امیر تاجیک چند سالی از عرصه دور بود، اما فراموش نشد. این موهبت بزرگی است برای یک آرتیست موسیقی؛ آن هم در شرایطی که هر روز خوانندگان جدیدی وارد عرصه می شوند.
به گزارش رادیوپدیده به نقل از موسیقی ما، بسیاری از هم نسلان او امروز فید شده اند اما تاجیک با چند تک آهنگ بازگشت بسیار خوبی داشته است؛ فراتر از انتظارات تحلیل گران بازار موسیقی. من فکر می کنم این مساله، بیش از همه، به زمان شناسی، توانایی های بالا و در عین لطافت و ویژگی های یگانه و تکنیکی برمی گردد که در صدای او هست. او می گوید فصل جدید فعالیت هایش را با کمک برادرش امید و با یک برنامه ریزی مدون و هدفدار آغاز کرده است. به مناسبت انتشار چند تک آهنگ و کلیپ از امیر تاجیک با او از امروز، دیروز و فردا گفتیم.
*سه سال پیش، پس از حدود ده سال با آلبومی به نام «زندگی» به بازار موسیقی پاپ برگشتید. اما این سوال وجود دارد که چه میشود یک خواننده که فعالیت هایش این قدرموفق است، ناگهان یک فاصله ده ساله بین انتشار آلبومهایش ایجاد میشود؟
من دقیقا در دوران اوج فعالیت هایم، موسیقی را کنار گذاشتم. ساخت آلبوم «شیطان» ذهن من را درگیر کرده بود. با برادرم «امید» مشورت کردم و به او گفتم میخواهم یک آلبوم موضوعی در رابطه با انسان کامل عرضه کنم که در آن عناصر اصلی انسان، شیطان و خاک وجود داشته باشد. ما این مجموعه را با تحقیق و همکاری ترانهسراهایی نظیر «علیرضا حسینی لرگانی» شروع کردیم. این آلبوم ما را به مسیر دیگری برد و اغراق نیست اگر بگویم این آلبوم نقطه عطفی در زندگی من بود و مرا به سویی بس جذاب هدایت کرد و راهی پرمعنا و حقیقتی شگرف دروجودمان روشن کرد؛ شناخت جوهره وجود، کالبد دورنی و ارتباط انسان با عالم هستی و نهایتا برگشت به سوی ابدیت. داستانش طولانی است و من خیلی خلاصه این 8 سال را برایتان گفتم. تازه رسیدیم به نقطه، سرخط.
*ولی نهایتا آلبوم شیطان هم منتشر نشد.
مسائل زیادی برایمان پیش آمد و کم لطفی های بسیاری هم دیدیم اما خوشحالم که با نگاهی جدبد و متفاوت فعالیت هایمان را شروع کردیم. شاید باید این تحول صورت می گرفت. خدا هم راه را به ما نشان داد. کار را آغاز کردیم و با همکاری دوست عزیزم آقای نیکفر، تک آهنگ هایی منتشر کریدم که خوش بختانه با اقبال خوبی رو به رو شدند.
*در آن دوره که میگویید به نقطه سر خط رسیدم، با خود نگفتید که حالا در این بازار شلوغ که کلی چهره جدید هم وارد بازار شده، چه کار کنم؟
زمانی که آمدم با علی لرگانی و امید تاجیک به عنوان هسته مرکزی گروه، جلسه گذاشتم و گفتم که بازار موسیقی امروز چه کار میکند؟ مثلا پخش مویرگی آمده بود و من هیچ اطلاعی از آن نداشتم.پیش ترها در لالهزار با آقای «ترابی» کار میکردیم و اغلب فعالان آن بخش کنار رفته بودند. من هیچ ارتباطی با بچههای لالهزار نداشتم و نمیدانستم چه کاری باید انجام دهم. در همین اثنا ترانههای آلبوم «زندگی» را با همراهی علی لرگانی جمع کردیم. آلبوم زندگی را همراه امید تاجیک و در حالی که آن منگی و گیجی همراه ما بود جمع کردیم. آلبوم جمع شد و زمان پخش با شرکتهای پخش آشنا نبودیم. دوست داشتم پخش با ما همکاری کنند اما کملطفی کردند و آلبوم ما را پخش نکردند. رقبایی هم طبیعتا هستند که دوست ندارند کارها موفق انجام شود. این مسائل در روزهای آغاز موسیقی پاپ بعد از انقلاب چندان وجود نداشت و آن زمان ما خالصانهتر کار میکردیم. تعداد خوانندهها هم بالا رفته بود و مراکز زیادی تاسیس شده بودند که تغذیه میشدند و ما در این بازار، گمشده و غریب بودیم. به کمک دوستان عزیزم محمدرضا نیکفر، علیرضا آذر و میلاد بابایی و همراهی امید چند تک قطعه منتشر کردم و از طریق همان قطعات دیده شدیم و مردم به کارهای گذشته فلاشبک زدند و تازه آلبوم زندگی شنیده شد. در حال حاضر هم یکی از قطعات این مجموعه تیتراژ برنامه «دید در شب» با اجرای «رضا رشیدپور» است. به واسطه کارهای جدید من در فضای مدرن، ده قطعه آلبوم زندگی هم شنیده شد.
*شما در این تک قطعات پس از آلبوم زندگی، فضای کار را خیلی عوض کردید.
من یک مقدار به این قبیل کارها راضی نبودم و همیشه دوست داشتم که به سبک جدی قدیمی خودمان کار کنم. برادر من هم با چنین ارکستراسیونی موافق نبودند. اما مجبور بودیم با کارهایی که مردم و جوانان به آنها نگاه میکنند، خودمان را مطابق با زمان ترمیم کنیم. جوانان کارهای ترنس و ریتمیک دوست داشتند و من هم همان فضا را انتخاب کردم اما در زمینه شعر به «علیرضا آذر» روی آوردم. علیرضا آذر عزیز نگاه متفاوتی دارد. مثلا در کار «دنیای دیگه» میگوید:«بیا دست از سر دیروز بردار/جهان آبستن فردای دیگه است/به آب و دونهها دلخوش نباشیم/که بعد از این قفس دنیای دیگه است.» نگاهش را می پسندم و به نگاه من خیلی نزدیک است. به واسطه همین تک قطعات، آلبوم زندگی در فضای مجازی شنیده شد و مردم با آن آشنا شدند.
فصل جدید با توجه به خواست جوانان
* این روزها که خبرهای شما را دنبال میکنم روی عبارت فصل جدید تاکید ویژهای دارید و گویا قصد دارید به صورت جدی با یک نگاه به روز و برای مخاطبان کم سنتر فعالیت کنید. زیرا مخاطبان قدیمی شما هرکدام ده یا دوازده سال بزرگتر شدهاند. یعنی اگر بیست ساله بودند الان سی سال را رد کردهاند و الان کمی هم آن مخاطبان از مارکت فاصله گرفتهاند و مارکت کنونی ما را مخاطبان پانزده تا نهایتا سی ساله تشکیل میدهند. شما در فصل جدید فعالیتهای خود به این مخاطبان کم سن هم نظر داشتید؟
فرهنگ جامعه در دوره اخیر با ورود فضای مجازی متحول شد و ما هم در همین برهه قرار گرفتیم و باید تحول در خودمان ایجاد کنیم. اگر بخواهیم بمانیم و فقط روی گذشته تاکید داشته باشیم، فکر نمیکنم با جریانی که میرود، همسو باشیم. پس باید افکار و نوآوریها و ساختههایمان را نسبت به تحولات جامعه جلو ببریم.
*البته این تغییرات با حفظ استایل خودتان بوده است؟
قطعا همین طور بوده که در حال حاضر جوانان با ما ارتباط دارند. یعنی از مخاطبان تا آهنگسازانی که اکنون با آنها در ارتباط هستم از جوانان هستند.
*اغلب چهرههایی که این روزها با آنها کار میکنید، جوان هستند؟
دوستان جوان برای من کارهای خود را ارسال میکنند و این نشان میدهد که جوانان به سمت ما آمدهاند. پس هدفی که ما داشتیم درست بوده است. اینکه در خیابان یک جوان من را میشناسد یا فردی میگوید که من طرفدارت بودم و اکنون پسرم آهنگهایت را میخواند، نشان میدهد که من هدف و تحول بازار را درک کردهام. فقط کار کردن در این بازار یک مقدار سخت است و تعداد خواننده بالا رفته است. این تعداد خواننده زیاد باعث میشود که مخاطب دچار سردرگمی شود اما مخاطبان میتوانند تشخیص دهند که چه کسی خوب و چه کسی معمولی است. فکر میکنم اینگونه که جلو رفتهایم موفق بودهایم. جالب است که فارسی زبانان خارج از کشور هم روی این مساله تاکید دارند و کار ما فقط در داخل کشور شنیده نمیشود. درخواستهای کنسرتی از خارج کشور داریم که این مساله تا چند سال قبل نبود. زیرا ما فعالیتی در فضای مجازی نداشتیم.
*پس فضای مجازی علاوه بر مشکلاتش، نکات خوبی هم داشته است.
فضای مجازی خوبیهای زیادی دارد و خبر در آن به سرعت منتشر میشود. اما اتفاقات زیرپوستی هم دارد. آرام آرام، احساسات و عواطف میرود و آدمها به شکل ماشینی تبدیل میشوند. ما نباید بگذاریم که ماشینی بشویم.
من و زیر آسمان شهر
*خوانندههای خوبی همزمان با شما در آن سالها کار خود را آغاز کردند ولی رفته رفته از عرصه موسیقی کنار رفتند و مردم دیگر به سراغشان نمیروند. الان هم اگر کاری منتشر کنند در همان فضای قدیمی است و با جامعه پیش نیامدند. اما این اتفاق برای شما رخ نداد و همه هنوز امیر تاجیک را به خاطر دارند و فکر میکنم نقطه برجسته این در یادها ماندن به «زیر آسمان شهر» باز میگردد که به یک خاطره جمعی بدل شده است. حتی سایت «موسیقی ما» هم این کار را به عنوان یکی از صد قطعه برتر پس از انقلاب معرفی کرد. ابتدا فکر میکردید که این کار در آن اشل شنیده و موفق شود؟ دلیل سوال من این است که آن قطعه تیتراژ یک سریال طنز بود و مردم چنین سریالهایی را صرفا برای سرگرمی نگاه میکنند. اما شما یک شعر جدی را خیلی پرقدرت و البته با احساس بالا آن را خواندید.
چند آیتم میتواند در این موفقیت تاثیرگذار باشد. اولین مورد زمان و شرایط آن دوره است. زمان بسیار خوب بود و بستر موسیقی در جامعه وجود داشت. زیر آسمان شهر یکی از اولین سریالهای دارای تیتراژ بود. من و امید تاجیک آهنگی را که «مهدی غفوریان» عزیز ساخته بود، با یک اکسنت پیانو شروع کردیم و اورتور آهنگ را برداشتیم. موسیقی با اکسنت «آدما» شروع میشد و انصافا استاد «محمدعلی شیرازی» هم در ترانه کار، روی نکته زیبایی دست گذاشت که حس و حال مردم بود. سریال در زمان و شرایط خوب پخش شد و پربیننده بود و من با وجود اینکه سریال طنز بود، یک کار جدی خواندم. یک کنتراست ایجاد شد و همین مساله بهانهای بود تا مردم بیشتر به موسیقی و ترانه توجه کنند که چه نکاتی در آن مطرح میشود. موسیقی جدی و پراحساسی بود که از عواطف انسانی صحبت میکرد و در عین حال برای یک سریال طنز هم ساخته شده بود و تضادش با موضوع سریال باعث هایلایتشدن آن قطعه شد. زیر آسمان شهر تا امروز زنده است ناگفته نماند که نوع خواندن و صدا هم خیلی مهم است دوستانی که کار میکنند باید بدانند که چگونه حس را انتقال دهند. انتقال حس یکی از کارهای سخت خواننده است زیرا باید کلام را درک و سپس به آواز تبدیل کند و این آواز را انتقال دهد.
*پس شعر را باید زندگی کند؟ میشود شعر را حس نکنید و برای اولینبار در استودیو از روی آن بخوانید؟ اینگونه اجرای شعر، مورد پذیرش مردم خواهد بود؟
من هیچ وقت ماکت را گوش نمیکنم ولی یک استعداد در من وجود دارد. آن هم این است که در لحظهای که شعر را دریافت میکنم آن شعر را درک می کنم و در من ته نشین می شود. انگار آن شعر را صدها بار شنیدهام و این فکر می کنم یک استعداد درونی است. بعضیها هم هستند که باید شعر را بارها بخوانند. من ادبیات را دوست دارم و با این فضا به خوبی ارتباط برقرار میکنم. متوجه میشوم که شاعر روی چه حسی این شعر را نوشته و از خواننده چه انتظاری داشته است. همان طور که آقای محمدعلی شیرازی به من گفت همان حسی که میخواستم و نوشتم را خواندی. من حس را درک میکنم و این به فطرت خودم بازمیگردد. در لحظه کوتاه با شعر ارتباط بسیار شدید برقرار میکنم. یک مرتبه کار را به صورت ماکت از ابتدا تا انتها میخوانم و دفعه دوم بدون ادیت تا پایان میخوانم.
*این بدون کات خواندن چیزی است که خیلی از خوانندههای امروز ندارند.
شاید، اما جوانان خیلی خوبی وارد عرصه شدهاند. قرار نیست بگوییم که همیشه ما باید در بازار موسیقی کار کنیم. این فضا باز است اما فقط باید به این مساله هم توجه کنیم که این حضور، مسئولیت دارد. ما اگر قرار باشد برای دل خودمان بخوانیم، یک مسئولیت دیگر داریم. اگر قرار است که در سطح کلان مطرح شویم، گویش و بیان و طرز پوشش و تفکر ما نسبت به جامعه باید دارای شأن باشد. من به مساله احترام به مخاطب خیلی اهمیت قائلم و مخاطبانم را از صمیم وجود دوست دارم. برای دل خودم نمیخوانم و به همین دلیل با مخاطب خودم زندگی میکنم و شاید همذاتپنداری بین من و مخاطب باعث شده که تا امروز در ذهنها بمانیم.
تیتراژ، خواجه امیری، سیروان و چاوشی
*برگردیم به بحث تیتراژ.این تیتراژ جزو اولین کارهایی بود که هیت یا حتی مگاهیت شد.
پخش زیرآسمان شهر از سال 78 با شعر «نه دیگه این دلا دل نیست» آغاز شد. پس از ده شب، پخش آن ممنوع شد، چون شعر را نپسندیدند. تا اوایل سال 79 سریال بدون تیتراژ باکلام پخش میشود. مهدی غفوریان گفت که ما میخواهیم حتما برای شعر سریال مجوز بگیریم اما به این شعر مجوز نمیدهند. من با آقای محمدعلی شیرازی صحبت کردم و روی این آهنگ شعر آدما را قرار دادند و مجوز گرفت. از سال 79 تا 80 تیتراژ سریال با همین قطعه آدما پخش شد.
*این شروعی برای تیتراژهای دیگر شد.
پس از کار ما تیتراژ سریال «خط قرمز» پخش شد.
*این کار تا آن اندازه هیت نشد.
البته من پس از زیر آسمان شهر، تیتراژ سریال «دختران» را با شعر:«اگه تلخ و اگه شیرین/اگه شاد و اگه غمگین» خواندم که کار بسیار خوبی بود. منتهی زیر آسمان شهر به جهت نوع فیلمنامه و سریال، بیشتر در ذهن مخاطبان برجسته شد و خود تیتراژ هم واقعا حرف خوبی داشت.
*بعد از شما عرصه تیتراژ محل ورود چهره های دیگری نظیر «احسان خواجهامیری شد که از این طریق خیلی رشد کردند.او جزو خوانندههای موفق نسل بعد از شما است.
«احسان خواجهامیری» عزیز مثل پدرشان که برای همه خاطره دارند، موفق عمل کرده است. خودش هم صدای بسیار خوبی دارد و موزیسین است. در کار خودش موفق است و تا امروز در سبک خودش یعنی پاپ – سنتی به خوبی جلو آمده و شعرهای خوبی هم انتخاب میکند.
*پس از احسان خواجهامیری چهرههایی نظیر «سیروان خسروی» هم با «ساختمان پزشکان» که اتفاقا یک سریال طنز بود، بیشتر مطرح شدند. البته ترانه و آهنگ آن هم فضای متفاوتی نسبت به کارهای سیروان داشت. سیروان هم جزو کسانی است که امروز مردم آثارش را میپسندند و یک نسل هم پس از احسان است. در واقع شما متعلق به نسل اول خوانندگان موفق تیتراژها هستید، احسان خواجه امیری نسل دوم و سیروان هم نسل سوم. شما درباره کارهای او چه نظری دارید؟
موسیقی دارای چند سبک است و هر کسی در سبک خودش مطرح شده است. احسان خواجهامیری یا سیروان خسروی چون کار خودشان را درست انجام داده اند، موفق بوده اند. نگاه مردم اهمیت زیادی دارد و چون انتخابشان این هنرمندان بوده، کاملا به حق انتخاب شدهاند. هر کدام از این عزیزان در سبک خودشان موفق بودهاند. من پاپ – کلاسیک می خوانم، احسان سبک پاپ – سنتی را دارد و دوستان دیگر هم در فضاهای دیگر کار میکنند. در کل به نظر من هنرمند باید دارای ویژگیهای غنی باشد تا بتواند مخاطب را شناسایی کند و روانشناسی داشته باشد تا بتواند در جایگاه خودش بماند.
*آخرین تیتراژ خیلی موفقی هم که داشتیم در همین سریال «شهرزاد» است که «محسن چاوشی» آن را اجرا کرد. این سریال را دیده اید؟ قطعه«کجایی» را که خیلی هم هیت شد، شنیده اید؟
من فقط آهنگ آن را شنیدهام. واقعا به نظر من صدای محسن چاوشی ویژگیهایی دارد که میتواند تاثیرگذار باشد. صدای ایشان رنگ خاصی دارد و خودش هم هنرمند باهوشی است و ترانههای خوبی انتخاب میکند. من خودم یکی از کسانی هستم که صدایش را دوست دارم.
*جالب است زیرا برخی همنسلهای شما خیلی صدای محسن چاوشی را دوست ندارند.
از نظر عمومی صدای محسن چاوشی دارای ویژگیهایی است که میتواند شنونده را تحت تاثیر قرار دهد. سوز صدا و نوع بیان کلامش اهمیت دارد و بچه خوش ذوق و خوش فکری است و انصافا ملودیهایی را میخواند که با صدایش همخوانی دارد. در ژانر خودش بسیار موفق است.
*تا کنون با ایشان برخوردی داشتهاید؟
«ایمان قیاسی» یک بار با من تماس گرفت و گفت که من در کنار محسن چاوشی هستم و گوشی را به ایشان داد. ایشان هم ابتدا بخشی از زیر آسمان شهر را خواند و گفت که این آهنگ واقعا من را تحت تاثیر قرار داد. او گفت که این قطعه بیتاثیر در زندگی من نبود و خاطره قشنگی بود. درباره ترانه با همدیگر بحث کردیم. کلا نگاه زیبایی داشتند. دوست داشتیم کاری را به صورت مشترک منتشر کنیم اما باید ببینیم که شرایط چگونه میشود. اما من صدای محسن چاوشی را به عنوان یک صدای خاص قلمداد میکنم که بدون تعارف توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند. ویژگیهای ترانههای ایشان و نوع ملودیهای پرحسی که میسازد، توانسته برایش موفقیت ایجاد کند.
*در این دور جدید فعالیتهایتان قصد حضور مجدد در عرصه تیتراژ را ندارید؟
سوژه سریال و اینکه چه هدفی را دنبال میکند، برای من بسیار مهم است. عوامل کار و طبقهبندی الف و ب و ج سریال هم برای من بسیار اهمیت دارد. نگاه کارگردان و تهیهکننده مهم است که دوست داشته باشند یک صدا شبیه صدای من که تصویر و موسیقی فیلم را میشناسد، این کار را انجام دهد. اگر اشتباه نکنم، شما تجربه بازیگری هم دارید. من موسیقی فیلم «هشتمین روز» را ساختم و خواندم و در همان فیلم هم با آقای «ایرج نوذری» بازی کردم. متاسفانه آن فیلم میتوانست پایان خوبی داشته باشد اما کمبود بودجه روی روند کار تاثیر منفی گذاشت. باز هم اگر این روزها سریالی به من پیشنهاد شود، به سریال نگاه میکنم. زیرا صرفا خواندن یک تیتراژ برای من مهم نیست. دوست دارم ببینم که سریال چه روندی را دنبال میکند و چه هدفی دارد. این فضای تیتراژخوانی در حال حاضر یک بازار شده و همین مساله به موسیقی لطمه میزند.
خوانندگان تنور و نسل بابک بیات
*شما در دوره خودتان خوانندههای هم نسلی با صداهای مردانه و حجم بالا داشتید. ناگهان از یک سالی به بعد شرایط عوض شد. شما چقدر نقش «بابک بیات» را در زندهشدن آن نوع موسیقی در آن سالها میدانید؟ و اینکه خودتان هم با ایشان کاری انجام دادید؟
فقط خواننده های تنور میتوانستند از پس ملودیهای زنده یاد استاد بابک بیات بربیاید و هر کسی نمیتوانست آن ملودیها را بخواند. نیاز به خواننده قدرتمندی بود که بتوانند پستی و بلندیهای ملودی را حس کنند و غیر از این اگر بود موفقیتی در همکاری خواننده با ایشان حاصل نمیشد. زیرا ملودیها سرضربی و ارکستر بزرگ زهی در کار وجود داشت و اگر صدای ضعیف روی این کار قوی می نشست، آن حس لازم منتقل نمیشد.
*شما چند کار با بابک بیات ضبط کردید؟
من دو کار با آقای بیات دارم. یکی از آنها را اگر خدا بخواهد در حال صحبت هستیم که منتشر کنیم. من به صورت مستقیم با آقای بیات کار نکردم اما دو کار داریم که پس انجام کارهای لازم، روانه بازار خواهند شد. من سال 80 با مرحوم «ایرج قادری» آشنا شدیم و در یک برنامه میخواندم که اجرای من مورد پسند ایشان واقع شد و ارتباط دوستی مان همان جا شکل گرفت و حتی رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آقای قادری فیلمی به نام «سام و نرگس» ساختند و قرار شد که من روی آن بخوانم. من آن کار را خواندم و ماکت را ارائه کردم و بنا به دلایلی آن کار انجام نشد. قرار بر این شد که آقای قادری فیلمی به نام «چشمان سیاه» را بسازند که من در آن بازی کنم و آهنگی از آقای بیات بخوانم و آقای شایسته و «هدایت فیلم» هم تهیهکننده کار بودند. شبانه به منزل آقای بیات رفتیم و من آهنگی به نام «عاشقانه» با شعر زیبای «اهورا ایمان» عزیز را به صورت ماکت خواندم تا مجوزهای لازم فیلم و تیتراژ اخذ شود. این موضوع باقی ماند و قرارداد آقای بیات با هدایت فیلم هم تداوم پیدا نکرد و ایشان در همان ایام بیمار شدند. کسالت داشتند و به کانادا رفتند و یکی دو سال نبودند. در همان یکی دو سال تحولات زیادی بر فضای موسیقی حاکم شد و همین مساله باعث شد، کمتر آقای بیات را ببینیم. یک روز از کانادا با من تماس گرفتند و گفتند بابت آهنگی که برای تو ساختم اینجا صحبت کردم و امکانات وجود دارد و میتوانی در خارج از ایران کنسرت برگزار کنی. اما در ادامه متاسفانه به رحمت خدا رفتند و جریانات همین طور باقی ماند. مکاتباتی با «باربد بیات» و همسر ایشان داشتم اما یکی از خوانندههای آن ور آب هم این کار را خوانده است. ایشان در هنگام اجرا، کلا اثر را تغییر دادند و یکی دو پرده هم پایین آوردند. کاری که من خواندم به صورت کلاسیک و ارکسترال بود. اگر خدا بخواهد این کار را منتشر خواهیم کرد.
* شما جزو شاگردان مستقیم آقای بیات نبودید.
از طریق آقای قادری ارتباط ما با آقای بیات شکل گرفت. با آقای بیات روابط دوستانهای داشتیم و ایشان هنرمند بسیار وارستهای بودند. خودشان منحصر به فرد بودند و با هرکسی که کار میکنند دوست داشتند با آن فرد زندگی کنند و عواطف همدیگر را درک کنند. با من هم این اتفاق رخ داد.
رکورددار اجراهای زنده
*راستی، در آن دوره موفق، معروف بود که تعداد اجراهایتان در حال رکورد زدن است.
تیتراژ سریال زیر آسمان شهر از سال 80 تا 82 با صدای من پخش میشد و ارتباط من با آقای ایرج قادری هم به واسطه همان کار شکل گرفت و ایشان پیشنهاد اجرای تیتراژ فیلم خود را به من دادند. تیتراژ فیلمهای «علفهای هرز» و «مانی و ندا» را هم خواندم که آهنگساز مانی و ندا آقای «فردین خلعتبری» بودند. من در آن دوره به واسطه قطعه «یه مسجد» هم پرکار شده بودم و برای اجراهای بسیار زیادی دعوت می شدم.
*زیر آسمان شهر یک زبان خودمانی و عمومی داشت. «یه مسجد» هم یک کار مناسبتی بود اما هیت شد.
تنها کاری بود که توانست جایگاه نگه دارد. از آن زمان تا امروز توانستیم خودمان را حفظ کنیم و این حفظ تا امروز نشان میدهد که من حواسم به کارم بوده است. من سرود ورزش را هم در سال 2006 خواندم و دوره پرکاری داشتم. از سوی دیگر بهترین نوازندههای ایران که الان اغلب آنها خواننده شدهاند با ما شروع کردهاند و در ارکستر ما بودند.
*علاوه بر اجراهای ارگانی و سازمانی، کنسرت هم برگزار کردید؟
بله، بسیار زیاد. به خاطر دارم در اولین کنسرت من آقای «فریدون شهبازیان» و جمع دیگری از بزرگان موسیقی حضور داشتند. بچههای ارکستر سمفونیک خودشان بلیت کنسرت من را خریدند و برنامه را تماشا کردند چون میگفتند که امیر تاجیک سکشن بادی چیده است. من برای اولین بار شش ساز بادی را در قالب یک آنسامبل روی استیج آوردم. آقای «فیروز ویسانلو» یکی از بهترین نوازندههای گیتار هستند که در آن دوره در ارکستر ما حضور داشتند. کارهای زیادی را در آن زمان خواندم اما هیچگاه قالب شخصیت من عوض نشد. مردم ایران احساسی هستند و اگر حس کنند که تو جدای از مردم هستی و مغرور هستی، هیچ گاه به تو نگاه نمیکنند. زیرا دوست دارند مثل خودشان باشید و من صمیمیت خودم را تا امروز حفظ کردهام. بزرگترین کنسرتهای ایران را با سیزده هزار و پانزده هزار نفر جمعیت برگزار کردیم. در کاشان کنسرت بزرگ داشتم یا بزرگترین سالن نمایشگاه بینالمللی تبریز را من گرفتم و در هر شب شش هزار نفر جمعیت آمد. مجموعا در سه روز هجده هزار نفر از کنسرت من دیدن کردند و اگر سالن ظرفیت بیشتری داشت، واقعا مخاطبان بیشتری میآمدند. آن زمان در رشت نهایتا 4000 نفر در یک سالن گنجایش وجود داشت اما من هر شب 4500 مخاطب در سالن داشتم.
*یک کنسرت معروف روی آب هم داشتید.
برای اولین بار پس از چهار سال ممنوعیت برگزاری کنسرت در استان «مازندران»، با کنسرت ساحلی پاپ آمدم و اجرای هتل آریان را برگزار کردم. در ادامه کنسرتهای نارنجستان و محمودآباد برگزار کردم. من آن زمان از هر نوازنده سه نفر داشتم و در حقیقت سه ارکستر در کنار من برای اجراهای تهران و شهرستان حضور داشتند.
*شنیدهام در چند وقت اخیر هم اجراهای زیادی داشتید. با وجود اینکه چند سال کم کار بودید، برای خود من این مساله جالب است.
تهیهکننده من آقای «مهرداد جهانتاب» و مدیر برنامهها هم آقای «مجید فلاحپور» هستند. تیم اجرایی خودم که با دوستان همکاری میکنند یک مجموعه بزرگ هستند. به صورت تمرینی با یک گروه ارکستر دوازده نفره مشغول کار هستیم و از بین این دوستان ارکستر را انتخاب خواهیم کرد. طرح کنسرت ما و پارتیتورها متفاوت خواهد بود و اگر خدا بخواهد اواخر خرداد کنسرت تهران را خواهیم داشت.
*قبل از آن برنامهای برای انتشار آلبوم یا سینگل داریم؟
کلیپی از یکی از قطعات من که در فضای مجازی شنونده زیادی داشت تهیه شده است. تیزر این کلیپ هم از طریق سایت شما در اختیار مخاطبان قرار گرفت و به زودی منتشر خواهد شد. اگر خدا بخواهد میخواهیم کنسرت «تایید کن» را برگزار کنیم که امید داریم برنامه موفقی باشد.
من و برادرم امید
*نقش برادرتان امید تاجیک در این فصل جدید فعالیتهایتان چیست؟
اگر من امروز فعالیت میکنم به واسطه حضور امید است. او کارهای من را ضبط و تنظیم و مستر میکند. از آهنگسازی تا رهبری ارکستر همه کارها بر دوش امید است.
*امید از چه زمانی به گروه شما وارد شده است؟
من و امید از آلبوم زیر آسمان شهر با همدیگر همکاری داریم و او آهنگساز گروه بود. نوازنده کیبورد و پیانو بود و آهنگهای خوبی را برای من ساخته و تنظیم کرده است. رهبری و تنظیم ارکستر هم توسط او انجام خواهد شد.
*دو کار را هم که با شما خواندند.
قطعه تایید کن و بارون را با هم خواندیم. در چند قطعه آلبوم زندگی هم به صورت کُر خواندند.
*خودش میخواهد به صورت جدا کار کند؟
یک آلبوم بسیار شنیدنی دارد که شامل قطعاتی است که قدیمی نمیشود. او هر زمان که تصمیم بگیرد این آلبوم را منتشر کند میتواند تاثیرگذار باشد.
سوالات شخصی تر
*در بخش آخر گفتگو میخواهم چند سوال متفاوت از شما بپرسم. اولی این است چرا نام خانوادگی شما تاجیک است؟ فامیل تاجیک از کجا آمده؟
ما در ورامین و شهریار نام خانوادگی تاجیک داریم. تاجیک به معنای قوم فارس و پارس است و این را که منشا آن تاجیکستان باشد، دقیقا نمیدانم. میگویند که شجره ما به سمت شیراز و قبلتر از آن به تاجیکستان باز میگردد. این قوم در دو طرف تهران ساکن شدند و ما اکنون نام خانوادگی تاجیک را در شهریار و ورامین داریم. ما اصالتا شهریاری هستیم.
*رشته تحصیلی شما هم ظاهرا طراحی صنعتی بوده است.
من مهندسی طراحی صنعتی در دانشگاه انقلاب اسلامی لویزان خواندهام و بورسیه بودم. ما هنرستانی و بورسیه بودیم. بورسیه را به دانش آموزانی از هنرستان میدادند که معدل بالای 16 داشته باشند. اگر نمره بالای 16 داشتیم که میتوانستیم در صنایع هوایی فعالیت کنیم. معدل 14 تا 16 برای بورسیه صنایع هلیکوپترسازی بود. دارندگان معدل 12 تا 14 هم در صنایع خودروسازی وزارت دفاع میتوانستند حضور پیدا کنند. من معدل بالای 16 داشتم و در صنایع هواپیمایی بورسیه دادند. اگر غیر از رشتههای فنی و مهندسی در دانشگاه قبول میشدیم، بورسیه تعلق نمیگرفت. من در رشته گرافیک قبول شدم و جزو نفرات اول هم بودم. اما چون شامل بورسیه نمیشد، رشته طراحی صنعتی خواندم. ده سال در بخش مهندسی قطعات پرواز صنایع هواپیمایی کار کردم و از ساختههای ما الان در سپاه تولید میشود. اولین موتور جتی که در ایران تولید شد، بچههای مهندسی قطعات پرواز صنایع هواپیمایی کار کردند و محفظه احتراق آن را من طراحی کردم.
*زمانی که وارد خوانندگی شدید این کار را کنار گذاشتید؟
من از سال 69 تا 79 در صنایع هواپیمایی بودم. آقای «اکبر ترکان» رییس وزارت دفاع بودند و پس از ایشان آقای «علی شمخانی» آمدند و من لوح تقدیر بهترین طراح هواپیما را دریافت کردم. در همان زمان و اواخر بورسیه با آهنگ زیر آسمان شهر معروف شدم و ناچار بودم بین خوانندگی و صنایع هوایی یک کار را انتخاب کردم. آن قدر به من برنامه پیشنهاد شد که نمیرسیدم در اداره حضور پیدا کنم. مدیر اداره ما آن زمان گفت که چرا همیشه خسته هستی؟ به او گفتم که خواننده هستم و این آهنگ زیر آسمان شهر که از رادیو و تلویزیون پخش میشود با صدای من است. پس از اتمام تعهد ده ساله با صنایع هوایی تسویه حساب کردم. آقای شمخانی یک بار در برنامهای من را دید و گفت که صنایع هوایی را رها کردی؟ به من گفت که چرا با این همه استعداد آن بخش را رها کردی؟ از آن شغل خارج شدم و دوستان قدیم ما هنوز در صنایع هواپیمایی هستند.
*در شروع صحبتها به دورهای که به مسائل عرفانی رفتید اشاره کردید. در زمینه یوگا هم فعالیت داشتید؟
من یوگا کار نکردم. اما عرفان به معنای راه بین انسان و خدای خودش است و معنای توحید دارد. توحید یعنی اینکه ما بیثمر اینجا نیستیم و از یک جایی توسط یک خالق دانا، ساخته و پرداخته شدهایم. اگر ما در کره زمین هستیم باید به درون خودمان و جوهره وجود توجه داشته باشیم و صحبت از برگشت است. شاعران بزرگ در این زمینه میگویند:«جان بسی کندی و اندر پردهای» و کره زمین یکی از این پردهها است. در ادامه میگویند:«لیک مردن اصل بود نابردهای/تا نمیری نیست این جان کندن تمام/بی کمال نردبان نایی به بام». همان طور که قرآن میگوید خداوند در شش روز عالم هستی را خلق کرد و داری هفت طبقه است و کره زمین پستترین نقطه است. این مسائل دارای حساب و کتاب است و من از بچگی به دنبال این موارد رفتم و خداوند هم گوشه چشمش را به ما نشان داد. خداوند نگاه قشنگی به من کرد و من هم گرفتم. در این هشت سال کار نکردم اما خوشحال هستم که توانستم خودم را پیدا کنم.
*چه برنامههایی از امروز برای آینده دارید؟
اصل برنامه ما برگزاری کنسرت است. پیش از کنسرت خردادماه باید یک سری کارها را ارائه کنیم. برنامهریزی دقیق نسبت به زمان و فصل و ماه انجام دادهایم. کلیپ قطعه تو هم تایید کن را منتشر خواهیم کرد و یک کلیپ دیگر هم خواهیم داشت که به زودی ساخته میشود. دو کلیپ در این مدت منتشر خواهیم کرد و چند تک قطعه به مجموعه آثار ما اضافه میشود. اکنون هم به دنبال انتخاب ارکستر هستیم و با بچههای خوبی در ارتباط هستیم که به زودی به گروه ما اضافه خواهند شد.
*راستی، نظرتان درباره جشن سالانه موسیقی ما که دوره سومش برگزار شد، چیست؟
همیشه دغدغه ام این بود که اهالی موسیقی کنار هم باشند و در خوشحالی هم شریک باشند. خوشحالم که موسیقی ما به عنوان بخش خصوصی این فرصت را مهیا کرد. خودم به دلیل مسافرت نتوانستم در این جشن شرکت کنم اما قطعا در سالهای بعد کنار بقیه همکارانم در جشن موسیقی ما خواهم بود. در پایان از هنردوستانی عزیز که همیشه لطف داشتند و من را فراموش نکردند، ممنونم. آدرس سایت ما در این مصاحبه درج خواهد شد و پل ارتباطی ما با مخاطبان است. ایمیل ما هم موجود است و علاقهمندان میتوانند کارهای خود را ارسال کنند. فقط کارهایی را ارسال کنند که دارای تفکر باشد. من وقت میگذارم و کارهای مختلف را گوش میکنم اما اغلب دارای یک خط ملودی ساده است و برای ما مناسب نیست. دوستان کارها را به ایمیل برادرم امید به آدرس omidtajikmusic@yahoo.com ارسال کنند. لطفا آثاری بفرستند که از نظر خودشان در جایگاه مناسبی هست که بتوان روی آهنگسازی و تنظیم آن کار کرد.