یک گوشه اش هستم. من بارها شده با نسل جدید نشسته ام، تشویق شان کرده ام. حتی در کنسرت های شان شرکت کرده ام. چون معتقدم این صحنه ای که باز شده، با مشقات زیاد به اینجا رسیده. با خون دل های زیاد محیا شده. برای همین هم هست وقتی نابسامانی هایی می بینم گاهی دلم می سوزد. چون از ابتدا در جریان روند کار بوده ام و دیده ام که با چه سختی هایی موسیقی پاپ دوباره متولد شد. برای همین با بسیاری از هنرمندان نسل جدید ارتباط دارم. با گروه سون، با رضا صادقی عزیز و…
کار با مرحوم بیات چگونه بود؟ برخی معتقدند که ایشان توی کار بسیار خودرای و به نوعی دیکتاتور بودند. دست خواننده را باز نمی گذاشتند. نظر شما در این باره چیست؟
من اولین کسی بودم که بعد از انقلاب با ایشان کار کردم. برای همین به شما می گویم اصلا ایشان این طور نبودند. من در زمان شروع همکاری ام با ایشان، بیست و پنج سال از ایشان کوچکتر بودم. اما ایشان زنگ می زد به من و می پرسید که ملودی چطور است؟و نظر مرا درباره کاری که ساخته بود برایم می پرسید. برای همین من معتقد نیستم که ایشان نگاه دیکتاتوری به موسیقی اش داشته است.
وضعیت امروز موسیقی پاپ داخلی را چطور ارزیابی می کنید؟
به نظر من در حال حاضر در موسیقی پاپ ما به یک عده ای خیلی خوش می گذرد و به یک عده ای برعکس اصلا خوش نمی گذرد. از آن جایی هم که من یک فرد جریان محورم، خودم را نه در آن دسته می بینم و نه در این دسته، در عین حال خودم را در هر دو دسته نیز می بینم. برای همین نگرشم این است که یک گذاری درست شده و یک میدانی باز شده در سال های اخیر، که یک عده اجازه ورود به آن را ندارند. و این اتفاق خوبی نیست. چه در حیطه تهیه کنندگی موسیقی، که البته این حرفم را با احترام به تهیه کنندگان محترم می زنم. چون می دانم چه مشقاتی می کشند در این راه. آن هم در جامعه ای که کپی رایت معنا ندارد و هزار مشکل دیگر هست، می آیند و سرمایه شان را در این راه خرج می کنند. اما واقعیت این است که امروز میدانی باز شده که همه به آن راه ندارند. به عنوان مثال در خود صدا و سیما، الان ما شاهد یک سری صدای ثابت در تیتراژهای پایانی سریال ها هستیم. شما ببینید یک سریال نود قسمتی که با بازپخشش می شود صد و هشتاد قسمت، چه میزان بیننده عظیمی دارد. برای همین تیتراژ این سریال ها شده یک بیلبورد تبلیغاتی برای خواننده. حتی من شنیده ام خواننده رقم هایی هم تازه پرداخت می کند تا تیتراژ بخواند. یعنی فضا صرفا در اختیار یک عده خاص است. یا شما توی کنسرت ها هم که دقت می کنید می بینید که باز راه برای این عده بازتر است و سختگیری ها کمتر.
خب مگر اینها بازتاب سلیقه های مردم در موسیقی نیستند؟
به هیچ وجه من با این نگاه موافق نیستم. این ها که از روز اول سلیقه مردم نبودند. تکرار باعث شده این ها تبدیل به سلیقه شوند. وگرنه من معتقدم که سلیقه هایی وجود دارد که باید امروز کشف شود. وقتی که مثلا ده تهیه کننده، ده خواننده را زیر پوشش می گیرند و به بقیه اجازه ورود نمی دهند، بازار می شود این تعداد محدود. در واقع اقبال مخاطب از این افراد نشانه سلیقه مخاطب نیست. بلکه نشانه تاثیرگذاری تکرار بر سلیقه مخاطب است. خب این که نمی شود ما در این مملکت ده تا خواننده داشته باشیم که همه چیز در اختیارشان باشد. از تیتراژ و تبلیغ و کنسرت و حمایت و همه چیز. من سنگ خودم را به سینه نمی زنم. من کارهایم را کرده ام و حقیقتش را بخواهید دیگر تمایل و انگیزه ای هم برای ادامه کار موسیقی در شکل امروزی اش ندارم. من دغدغه ام آن جوان بیست و سه ساله است که پش خط مانده. چون خودم این چیزها را تجربه کرده ام. سال هفتاد و پنج من سراغ یک تهیه کننده ای رفتم تا با او کار کنم. ایشان مرا نپذیرفت و گفت من فقط با افراد معروف کار می کنم. این گذشت تا دو سال بعد که آلبوم دلشوره مجوز گرفت، آن فرد آمد سراغ من و گفت آلبوم را بیست میلیون می خرم. آن زمان یک آپارتمان در محله ای مثل جردن، چهارده میلیون تومان بود. من به ایشان گفتم کاش همان دو سال پیش روی من سرمایه گذاری می کردید. حالا هم موضوع همین است. امروز هم جوان هایی هستند که توانایی دارند. این ها باید هدایت و حمایت شوند که موسیقی اینقدر در انحصار یک عده نباشد.
_ شما مدتهاست که کم کار شده اید. خبری از کنسرت و آلبوم جدید نیست، این سکوت و گوشه گیری تا کی ادامه خواهد داشت؟ دلیل این اتفاق چه بود؟
ابتدا باید این را بگویم که این کم کاری به دلیلی گوشه گیری نیست، من از سال ۷۴ تا سال ۹۴ نزدیک به ۱۰ آلبوم مستقل و ۶آلبوم مشترک داشتم به همین منظور فکر می کنم این حجم آثار کافی است، اینکه بیاییم سالی یک آلبوم منتشر کنیم مقداری عجیب است، به این علت که یک آلبوم موسیقی نیازمند تفکر است، زمانی که شما سالی یک آلبوم منتشر می کنید یعنی فقط می خواهید که باقی بمانید و جریان داشته باشید، از نظر من هر سه سال برای تولید و انتشار یک آلبوم موسیقی زمان مناسبی است. اما در رابطه با کنسرت حق با شماست چون من حدودا ۳ الی ۴ سال است که به روی صحنه نرفتم، آخرین اجرای من در تالار وحدت و در بزرگداشت مرحوم «نوری» بود که همراه رسیتال پیانو اجرا داشتم که چند قطعه را خواندم، اما در چند سال اخیر کنسرت نداشتم که باید کم کم به فکر آن باشم.
این سکوت و گوشه گیری چه دلیلی دارد؟
این نشان می دهد که من و همکاران هم نسل من چقدر بی عقده هستیم که کنار کشیده ایم تا فضا برای جوانان باز شود. این را می گویم چون اگر نقدی می کنم نگویند دارد سنگ خودش را به سینه می زند. من امروز امورات زندگی ام از راه موسیقی نمی گذرد که بخواهم برای به دست آوردنش متوسل به هر کاری بشوم. ما کارهایمان را کردیم و وقتی دیدیم جوان ترها آمدند، بی هیچ جنجالی کنار کشیدیم تا فضا برای آن ها باز شود.
حرف شما درست است. اما در همین فضایی که شما می گویید باز مردم یک خواننده را انتخاب می کنند و یکی دیگر را نه. این مردم هستند که انتخاب می کنند.
یادتان باشد در تمام دنیا موسیقی تین ایج، موسیقی مخصوص گروه سنی سیزده سال تا نوزده یا بیست سال، یک موسیقی پر طرفدار است. وقتی سن مخاطب از این رنج رد می شود، دیگر مخاطب آن سبک موسیقی نیست. یعنی وقتی آن مخاطب آن دوره را رد کرد، موسیقی مناسب با سن خودش را می خواهد. پس ضمن احترام عرض می کنم که به موسیقی تین ایج، به خواننده تین ایج و مخاطب این سبک موسیقی، نباید آن قدر بها داده شود که عرصه را برای موسیقی جدی تر تنگ کند. در دوران قدیم هم این گونه بود. مثلا مرحوم آغاسی از فرهاد مهراد خیلی پرطرفدارتر بود. اما این پرطرفدار بودن باعث نمی شد عرصه برای فرهاد و موسیقی اش تنگ شود. اتفاقی که امروز متاسفانه در موسیقی ما دارد رخ می دهد. مقیاس شده این سبک موسیقی. عرصه برای کارهای جدی تنگ شده. همه چیز خلاصه شده در فروش و کسب درآمد. بپذیریم که همه چیز مخاطب نیست. به مخاطب هم باید خط داد. همیشه این نیست که مخاطب به هنرمند خط بدهد. مخاطب باید خط درست بگیرد
استنباط من این است که در بازار موسیقی مقداری انحصارگرایی یا به قول معروف مافیا وجود دارد، این صحبتی است که شاید خیلی از موسیقی دان ها و خواننده ها در مورد آن راحت صحبت نمی کنند و در مورد آن ملاحضه می کنند، ولی این انحصارگرایی و دست چین کردن و این که زمینه را برای یک عده خاص باز کنند و عده ای دیگر اجازه ورود به آن را نداشته باشند در بازار آفت موسیقی ما است، اگر من بدون پرده این حرف ها را بیان می کنم به این دلیل است که من همواره تهیه کننده آثار خودم بود، کنسرت هایم را خودم برگزار کردم و حتی گاهی پخش آلبوم هایم نیز با خودم بوده است به همین دلیل نگرانی خاصی برای بیان این صحبت هایم ندارم، به هرصورت چه دوست داشته باشم په دوست نداشته باشیم این مسئله تا حدودی در موسیقی امروز ما وجود دارد. برای حل این مشکل مسئولین مربوط می بایست نظارت بیشتری داشته باشند، تهیه کنندگان موسیقی با بسط دادن انتخاب هایشان این انحصارگرایی را از بین ببرند تا استعدادهای جدید بتواند خودنمایی کنند.
_اما به نظر من تاحدودی این واژه «انحصارگرایی» صحیح نمی باشد، به این دلیل که زمانی مردم یک خواننده را دوست دارند، آلبوم هایش را می خرند، کنسرت هایش همواره با ظرفیت تکمیل برگزار می شود، پس تهیه کننده مجبور است سرمایه اش را برای چنین خواننده ای قرار دهد و به دنبال کشف استعداد که هزینه های زیادی همراه با ریسک را همراه دارد نمی رود.
با تمام احترمی که برای شما و قشر منتقد و خبرنگاران موسیقی قائل هستم با این دیدگاه مخالفم، این طور نیست که همیشه هنر به سراغ مردم برود تا ببیند آن ها چه چیزی را دوست دارند تا همان را ارائه دهد، گاهی هم نیاز است تا هنر به مردم خوراکِ موسیقیایی بدهد و ذائقه آن ها را تغییر دهد شاید مخاطب روی یک موج اشتباه به مسیری برود که خطا است، کما اینکه در سالیان گذشته این اتفاق رخ داد و با درایت مسئولین مربوطه موسیقی به مسیر اصلی خودش بازگشت، همیشه شنا کردن در جهت موج کار آنچنان مهمی نیست، گاهی نیاز است خلاف جریان موچود عمل کنی تا مسیر جدید به وجود بیاوری، باید ذوق مخاطب را تغییر داد و آن را به سوی کار صحیح آورد و از تکرار مکررات جلوگیری کرد، در امروز موسیقی ما صداهای شبیه به هم بسیار زیاد شده است، زمانی ما را به خاطر شباهت صدای مان به یکی از خواننده های قبل از انقلاب ممنوع الکار کردند اما امروز این طور نیست و بسیاری از صدا ها نازک و شبیه به هم است، آیا چون مردم این نوع صدا را می پسندند صحیح است که همه به دنبال این نوع صدا بروند؟ چون مردم این نوع صدا را دوست دارند تهیه کننده تمام این نوع صداها را جمع کند و روی آن ها سرمایه گزاری کند ؟ پس خلاقیت و نبوغ فردی و تمایز در آثار چه می شود؟ گاهی مخاطب نیاز دارد با یک صدای جدید و امضا دار مواجه شود، در امروزِ موسیقی ما خوانندگانی چون «روزبه نعمت اللهی»، «فریدون آسرایی»، «فرزاد فرزین»، «احسان خواجه امیری» و … صداهای متفاوتی محسوب می شوند و این وجه تمایز باعث می شود که در سالیان دیگر این ها مانا شوند، در هر صورت از بازار موسیقی و متولیان آن انتظار می رود فقط به جنبه مادی اثر توجه نکنند و به رونمایی و یافتن پدیده های جدید بپردازند.
_تا اینجای صحبت هایمان به صورت دیدگاه کلی به موسیقی امروز پرداختیم، حال اندکی ریز بینانه و موشکافانه تر در مورد سطح کیفی و فنی آثار امروز موسیقی بپردازیم.
هم اکنون به لطف تکنولوژِی و استدیو های مدرن شرایط به گونه ای است که از لحاظ فنی سطح کیفی آثار بالا رفته و بسیار اندک کار کم کیفیتی را شاهد هستیم، در این میان سلیقه ها مختلف ست و عده ای کار را در افکت های مختلف دوست دارند، عده ای«باس» را می پسندند و عده ای نیز «تریبل» را دوست دارند، بحث امروز ما سطح کیفی کار از لحاظ فنی نیست، بحث کمیت و تعداد کم آثار خوب تولیدی به لحاظ محتوا است، ساختار موسیقی، تنظیم، همخوانی شعر با ملودی و غیره نکات مهمی است. چرا همیشه باید یک خواننده ترانه و ملودی را انتخاب کند؟ ما ترانه سراهای بسیار خوب و کاربلدی داریم که گاهی خوب است آن ها دست به انتخاب بزنند، یعنی یک شعری را سروده و فکر می کند این شعر برای یک صدای خاص که در ذهنش است مناسب است، پس اشکالی ندارد گاهی ترانه سرا شعر را به خواننده ای پیشنهاد بدهد، برای نمونه یکی از آهنگ هایم را که ترانه سرای آن روزبه بمانی بود همین گونه بوده است، درحین ساخت اثر روزبه بمانی همواره به من می گفت: «زمان سرودن این ضعر همواره در فکرم بوده که این ترانه را یک صدای متفاوت و شبیه تو آن را بخواند».
_برنامه ای برای تولید اثر جدید ندارید؟
نزدیک به ۲سال درگیر پروژه ای با نام «از پارس تا خزر، ایران نشسته است» بودم، این پروژه در راستای همبستگی ملی، افتخار ملی، هویت ملی و وحدت اقوام ایرانی بود، کاری با موسیقی ترکیبی و تصویری بود که شامل اِلِمان های زیادی از جمله صحنه های تئاتر گونه بود، برای این ایده اتاق فکر ایجاد شد و تصمیمات لازم گرفته شد، تا مرحله پیش تولید پیش رفتیم در مورد لوکیشن های این اثر حمایت های خوبی از جانب نهاد ریاست جمهوری و صدا و سیما انجام شد، اما به دلیل حجم بالای کار نیازمند یک بودجه کلان بودیم و به یک اسپانسر قوی نیازمند بودیم که تاکنون محقق نشده است، زمانی که کشور آمریکا فیلمی مانند فیلم ۳۰۰ را می سازد و به عزت و تاریخ ما توهین می کند، یا اینکه کاریکاتوری می کشند و به مقدسات آیینی ما توهین می کنند متاسفانه هیچ اتفاقی نمی افتد، من برای این اثر سه سال زحمت کشیدم و برای ساخت آن با افراد بزرگی نشست و گفت و گو داشتیم، اما متاسفانه به دلیل مشکلات مالی هنوز زمینه شروع این پروژه ملی فراهم نشده است.
_پس باید منتظر یک اثر فاخر ملی در قالب موسیقی باشیم
دقیقا به همین دلیل من نمی توانستم با یک بودجه کم این اثر را به سرانجام برسانم، به همین خاطر ترجیح دادم صبر کنم تا با پشتوانه مناسب تری این اثر را تولید کنم.
به عملکرد خودتان نه شخص خوتان صرفا، بلکه عملکرد آن دوره خاص در اوایل دهه هفتاد در موسیقی پاپ چه نمره ای می دهید؟
حقیقت این است من کارهایی را که تا به امروز خوانده ام را دوست داشتم، نزدیک به ۱۵۰ قطعه را تاکنون اجرا کردم، هیچ کدامش سفارشی نبوده است و همه ی آن ها دلی بوده است، چه کارهای عاشقانه و چه کارهای آیینی و ملی و مذهبی همه آن ها را بر اساس تفکر و اعتقادم خوانده ام، در هرصورت زمانی که برمی گردم و کارنامه هنری ام را می بینم راضی هستم، من آلبومی را داشتم که بالای ۱میلیون نسخه فروش داشته و آلبوم دیگری را داشتم که نزدیک به ۱۰۰هزار نسخه فروش داشته است، کنسرتی را برگزار کرده ام که نزدیک به ۱۷هزار نفر مخاطب آن بوده اند سه کنسرت ۱۱هزار نفری را سولد اوت کردم و کنسرتی را برگزار کرده ام که ۵۰۰ نفر مخاطب آن بوده اند. من در این جریان جاری بودم، اول از همه خدا را شکر می کنم، سپس از مشوقان و منتقدانم تشکر می کنم، به هرحال با عنایت پروردگار و تلاش توانسته ام خودم را در این جریان محترم نگاه دارم و خدارا شکر می کنم.
اگر قرار باشد نقدی به عملکرد خودتان در دوران فعالیت موسیقی تان داشته باشید، آن نقد چیست؟
_ قطعا هیچ گاه نمی توان عنوان کرد که انتقادی به کار وارد نیست، من همواره به آثارم با دیدگاه انتقادی نگاه می کنم، به همین دلیل هیچ گاه به صورت کامل از آثارم لذت نمی برم زیرا آن نگاه منتقدانه اجازه لذت را نمی دهد.
در بین خوانندگان هم دوره خودتان کسی بود که از کارهایش لذت ببرید و آثارش را گوش دهید؟
_حقیقتا همه آن ها آثاری را داشته اند که من می توانم از موسیقی آن ها لذت ببرم، «محمد اصفهانی»، «علیرضا عصار»، «قاسم افشار»، «مرحوم ناصر عبداللهی» و سایر دوستان دیگر بوده اند که کار خوب ساخته اند و من لذت بردم.
از نسل جدید خواننده ها چه کسانی را می پسندید؟
_حقیقتا این نسل از موسیقی که شروع آن از سال ۸۶ به بعد بود نسل با استعدادی بوده است، افرادی مانند «رضا صادقی»، «گروه سون»، «فرزاد فرزین»، «فریدون آسرایی» یا فردی مثل «مهدی مقدم» که بعد از مدتی از بازار موسیقی ناپدید شد ولی حالا منتظر کنسرتش هستیم، من اصولا با صداهای امضا دار و شاخص ارتباط برقرار می کنم.
آینده موسیقی پاپ داخلی را چگونه ارزیابی می کنید؟
_ من منتظر یک حرکت جدید و جدی هستم و ازین تکرار مکررات خسته شده ام، مدت هاست شاهد یک اتفاق نو نبوده ایم. کنسرت ها به شدت تکراری شده اند، آلبوم های موسیقی یک روال ثابت را پیش گرفته که نیاز به یک تغییر دارد، امیدوارم به زودی شاهد این تغییر باشیم.
صحبت آخر
_آرزو دارم عزت، کرامت، سلامت و ثروت شامل شما، مخاطبان شما و همه همکاران من بشود.
در پایان از شما و سایت خوبتان بابت این مصاحبه خوب تشکر می کنم و آرزوی توفیق روز افزون برایتان دارم.