ورود به حساب کاربری



بازیابی کلمه عبور



جهت ثبت نام در رادیو پدیده اینجا کلیک کنید
نویسنده : -------
|
تاریخ : دوشنبه 18 آبان 1394 - ساعت 13:36:58
چاپ خبر

نوازندگی عشقم است اما خواندن علاقه‌ام است

علیرضا میرآقا یکی از ترومپت‌نوازان حرفه‌ای موسیقی که هم تجربه کار در ارکسترهای سمفونیک را دارد و هم صدای سازش را از ارکسترهای پاپ شنیده‌ایم، مانند برخی دیگر از موزیسین‌ها و نوازنده‌ها تصمیم گرفته به سمت خوانندگی بیاید، هر چند که میرآقا این فعالیت خود را ده سال پیش آغاز کرد و آلبومی هم از او برای کودکان با همکاری «رامبد جوان» منتشر شد اما هیچ‌گاه به صورت رسمی از خود به عنوان خواننده نام نبرد.

نوازندگی عشقم است اما خواندن علاقه‌ام است

حالا با قطعه «بانو» که در فضای مجازی منتشر شده، میرآقا رسما ورود خود به دنیای خوانندگی را اعلام کرده؛ دنیایی که او معتقد است در آن خواننده باید همیشه مدیون نوازنده‌هایش باشد.
 
* اینطور که مشخص است قطعه «بانو» قرار است به عنوان شروعی برای فعالیت‌های شما در زمینه خوانندگی باشد. می‌خواهید به صورت انتشار تک قطعه در این زمینه فعالیت کنید یا به فکر تهیه آلبوم هم هستید؟
فکر می‌کنم فعلا تک‌قطعه منتشر کنم چون دوره آلبوم کمی گذشته و سخت شده است. با تهیه‌کننده و ناشر‌ها که صحبت می‌کنم، دغدغه کپی رایت دارند؛ چون آلبومی که با هزار زحمت جمع و منتشر می‌شود را افراد به راحتی کپی می‌کنند. از همه مهم‌تر اینکه سلیقه مردم نسبت به گذشته که قصد داشتم بخوانم و البته این کار را هم کردم اما آن آلبوم منتشر نشد، عوض شده و خیلی سلیقه آن‌ها سخت شده است. اصلا نمی‌توانی حدس بزنی این‌ها همان‌هایی هستند که موسیقی زیرزمینی گوش می‌کنند (البته موسیقی زیرزمینی برای من قابل احترام ست)، همین آدم‌ها حامی و نیما مسیحا گوش می‌کنند و همین‌ها «چارتار» و «پالت» و «کامنت» را هم گوش می‌کنند. سلیقه‌ها خیلی «سخت» شده برای همین ترجیح می‌دهم به صورت تک قطعه جلو بیایم تا ببینم کدام یک بیشتر مورد پسند مردم قرار می‌گیرد تا شاید از این طریق بتوانم کمی به سبک و سیاق مردم پیش بروم. با اینکه این کاراکتر را ندارم و دوست دارم از تمام توانایی‌هایم استفاده کنم و این کار را هم خواهم کرد، اما مردم برایم مهم هستند چون اقلیت، همکاران من هستند و اکثریت مردم‌اند و باید کاری را بکنم که مردم بیشتر دوست دارند.
 
* یعنی چه که سلیقه مردم سخت شده؟
یعنی همه نوع موزیکی گوش می‌کنند اما مخاطب یک سبک خاص نیستند. در این همه چی گوش کردن هم باز مشکل وجود دارد؛ یعنی مثلا موزیکی رپ چیزی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم وجود دارد اما مردم فقط کارهای سه، چهار خواننده رپ را گوش می‌کنند و باقی را گوش نمی‌کنند. یا مثلا موزیک آرام گوش می‌کنند اما خب بعضی‌ها را می‌پسندند و برخی را نمی‌پسندند. یا در مورد شعر‌ها باید بگویم که شعر و ترانه الان خیلی سخت شده‌اند و نمی‌دانی باید مثبت بخوانی یا منفی، عاشقانه یا اجتماعی و کدوم بیشتر طرفدار دارد؟! الان خواسته‌ها و سلایق خیلی گوناگون و متنوع شده‌اند.

من عاشق موزیک فانک، دیسکو فانک و آمریکای لاتین هستم اما این نوع موسیقی بین مردم خیلی طرفدار ندارد. «امید حاجیلی» در اولین آلبوم خود این کار را کرد. آن آلبوم بسیار تمیز بود و واقعا کیفیت درجه یکی هم داشت اما آن اتفاق که باید نیفتاد و باعث شد راه امید تغییر کند و به سمت سلیقه مردم برود اما هنوز کیفیت سازبندی و پخش موزیک او پایین نیامده است.

در این سال‌ها که در موسیقی پاپ فعالیت کرده‌ام متوجه شده‌ام که نه در ایران بلکه در تمام دنیا، مردم عام با کارهایی ارتباط برقرار می‌کنند که حرف دلشان باشد، کلام ساده داشته باشد و ملودی به گونه‌ای باشد که بتوانند آن را زمزمه کنند. خیلی از همکاران هم این کار را کردند اما همانطور که می‌دانید دنیای موسیقی کاملا سلیقه‌ای است یعنی کسی نمی‌تواند بگوید فلان موزیک خوب است یا بد. من ترجیح می‌دهم کلام و ملودی ساده را با تکنیک ایده‌آل خودم بخوانم اما بک گراند کارم یعنی تنظیم و رنگ‌بندی موسیقیِ خاصی داشته باشم. قطعه «بانو» هم به همین شکل است و همانطور که شما گفتید؛ یک موزیک کاملا ساده با سازبندی خلوت و صداهای الکترونیک و یک خط ملودی روان که در ذهن می‌ماند. این را هم بگویم که حضور آرش سعیدی (گیتار باس) و رضا تاجبخش (پیانو) رنگ این اثر را خیلی تغییر داد. علاوه بر این خود واژه «بانو» کلمه تاثیرگذاری است. مخصوصا اینکه می‌دانم خانم‌های مملکت من این کلمه را خیلی دوست دارند. پس در این زمینه راهی که مردم دوست دارند را می‌روم اما در رنگ‌بندی موسیقی فکر نمی‌کنم هیچ‌گاه حاضر باشم چیزی غیر از سلیقه خودم استفاده کنم. مردم باید کم‌کم به ملودی‌هایی که به سمت و سوی استایل جز می‌رود عادت کنند. ما خیلی نوازنده‌های خوبی در این زمینه داریم اما رضا تاجبخش چون خیلی بیشتر با این فضا و حال و هوا در موسیقی پاپ حضورداشته، خوب می‌داند که این نوع ملودی‌ها را چگونه اجرا کند که هم تخصصی باشد و هم از از نظر عام مردم، گوش‌نواز باشد. مردم ما ساز زهی را خیلی دوست دارند اما به شخصه استفاده‌ای که در موسیقی این روز‌ها از این ساز‌ها می‌شود را نمی‌پسندم؛ اصطلاحا می‌گویند ترکیه‌ای ساز زدن که در هر اثری هم آن را می‌شنویم. اما خودم ترجیح می‌دهم از این استایل در کار‌هایم استفاده نکنم و به جای آن از سولوی گیتار باس یا ترومپت خودم با یک استایل دیگر استفاده کنم. نمی‌گویم هیچ‌گاه استفاده نخواهم کرد اما می‌گویم اگر قرار است تغییری حاصل شود، ترجیح می‌دهم آن شعر و ملودی ساده را از مردم نگیرم.
 
* شما در این اثر از سازهای زهی استفاده نکرده‌اید اما در بخشی از سولوی پیانو، به سمت جز ترکی هم می‌روید.
بله. به هر حال افرادی که آذری یا ارمنی و اقلیت هستند یک استایل موسیقی دارند که در آن‌ها از یک‌سری نت‌ها و تریل‌های (اجرای دو نت پشت هم با یک سرعت خاص) نیم‌پرده‌ای خیلی استفاده می‌شود و آن‌ها چه بخواهند، چه نخواهند متوجه می‌شوند که چقدر این بخش از کار شبیه موسیقی خودشان است و قطعا با آن می‌توانند ارتباط برقرار کنند. من عاشق موسیقی آذری هستم و بدون شک یک موزیک آذری منتشر خواهم کرد.
 
* اینکه بعد از ۱۸ سال به صورت حرفه‌ای کار موسیقی کردن بخواهید به سمت خوانندگی بیایید از کجا نشات می‌گیرد؟ به هر حال این یک سنت قدیمی است که نوازنده‌ها یا آهنگسازان به سمت خوانندگی می‌روند؛ به طور مثال در دهه پنجاه از افرادی مثل حسن شماعی‌زاده تا حال حاضر که موزیسین‌های ما مثل میثم مروستی، امید حاجیلی و باقی هنرمندان به این سمت آمده و همچنان هم می‌آیند.
آدم‌هایی مثل میثم مروستی، امید حاجیلی، پدرام کشتکار و رضا تاجبخش خیلی شناخته شده هستند و زمانی وارد عرصه خوانندگی شدند که جایگاه خیلی خوبی در قالب یک موزیسین داشتند. من خودم اگر به خواندن روی آورده‌ام به این دلیل است که خواندن را همیشه دوست داشته‌ام اما هیچ‌گاه تمام زندگی هنری من نبوده است چون نوازندگی عشقم است اما خواندن علاقه‌ام است. ولی اگر الان به خواندن روی آورده‌ام به این دلیل است که شاید بتوانم شرایط مالی زندگی‌ام را تغییر دهم. من در این سال‌ها نوازندگی کرده‌ام و خداروشکر در جایگاه خودم شناخته شده هستم اما واقعیت این است که در این سن و سال از لحاظ مادی یک‌سری آرزو‌ها دارم که هر چه در نوازندگی تلاش می‌کنیم، آنطور که باید و شاید فراهم نمی‌شود برای همین تصمیم گرفتم شرایط را کمی تغییر دهم. باز هم می‌گویم که از نوازندگی دور نخواهم شد و حتی اگر خواننده شوم با برخی گروه‌ها روی استیج ساز خواهم زد. من به هر حال آدم زجرکشیده و زحمت کشیده‌ای در بخش نوازندگی هستم و این راه را هم رفته‌ام. امیدوارم که اگر خدا خواست و توانستم در مسیر خوانندگی پیش بروم، هیچ‌گاه فراموش نکنم که من یک نوازنده هستم و همیشه شرایط نوازنده‌ها را درک کنم. آن‌ها خیلی عزیزند و خواننده‌ها باید مدیون آن‌ها باشند اما بعضا پیش می‌آید که آنطور که باید از آن‌ها تقدیر نمی‌شود. در حال حاضر به طور مثال در یک کنسرت خواننده چندین میلیون دستمزد می‌گیرد و مثلا یک پنجاهم آن را نوازنده می‌گیرد! همه جای دنیا اینگونه است اما نوازنده به حق و اندازه خودش دستمزدش را دریافت می‌کند. تکلیف خودش را می‌داند و از تور یک سال خود باخبر است. به هر حال ما یک‌سری قوانین داریم که دست خود ما نیست و بالاسری‌ها تصمیم گیرنده هستند ما هم پذیرفته‌ایم اما مثلا وقتی برخی کنسرت‌ها کنسل می‌شود، باید این را در نظر بگیریم که اگر حق کنسلی به خواننده داده می‌شود، بخشی از آن باید به نوازنده هم تعلق پیدا کند.

درباره مبحث خوانندگی هم اضافه کنم که قطعا همه ما دوست داریم معروف باشیم اما من شخصا محبوبیت را بیشتر دوست دارم. حالا در جایگاه یک نوازنده فکر می‌کنم مخصوصا از سال ۸۸ به این طرف، این اتفاق برای من افتاده است که همکاری من با گروه «بنیامین» و «آریان» خیلی به این روند کمک کرد. البته این را هم بگویم که دلم می‌خواهد ببینم اصلا مردم صدایم را دوست دارند یا نه؟
 
* فکر می‌کنید تا چه اندازه آمدن موزیسین‌ها به سمت خوانندگی از این نشات می‌گیرد که فکر می‌کنند آن اتفاقی که باید در حال حاضر در خوانندگی نمی‌افتد و شاید فکر می‌کنند به واسطه پیشینه‌ای که در شناخت موسیقی دارند، امکان دارد بتوانند اتفاقات بهتری در این زمینه رقم بزنند؟ اصلا فکر می‌کنید این روز‌ها چقدر خواننده‌ به اصطلاح شش دانگ داریم؟
می‌توان گفت یک تعداد خواننده خیلی خوب داریم که من الان می‌توانم دو نمونه آن‌ها را مثال بزنم که خیلی دوستشان دارم: «حامی» و «نیما مسیحا» که آن‌ها را جزو خواننده‌های شش دانگ می‌دانم. حتی مانی رهنما می‌تواند یک جاهایی جزو آدم‌های شش دانگ باشد. یا خشایار اعتمادی بسیار خواننده قابلی است و خواندن را خیلی خوب می‌داند. موسیقی را هم خوب می‌داند و دوره آن را هم گذرانده، علیرضا عصار هم بلد است. باید بگویم که علم موسیقی تا حدی برای خواننده نیاز است. من خودم ساز می‌زنم و متوجه می‌شوم که یک‌جاهایی خواننده، ناخودآگاه در یک گام دیگر می‌خواند. البته این را هم در نظر بگیرید که ما خیلی چیز‌ها نداریم، ما سالن کنسرت فقط «تالار وحدت» و «رودکی» را داریم و بقیه، سالن همایش هستند. حتی بعضی از خواننده‌ها هنوز نمی‌دانند که چطور باید در یک ریتم بخوانند. من فکر می‌کنم تمام این‌ها به خاطر عدم داشتن مینیمم علم موسیقی است و گذراندن یک دوره تئوری موسیقی و سلفژ جز واجبات برای خواننده‌ها است.
 
* شاید این سوال خیلی کلیشه‌ای باشد اما فکر می‌کنید موسیقی پاپ ما الان در چه وضعیتی قرار دارد؟
به هر حال مانند موسیقی پاپ سایر کشور‌ها نیست. ما ممکن است کارهای مختلفی به زبان‌ها مختلف گوش کنیم مثل یونانی، عربی، انگلیسی و... و جزو آرشیومان هم باشد اما کدام اثر پاپ ایرانی به این شکل در کشورهای دیگر شنیده می‌شود؟ موسیقی جدید Adele چند روز پیش منتشر شد و تمام دنیا را گرفت اما موسیقی ما هنوز انقدر تاثیرگذار نیست که فارغ از زبان، به واسطه موزیک و نوع ملودی به گوش باقی آدم‌ها برسد. من هنوز هم نمی‌دانم در دهه پنجاه ما چه اتفاقی رخ داد که هنوز هم آدم‌ها می‌توانند کارهای آن زمان را زمزمه کنند. فکر می‌کنم ما در این سال‌ها فقط بین خود ایرانی‌ها توانسته‌ایم پیشرفت کنیم یعنی یک زمان موسیقی لس‌آنجلسی غالب بود اما الان موسیقی داخل ایران غالب است.
 

کارکترهای دیگر صدایم را هم رو خواهم کرد
 
* شما کاراکتر صدای متفاوتی دارید و شاید چیزی که مردم از کاراکتر شما می‌دانند، یک شخصیت شیطون و شلوغ باشد که دنبال کارهای شاد و ریتمیک است. اما «بانو» یک کار عاشقانه غمگین است. چرا خواستید شروع فعالیتتان در خوانندگی با این نوع موسیقی باشد؟
درست می‌گویی. من یک کاراکتر شاد در صدایم دارم که قبلا به اشتباه می‌گفتند علیرضا میرآقا جَز می‌خواند. اما من جَز نمی‌خوانم. یکی از علاقه‌مندی‌های من این است که شعر فارسی را به سبک اروپایی بخوانم. حالا چند سالی است که خواننده جوانی در مارکت موسیقی آمده به نام «کامیار» که خیلی موزیسین قابلی هم هست و از آن به بعد گفتند که میرآقا، «کامیاری» می‌خواند. از این کاراکتر صدا خیلی استفاده کرده‌ام که آخرینِ آن مربوط به تیتراژ سریال «عشق تعطیل نیست» بود. اما حس کردم اگر الان با کاراکتر نرم صدایم جلو بیایم بهتر باشد و خواستم این بخش از صدایم را هم نشان دهم. من قابلیت خواندن مدل‌های مختلفی از موسیقی را دارم اما خواستم اول با این کاراکتر وارد بازی شوم. در آینده قطعا دیگر کاراکترهای صدایم را هم رو خواهم کرد.
 
* ممکن است بخواهید «رپ» هم بخوانید؟
نه. با اینکه در این سبک و سیاق هم خوانده‌ام اما رپ کار من نیست. در موسیقی رپ چند نفر هستند که کارشان را دوست دارم که یکی از آن‌ها «یاس» است.
 
* «هیچکس» را چطور؟
من یک اخلاق بد دارم؛ آن هم اینکه برای من کاراکتر و نوع استایل و پوشش ظاهری افراد مهم است. «یاس» همیشه یک پسر با تیپ کژوآل و بعضا اسپورت بوده که مو و ریش خاصی هم نداشته و همیشه حرف‌هایش خیلی زیبا و دلچسب بوده است و در جامعه آنچه که می‌گوید را کاملا حس می‌کنی. «هیچکس» هم این قابلیت را دارد اما نوع گویش «یاس» ساده‌تر از «هیچکس» است و من نمی‌توانم برخی از واژه‌هایی که «هیچکس» می‌خواند را متوجه شوم. قبلا نسبت به موسیقی رپ گارد داشتم اما الان هیچ گاردی به این نوع موسیقی ندارم.
 
* راجع به کلام صحبت کردید، ما در قطعه «بانو» با کاری روبه‌رو هستیم که تنظیم خوبی دارد و سطح نوازندگی‌ها بالا است، ملودی ساده و روانی دارد و با یک وکال‌ تر و تمیز هم خوانده شده. اما شاید در کنار این پکیج موسیقی، ترانه‌ای که می‌شنویم خیلی نتواند آنطور که باید خودش را نشان دهد.
این کار ده سال پیش ساخته شده و در واقع یک آدم، با تجربه آن زمان خود این شعر را سروده است. اینکه چرا نخواستم شعر را تغییر دهم برای این بود که همین احترام «بانو» و سادگی‌اش را دوست داشتم و همین موضوع بود که باعث شد چند نفری که این کار را در گذشته گوش کرده بودند، با آن ارتباط برقرار کنند. «بانو» را خیلی از اطرافیان من شنیده‌اند و می‌توانند حتی آن را بخوانند، که این به دلیل ملودی روان و شعر کاملا ساده آن است. من این سادگی را دوست دارم.
 
* این قطعه را ده سال پیش با همین تنظیم ساخته بودید؟
ملودی و شعر همین بود اما با تنظیم بردیا کیارس که خیلی ارکسترال بود و هارمونی و ارکستراسیون حرفه‌ای‌تری داشت. آن زمان وقتی «بانو» با این تنظیم شنیده می‌شد، مردم با شعر و ملودی خیلی راحت ارتباط برقرار می‌کردند اما تنظیم برایشان سنگین بودند. درباره آدم‌های معمولی صحبت می‌کنم چراکه موزیسین‌ها همه آن تنظیم را دوست دارند. من «بانو» را در بهترین وضعیت زندگی‌ام ساختم اما نمی‌دانم حال آن لحظه چه بود که ملودی انقدر ساده و روان ساخته شد.
 
* سلیقه خودت به کدام یک از این ورژن‌ها نزدیک‌تر است؟
به همین ورژن دوم که پخش شده است.
 
* آن ورژن اول که با تنظیم بردیا کیارس ساخته شد را نمی‌خواهید منتشر کنید؟
آن پروژه الان متاسفانه گم شده و نتوانستیم پیدایش کنیم. اگر پیدا می‌شد شاید می‌خواستیم که با یک میکس و مستر درست، آن را هم ارائه کنیم.
 
* شما چندین سال در ارکستر سمفونیک ساز زده‌اید و الان بیشتر به سمت ارکسترهای پاپ آمده‌اید. قصد ندارید دوباره کارهای سمفونیک انجام دهید؟
از سال ۷۸ تا آخر ۸۶ در «ارکستر سمفونیک» ساز زده‌ام. آن زمان ما فقط حقمان را طلب کردیم و حقوق عقب افتاده‌مان را خواستیم اما به ما اَنگ خرابکار زدند! همانجا دلم شکست و از «ارکستر سمفونیک» بیرون آمدم. من ۹ سال از زندگی‌ام را برای «ارکستر سمفونیک» گذاشتم و دروغ هم نگویم گاهی دلم برایش تنگ می‌شود. اما انقدر دلگیرم که حاضر نیستم دیگر با این ارکستر ادامه دهم. حالا «ارکستر سمفونیک» دوباره از اسفند سال گذشته شروع به فعالیت کرده است. به من هم به واسطه اینکه بار‌ها اعلام کرده‌ام دیگر به این ارکستر برنمی‌گردم چیزی مبنی بر اینکه به ارکستر بروم به من نگفتند اما اگر می‌گفتند هم نمی‌رفتم. آقای رهبری موزیسین بزرگی هستند اما روند خاص اخلاقی و رفتاری داشتند که با من جور در نمی‌آمد.
 

علیرضامیرآقا, ترومپت, ارکسترسمفونیک, پاپ, خواننده,
آمار بازدید : 1,228
تعداد نظرات (0)
ارسال نظر
لطفا صبر کنید...
 

پر بازدید ترین آهنگ ها

View More ▶

ارتباط با ما

کاراکتر باقی مانده : 500