محمدخرمینژاد یکی از چهرههای فعال و حرفهای موسیقی پاپ و راک است. عمده فعالیت وی بهعنوان نوازنده و رهبر ارکستر رضایزدانی است وی ملودی و تنظیم بسیاری از قطعات یزدانی را برعهده داشتهاست. این نوازنده وآهنگساز در خصوص وضعیت کاری خود و کمبودهای موسیقیایی ایران گفتوگوی صمیمانهای با رادیو پدیده انجام داده است:
موسیقیهایی که شما میسازید در چه سبکهایی هست و میتوانیم شما را یک موزیسین تخصصی راک بدانیم؟
به غیراز راک سبکهای دیگرهم کار میکنم.من تحصیلاتم درحوزه موسیقی بوده و درس موسیقی خواندهام، سبک زیادمعنایی برایم ندارد، توانایی سبکهای دیگرراهم دارم، هرسبکی باشد برایم فرقی نمیکند من در سبک های پاپ،راک،فرانک،جز،بلوز و ... کارکرده ام ولی چون ما در ایران هستیم به دلیل ممیزیهایی که هست خیلی نمیشود به صورت تخصصی سبکی را دنبالکرد واینکه فرهنگ موسیقی درست جا نیفتاده است.از اول فقط پاپ وسنتی بوده بنابراین کارکردن در سبک های دیگرخیلی سخت است.طرفدارانش کمتروخاصتر هستند. وقتی ترانه روی کار میآید وباز هم بخاطر ممیزی ها درست نمیشود گفت این موسیقی راک است یا متال یا هرچیز دیگر، اکثرامیشود پاپ راک، یعنی پاپ همراه این موسیقی است، ولی من سعی کردم در هرسبکی که بوده بهترین کارخودم را ارائه بدهم و امضای خودم را داخل کارهایم داشته باشم .
شما در کارهایی که انجام دادهاید و ملودی و تنظیمهایی که داشتید یک امضای خاصی با تمام تفاوت سبکهایتان در کارهایتان دارید و آن ارکسترال بودن کارهاست، اصرار خاصی برای کارهای ارکسترال دارید ؟
من چون معمولا خودم سازها را به صورت زنده ضبط میکنم، با موسیقیهای پاپی که متداول هست تفاوت دارد و چون من غالبا بیشتر کارها ملودی خودم هم هست تم کار به فضای ذهنی خودم نزدیکتراست. در تجاربی که به دست آوردهام_ موزیک گوش دادهام یا کار کردهام ودرس خواندهام_ سازلایو همیشه روح وتازگی دارد. مثلا در موزیک هایی که 40،50سال پیش ساخته شدهاند، الان گوش میدهیم ولذت میبریم اما کارهایی که مربوط به 15،20سال پیش میشود اکثرا ازسمپل استفاده کردند وساز، لایو نبوده خیلی نمیتوانی گوش کنی. موزیکهایی که اکثرا الکترونیک هستندبا اینکه یک شبه آمدهاند وهمه گوش کردندودیدند بعداز شش ماه یا نهایتا یک سال تاریخ انقضایشان تمام میشود وبعد ازآن اصلا نمیتوانی به موزیک گوش بدهی.حس وحالش از بین میرود. چون ساز لایو در آن نیست و روح موسیقی را در آن نمیبینی. برای همین سعی میکنم موزیکی بسازم که روی آن فکرشده باشد و روح داشته باشد.
شما چند سال است که با ارکستر رضا یزدانی کار میکنید، سعی ندارید با خوانندهای دیگر یا ارکستر دیگری کار کنید؟
من در بحث نوازندگی چون سرپرست بند رضا یزدانی هستم باید همیشه همراه گروه باشم، این موزیکها به سلیقه من نزدیکتر هستند.
بهروز پایگان قبلا بعنوان رهبر ارکستر معرفی شده بود، دیگر در ارکستر نیست؟
بهخاطر کار و زندگیش درایران نیست و درکانادا زندگی میکند. سرپرستی بند بهعهده من بودهاست، سعی کردم زیاد درکنسرتها گفته نشود و آن دوستی از بین نرود، چون من واقعا احساس میکنم ما 4،5تاموزیسین هستیم که قبل از آن باهمدیگردوست هستیم و نیاز نیست همه چیز مشخص باشد ولی الان رضا تصمیم گرفته که این باید حتما اعلام بشود و جدی تر کار ادامه پیدا کنه و در کنسرتهای آتی این موضوع اعلام میشود.
ارکستر رضایزدانی خیلی وقت است عوض نشده،تصمیمی برای تغییر یااضافه شدن فردی در آن ندارید؟
بهخاطر سبک موزیک ما سازهای دیگری داخل کار نیست. مخصوصا در کنسرت چیزی که شما میشنوید، تقریبا سعی میکنیم موزیک صدای راک بدهد، آلبوم پاپ هست وسازهای دیگر نیز درآن وجود دارد اما در کنسرت برنامه را جوری تنظیم کردهایم که فقط صدای راک بدهد. گیتار و درام کفایت میکند، کیبورد کمتر کمک میکند که کار پاپتر و جذابتر بشود. ما مدتها است ساز ساکسیفون استفاده میکنیم، یک مدت هم دف استفاده کردیم، شاید در کنسرت های بعدی ساز دیگری اضافه شود. در خصوص تغییر اعضا هم ما یک مدت ایمان جعفری پویان ساکسیفون میزد و بعد کسی دیگر آمد، چون گروه ما باهم خیلی صمیمی است لازم نبود که اعضا عوض شوند و نوازندهها هم تا جایی که بتوانند با گروههای دیگر کار نمیکنند.
علاقه شخصی شما و اولویتتان در نوازندگی است یا آهنگسازی و تنظیم؟
من یک آهنگسازهستم که گاهی نوازندگی هم میکند. یعنی آهنگسازی برایم در درجه اول است وفکرمیکنم در آهنگسازی بهتراز نوازندگی هستم. وقت بیشتری برای آهنگسازی میگذارم و دلیل دیگرهم مسائل مالی است، مثلا اگر من برای آهنگسازی یک اثر یک هفته وقت بگذارم 10 برابر پول یک شب نوازندگی در کنسرت را دریافت میکنم. نوازندههایی که صرفا نوازنده هستند زندگیشان نمیچرخد مگر اینکه نوازنده خیلی حرفهای باشد، هرشب اجرا داشته باشد و باهمه خوانندهها کارکند که آن هم یک زندگی کاملا معمولی دارد. من اگر نوازندگی میکنم بیشتر بهخاطر رفاقت با رضا است.
جایگاه تنظیمکنندهها را در ایران مثبت میبینید و اینکه چرا در این سالها بیشتر عوامل موسیقی مثل تنظیمکنندهها، ترانهسراها به سمت خوانندگی رفتند؟
بهخاطر اینکه داخل ایران کسی که بیشترین سود را میبرد، چه از لحاظ شهرت چه از لحاظ مسئله مالی خوانندههاهستند. آهنگساز سال ها درس خوانده، زحمت کشیده، هزینه کرده اما یک صدم اتفاقی که برای خواننده میافتد برای آهنگساز نمیافتد. شاید خواننده زحمت زیادی نکشیده و اتفاقی خواننده شده، پول خوبی هم میگیرد. چه بسا که بعضی از آهنگسازان از لحاظ حسی بهتراز خوانندهها میخوانند، برای همین خیلی هاگفتند چرا برای بقیه بسازیم معروف شوند؟ برای خودمان میسازیم. چون یک چیز تبلیغاتی است من خودم با اینکه با این کار مخالفم اما یک حسی قلقلکم داد که این کار را انجام بدهم. شاید به صورت حرفهای این کار را انجام ندهم اما برای یکم بهتر دیده شدن شاید هراز گاهی این کار را بکنم. بیشتر بهخاطر همین است که آهنگسازهاو تنظیمکنندهها به سمت این کار میروند، تنظیمکنندهها بیشتر، بهخاطر اینکه اسم تنظیم کننده اشتباه است، مخصوصا داخل ایران«ملودی ساز» هستند و دقیقا در تمام دنیا با همین واژه ملودی است، یعنی نغمه یعنی آهنگین کردن ترانه. تنظیمکننده درموسیقی هیچ کجای دنیا معنا ندارد. درموسیقی آهنگساز است که این کارهارا انجام میدهد. در موزیک پاپ، امروزه کسانی هستند که به معنای واقعی کلمه تنظیم میکنند. کسانی که صرفا موزیکهای الکترونیک میسازند. قبلا موزیک ساخته شده و مثل پازل این هارا کنارهم میچینند. نه نیاز به سواد دارد نه هنر، فقط با صداهایی که از قبل ساخته شده بازی میکنند و میبینیم که خیلی از کارها به یکدیگر نزدیک شده اند. به آنها میشود گفت تنظیمکننده اما من که نت مینویسم و برای نوازندهها توضیح میدهم، آهنگسازهستم.
در اروپا کسانی که موزیک کار میکنند حق کپیرایت دارند، این مساله در بین هنرمندان ایرانی در چه وضعیتی است؟
این که بحث اصلی ماست، من اگر کپیرایت داشتم آهنگی که میساختم مبلغش دراین حد نبود. دو اینکه خواننده هرچقدر با آن کار معروف شود به من هم یک درصدی میرسید، یعنی هرچه آلبوم بیشترفروش میرفت به نفع من هم بود، هرجایی که این اثر استفاده شود یک درصدی به من میرسید. قانون مملکت ما است دیگرکه افغانستان جز کپیرایت شده، اما ایران هنوز نشده است. تنها قانونی که در سال های اخیر کمی به ما کمک کرد و من همیشه در قرار دادهایم مینویسم این است که اثر هنری به هیچ عنوان فروختنی نیست و فقط در رهن و اجاره آن طرف است. به مدت یک سال یا دو سال و اگر خواست دوباره از آن آهنگ استفاده کند باید دوباره قرارداد بنویسد.
در چندسال اخیر خوانندههای زیادی برای جذب سلیقه موسیقی تینیجری و مخاطبش تلاش میکنند و از سبک خودشان دور میشوند، جایگاه موسیقی تینیجری در ایران را چگونه میبینید؟
جدیدا خیلی به این موضوع پرداختم، چون باید از ریشه این موضوع حل بشود. در همه دنیا یک موزیک تینیجر وجود دارد یک موزیک بزرگسال. متاسفانه ما چنین چیزی در ایران نداریم به عنوان موزیک تینیجر، چرا؟ بهخاطر اینکه خوانندههای معروف ما بالای 40سال سن دارند. نمیتوانند برای نوجوان 13،14ساله کار کنند. این نوجوان چرا باید موزیک غمگین یا نوستالژیک یا چیزی که نمیتواند با آن ارتباط برقرارکند گوش بدهد؟ در سبک سنهایی که کنسرت میروند پایین است، بنابراین همه این ها نوجوان به حساب می آیند.70درصدنوجوان هستند. لازم است که موزیک تینیجر برای ما ساخته بشود ولی تینیجر درست. موزیک شش وهشت تینیجر نیست، خیلی ها شاید جاستین بیبر را قبول ندارند اما معروفترین خواننده تینیجر است. هم از لحاظ معروفشدن و هم از لحاظ درآمد دنیا را تکان داده، خیلی ها میگویند خواننده نیست، قبول ولی نیاز مردم است و او این نیاز را برطرف کرده است. حالا موزیک تینیجر شده موزیک رپ! آنهم بد نیست، اما به شرطی که همه چیز آن روی اصول باشد و المانهای رپ را داشتهباشد. هیچ سبکی بد نیست. موزیکِ خوب بد نمی شود،اگر بد شده ما بدش کردهایم، یعنی آن کسی که موزیک را ساخته کارش را بلد نبودهاست. موزیک راک، متال، رپ، کلاسیک همگی خوب هستند اما ما ضعیف شده این هارا به مردم میخورانیم. فرهنگ سبک شنوایی موسیقی ما خیلی پایین است، هرموزیکی منتشر شود مردم آن را گوش میکنند.
این ضعف موسیقیها به خاطر این است که خیلی از خوانندهها عقیده دارند باید طبق مارکت و سلیقه مخاطب پیش بروند؟
این کار اشتباه است.مگر چند درصد مخاطب ما درمورد موسیقی میداند؟ حداکثر10درصد، آن 90درصد هرچیزی که ما عرضه کنیم گوش میکنند و دوست دارند. مثلابعضی خواننده ها به چه دلیل مردم به این موزیکها گوش میکنند؟ بهخاطر اینکه نمیدانند موزیک خوب چیست. خیلیها اصلا موزیک خوب نشنیده اند. چه موزیک پاپ خوب، چه کلاسیک خوب، فرقی نمیکند. ته تهش ابی و داریوش گوشدادهاند. اگر موزیک خوبی شنیده باشند. من نمیتوانم بگویم موزیکی که ماهها وقت گذاشتم را گوش کنند چون درکش نمیکنند. این چیزها به سیاست مملکت ربط دارد، به مسئولان ربط دارد، نه من نه هیچ آهنگساز دیگرنمیتوانیم این اوضاع را درست کنیم و بگوییم سقفش رابیاوریم بالا بهتر میشود. بزرگترین رسانه در ایران تلویزیون ماست، ماداریم درمورد کل ایران صحبت میکنیم نه جمع خاصی ازآن، ما در صداوسیما نمیتوانیم ساز را نمایش دهیم یعنی در اول بسم الله هیچ! وقتی کسی نمیداند ساز چیست، موسیقی چیست، چه سبکهایی است چگونه انتظار داریم تشخیص بدهند موزیک خوب چطوراست موزیک بد چطور؟ درکشورهای دیگر با ساز آشنا میشوند، کلاس موسیقی دارند پس میتوانند تشخیص بدهند موزیک خوب چگونه است. بارها شده من روی یک موزیک کلی کار کردهام وبعد خواننده میگوید این کار بگیر نیست. هنرمندی که به سمت مردم و کار عوامانه برود بعد از یک مدت از بین میرود. هنرمند باید چیزی که در درونش وجود دارد را بیان کند. موسیقی بیان احساسات است، در خیلی از حوزههای هنرمثل نقاشی شاید خیلی چیزهارا نمیشود گفت اما در موسیقی میشود. وقتی موزیک برای توست مردم دوست دارند وبه سمتت میآیند چون خودت هستی و داری احساس خودت را بیان میکنی آنوقت میشود طرفدار، چون آن چیزی که تو میگویی را دوست دارند ولی وقتی تو بخواهی به سمت مردم بروی با هزاران یا میلیون ها نفر با سلیقههای مختلف و علاقههای مختلف روبهرو میشوی و نمیتوانی همه اینها را پشتیبانی کنی، برای همین وقتی هنرمند آمده سمت مردم که ببیند چه میخواهند به سمت موسیقی بازاری میرود و خودش قبر خودش را میکنند ضمن اینکه تهیه کنندهها در حوزه موسیقی متخصص نیستند وفقط برای بیزینس امدهاند و درک درستی از موسیقی و هنر ندارند.
اگر بخواهیم تحلیلی درمورد کارهای رضایزدانی داشته باشیم، سیدی دوم آلبوم سلول شخصی امضا رضایزدانی در خیلی از ترکهانیست، دلیل این کار چیست؟
رضا یزدانی در این سالها در سبک های مختلفی کار کرده و خواننده جسوری است. بعد از«ساعت فراموشی» آلبوم«خاطرات مبهم» را کار کرد که کاملا با آن متفاوت بود. خاطرات مبهم شاید محبوبترین آلبوم او بود، بهخاطر اینکه پاپتر و لایت شد و به خاطر همین محبوبتر شدهبود ولی بعد از آن در«ساعتها خوابند» دوباره رضا یزدانی راک میخواند، موزیکها و ترانهها همگی جدید بود. در سیدی اول ساعت فراموشی ترانهها سنگینتر بود و بهخاطر همین خیلیها دوست نداشتند، سیدی دوم یکجورهایی مکمل سیدی اول بود، برای اینکه بتواند همه قشری را در بربگیرد. هرچند قبول دارم بعضی کارها شاید جالب نبود، شاید برای آن آلبوم نبود.اگر کاری پاپ است باید پاپ درست وحسابی باشد مثل «رفت که رفت»، از لحاظ ترانه، ترانه پاپ بود، احساسی وعاشقانه ولی قشنگ، مردم هم خیلی این کار رادوست داشتند، بالاخره سعی کردیم در آلبوم جدید اشتباهی نباشد، و کاری باشه که فکر شده و مال رضا یزدانی باشد.
چند ترک درآلبوم بعدی رضا یزدانی بعنوان تنظیم کننده هستید؟
قراربود 7،8 تا باشد اما من بهخاطراینکه درگیر کاربودم، وقت نداشتم یکم کار را کمتر کردم و نزدیک 5یا6 ترک در این آلبوم دارم.
فضای این آلبوم چطور است و از قطعات راک و هارد راک مثل دیوونه و قوی سیاه در آین البوم هست؟
بله،بیشتر این آلبوم در فضای ساعتهاخوابند و ساعت فراموشی است اما کمی عاشقانهتر، کلمههای مخصوص رضایزدانی مثل کافه و سیگار و... در این آلبوم کمتر استفاده شدهاست. موزیک «رفت که رفت» برای این آلبوم نمونه خوبی است. اگر عاشقانهتر وپاپتراست و موزیک خوبی دارد. تقریبا میشود گفت که هم قشر پاپ را دربر میگیرد هم قشر راک را.
مسابقه ای که قرار بود بین نوازندگان موسیقی برگزار شود در چه وضعیتی است؟
قرارشد هرکس حدود 15ثانیه از نوازندگیش فیلم بگیرد، هر سازی فرق نمیکند و بعد از داوری هرکدام بهتربودند بالا بیایند و در مراحل بالاتر ویدیوهای کاملتری بفرستند.
فیلم من ناصرحجازی هستم موزیک متنش کامل با خودتان هست؟
هم موزیک متن هم تیتراژ به عهده خودم هست. قبلا شخص دیگری این مسئولیت را برعهده داشت که نتوانستهبود به نیازهای تهیهکننده و کارگردان پاسخ بدهد. موزیک متن کاملا متفاوتی دارد بهخاطر اینکه داستان فیلم کاملا متفاوت است، زیاد دیالوگ ندارد و چون ناصر حجازی آدم بزرگی بوده باید کار متفاوت باشد. من ناصرحجازی هستم 160دقیقه است و رضایزدانی هم تیتراژپایانی کار را میخواند.
ترک نوستالژی چطور شکل گرفت وچطور این همه کار متفاوت را کنار هم قراردادید؟
کار سخت و سنگینی بود، شما با 6،7 کار مختلف روبهروهستی، ریتمهای مختلف و حتی گامهای مختلف، هرکدام توی یک گام بودند و از این لحاظ کار سختی بود.سعی کردم بین سرعت و ملودی موزیکها را بگیرم که این کار انجام بشو د.در این کار ترجیع بندها یکی بود اما ترانه و ملودی جدید بود و از اول ساخته شده بود و با اینکه حدود 9دقیقه است خسته کننده نیست و مردم دوست داشتند.
از بین ترک های رضایزدانی خودتان کدام آهنگ رابرای اجرا در کنسرت بیشتر میپسندین؟
نمیشود گفت چون یکی دو تا نیست. «شک میکنم» را برای اجرا خیلی دوست دارم، کارهایی که خودم ساختهام و قطعه «رفت که رفت».
برنامه کنسرت در پیش دارید؟
از اواخر صفر شروع میشود، تاریخ دقیقش کاملا مشخص نیست اما فکر میکنم قبل از عید دو اجرا داشتهباشیم.در اکثر شهرستانها ازجمله اصفهان، شیراز، بندرعباس، ساری، رشت اجرا داریم.
نظرتون درمورد صفحه شخصی که هرهنرمند مثل خواننده،آهنگساز و ... در سایت رادیوپدیده دارد چیست؟
واقعا نیاز هست جایی باشد برای آهنگساز، همانطور که برای خواننده هست، خیلی خوب است که وقتی کسی آهنگی را گوش میکند بداند آهنگسازش کیست و چه کارهای دیگری از او وجود دارد، هرموقع با من مصاحبه میشود رزومه میخواهند میتوانم بگویم این سایت، این صفحه همه کارهای من هست. این کارها به موسیقی، نوازندهها و آهنگسازها کمک می کند و به نوعی فرهنگ سازی میشود که البته نیاز جامعه هم هست.
حرف آخر با مخاطبان این مصاحبه؟
دنبال موسیقی بروند و شنونده خوب و حرفهای باشند. از هر موسیقی با هر سطحی حمایت نکنند، موسیقیهایی هست که سرمایه دولتی پشتش نیست نیاز به حمایت مردم دارد.حداقل با خریدن سیدی اورجینال میتوانند از موسیقی حمایت کنند. بالاخره حتی دانلود اثر هم هزینهای دارد اگر هزار تومان بگذارند روی آن پولی که هزینه دانلود غیرقانونی میشود و سیدی اورجینال آن را بخرند به نظرم چیزی از آنها کم نمیشود. باید از من آهنگساز، من خواننده حمایت بشود تا کار بهتری ارائه بدهیم. کشور ما 80 میلیون نفر جمعیت دارد ولی وقتی سیدی معروفترین خواننده ما منتشر میشود 100هزار نسخه از آن به فروش میرسد، این فاجعه است. در کشور آمریکا یک سیدی فقط 7،8 میلیون نسخه درکشور خودشان به فروش میرسد، درکشورما حداقل باید 3میلیون فروخته شود، هرچند خیلی از موزیکها کشش ندارند، همچین اثری اگر 20هزارتا هم بفروشد واقعا زیاد است، درآمد از آلبوم واقعا کم است. درآمد بزرگترین خواننده از راه کنسرت در سال بیشتر از یک و نیم میلیارد نیست، پول خوبی است اما اگر یک خواننده پول بیشتری داشته باشد میتواند با آهنگسازها و نوازندههای بهتری کار کند.
مصاحبه: سید حسین احمدی