صحبت درباره آلبومی که با پخش نامناسب و ضعیف، لقب «قربانی» را در بازار کنونی موسیقی کشور از آن خود کرده، سخت و تا حدی خطرناک است.
آلبوم های زیادی در سالهای گذشته قربانی «پخش» ای ها و سیستم نه چندان حرفه ای ارائه آثار موسیقی در کشور شدهاند که از آن جمله میتوان به آلبوم چهره هایی چون حمید حامی، مهدی یغمایی، علیرضا قرائیمنش، مسعود امامی و... اشاره کرد. آلبومهای محترم که در چرخه پخش آثار موسیقی به شدت ضربه خوردند و درباره برخی از این خواننده ها کار به بی انگیزگی مفرط و حتی نا امیدی رسید و تدارم این روند و نبود نظارت کلی در این حوزه از موسیقی، که قطعا بخش تاثیرگذار و مهمی می تواند باشد، باعث شده در سالهای کنونی شاهد اتفاقات مشابه زیادی باشیم که در مواردی حسرت و نگرانی زیادی را به سمت جامعه موسیقی متصاعد کرده است.
آلبوم «آبی» با صدای گرشا رضایی در ماه های گذشته در حالی روانه بازار موسیقی کشور شد که علیرغم تبلیغات قبل از انتشار آلبوم، توزیع و ارائه این اثر به طرز نامناسبی شکل گرفت و حتی یک پوستر در سطح شهر برای آن نصب نشد. پخش مویرگی آن به شکل عجیبی ضعیف و خارج از عرف بازار بود و همین شرایط باعث شد این خواننده در مراسم رونمایی آلبومش به شدت نسبت به مسئولین شرکت پخش آلبوم واکنش نشان دهد و سخنان تندی را در حضور خبرنگاران بر زبان آورد.
حالا پس از مدت زمان کوتاهی، گرشا رضایی و مرتضی دلیری (تهیه کننده آلبوم) در میزگردی مفصل درباره این اثر، اهداف آینده و تمام پروسه تولید این آلبوم و نوع ارائه آن سخن گفته اند که متن حاضر، گزارش کامل این میزگرد را در بر میگیرد.
* از اینجا شروع کنیم که آلبوم «آبی» بالاخره منتشر شدو با اتفاقات و حواشیای که رو به رو شد، بهنظر میرسد توانسته کار خودش را بکند و علیرغم پخش ضعیف و بد، مخاطبش را پیدا کرده است. در شرایط فعلی نکتهای هست که اگر به عقب برگردیم آنرا مدنظر قراربدهی و تصمیم بهتری درباره این آلبوم بگیری؟
گرشا: اگر به عقب برگردیم... حتما همیشه همینگونه است و وقتی یک کاری را انجام میدهم فردای آن روز که آن کار را گوش میدهم میگویم ایکاش این کار را میکردم. یعنی هرگز و هیچوقت از کار خودم راضی نشدهام و تاحالا نگفتهام که کارم اوکی و خوب است. راجع به منیج و مدیریت قطعات و ساختمان آلبوم مسائل مختلفی دخیل بود. شاید بگویم مثلا ۵۰درصد مسائل بیرونی در آن دخیل بود ولی با این حال تقریبا از کلیت ماجرا راضی هستم. اگر به عقب برمیگشتم شاید سعی میکردم با اندکی تغییرات آن را انجام دهم.
* تغییرات محتوایی یا تغییرات ساختاری؟
گرشا: بیشتر سعی میکردم در محتوا «حرف گوش نکنتر» باشم تا اینکه سعی کنم دیگران را راضی کنم. بیشتر سعی میکردم خودم را راضی کنم و از این به بعد هم همین کار را خواهم کرد. سعی میکنم خودم را راضی کنم که حتما نتیجه و خروجی بهتری خواهد داشت. *اصولا همیشه فضا همینگونه بوده است و تجربه نشان داده است که هنرمندان مولف هر وقت حرف دلشان را بیشتر گوش کردهاند توانستهاند واکنشهای مثبت تری را بگیرند واین جمله تو تصدیق و صحه گذاشتن به این ادغای همه این سالهای موسیقی پاپ بعد از انقلاب است. گرشا: بله صددرصد موافقم. یک جاهایی شما ناگزیر مجبور هستید به دلیل شرایط و فشارها، کارهایی را انجام دهید که بعدا بگویید ایکاش آن را انجام نمیدادید. ولی باز هم گذشته از تمام این مسائل همیشه در فوتبال، سینما و موسقی اهرمهایی که قدرتمند هستند و میتوانند برای شما تعیین تکلیف کنند این کار را میکنند و شما واقعا ناگزیر به یکسری اظهارنظرهای غیر حرفهای تن میدهید. این مدت نه اینکه کاملا اعتماد به نفس و تصمیم گیری را از دست داده باشم ولی جاهایی مجبور هستید که با دیگران غیر حرفهای تعامل کنید. ولی بعدها این کار را نخواهم کرد. با تمام این تفاسیر از مجوعهای که تولید شد و تقریبا صفر تا صد آن را خودم تولید کردم دفاع میکنم و از آن راضی هستم. من معمولا کاری را که میسازم تا چند ماه نمیتوانم گوش بدهم و بدم میاید که به آن گوش دهم ولی میدانم وقتی یک سال بعد آن را گوش دهم راضی هستم.
* چرا؟ این اتفاق برای چه میافتد؟ یعنی حساسیت و وسواس تو باعث میشود ریزه کاریهای کارت را ببینی و اعصابت خورد شود؟
گرشا: نه. دلیل اصلی ماجرا این است: ترانه میآید، ملودی را میسازم و تنظیم میکنم، نوازندگی میکنم و بعد میکس و مستر میکنم وتمام این پروسهها باعث میشود که شما بدت بیاید. شاید شما این قطعه را در این مسیر صدها بار گوش کنید و این واقعا آزاردهنده میشود. به اضافه اینکه در مرحله آخر و فاینال کردن کار بیشتر یک کار مهندسی است و این کار مهندسی سخت و فرسایشی است. بخاطر همین معمولا وقتی کاری را تولید میکنم تا ماهها میلی به شنیدن آن کار ندارم.
* یک مقدار درمورد مارکت صحبت کنیم. شاید در بازار موسیقی ایران فاکتورها والمانهایی که یک اثر میآید و شنیده میشود، قابل مقایسه با هیچ جای دنیا نباشد. یعنی یکسری قوانین و عرفی در بازار موسیقی داخلی رواج پیدا کرده است که شرایط و اتفاقات مختلف باعث میشود یک خواننده کشف شود و مورد توجه قرار بگیرد. این شرایط و عرف و روندی که وجود دارد به نظر تو چه ضعفها و قوتهایی دارد و چه پیشنهادهایی را برای بهتر شدن آن داری؟
گرشا: من فکر میکنم موسیقی ما به لحاظ ساختاری فوق العاده پیشرفت کرده است.
* پیشرفت؟
گرشا: به لحاظ ساختاری. بچههای موزیسین امروز و هم کیشان من، نوازندههای فوق العادهای هستند. یعنی ما امروزه در ایران نوازنده در سطح بین المللی کم نداریم. کیفیت خروجی موزیکها بسیار نزدیک به کیفیت بین المللی است. خیلی از دوستان تنظیم کنندهٔ من برای تنظیم کردن پیشنهادهای خارجی دارند و درواقع اگر مارکت ما به لحاظ دولتی به مارکت بین المللی نزدیک میشد مطمئن باشید اتفاقات بین المللی زیادی برای موسیقی این مملکت میافتاد. موزیسینهای فوق العاده، نوازندههای فوق العاده، خروجیهای باکیفیت خیلی خوب؛ یک ایراد بزرگ به نظر من است و آن وجه کمی افتضاح تولید است. یعنی انقدر تولید زیاد است و مهم نیست محتوای آن چیست. یک دوستی به من میگفت قدیمها خیلی خوب بود، کلا ده خواننده بود و مردم تکلیف خود را میدانستند. من میگویم الان هم همینگونه است و اگر دقیق نگاه کنید امروز هم بیش از ده، بیست خواننده حرفهای و تمام عیار وجود ندارد و این حقیقت ماجراست. باقی کسانی که هستند حرفهای نیستند. امروزه تکنولوژی به زیاد شدن موسیقی کمک کرده است. من معتقدم اگر رشد کمی موسیقی کمتر بشود کارهای فوق العاده خوبی که ارائه میشود بهتر دیده میشوند. من یک سایت موسیقی را باز میکنم و میبینم یک کار فوق العاده خوب با همه استانداردهای بین المللی کنار بیست تا کار غیر حرفهای است. شما فکر میکنید آیا مخاطب توان و حوصله تشخیص این کارها را از هم دارد؟
* خواننده باید چکار کند که کارش بین آن ده کار بهتر شنیده شود؟ من خودم جوابی برای این سوال ندارم. هرچقدر هم بخواهی در شبکههای اجتماعی فعال باشی فضا به جایی رفته است که حتی کارخوبها هم دیده نمیشود تا جایی که این میتواند بحران موسیقی داخلی باشد.
گرشا: در مراسم رونمایی آلبوم هم همین را عرض کردم. ما با این مشکل مواجه هستیم ولی معنی این نیست که جاهای دیگر دنیا این مشکل را ندارند. تمام کشورهای دنیا سالهاست که با پیدا شدن پدیده مونواستودیو که لپ تاب و نرم افزار موسیقی که خداروشکر در ایران همه آنها کرک است و اورجینال نیست و با هزار تومن میتوان هزار نرم افزار خرید. هزار نرم افزاری که هرکدام دو تا سه هزار دلار قیمت آن است. عرض کردم یک کشوری مثل کشور آرژانتین که به ظاهر کشور آزاد و بیبند و باری است قانونی برای تولید موسیقی گذاشت و آن را ممنوع کرد. باز هم عقیده بنده این است که به همه کسانی که در همه سطوح کار تولید میکنند احترام میگذارم و حتما همه زحمت کشیدهاند ولی یادمان هست زمانی که ما دهه شصتیها بچه بودیم در تمام کوچههای ایران بچهها مشغول فوتبال بازی کردن بودند و فوتبالیستهای خوبی هم در آن دوران بودند. ولی ما یازده نفر ملی پوش داشتیم. حالا شما تصور کنید که همه فوتبالیستهای کوچه و خیابان به تیم ملی بیایند؛ این اتفاق دقیقا در موسیقی ما افتاده است. یعنی تمام فوتبالیستهای پابرهنه کوچه و خیابان در تیم ملی موسیقی کشور میآیند.
* الان هم که دقیقا فوتبالیستها در حوزه موسیقی میآیند!
گرشا: دقیقا. حالا چه اتفاقی میافتد. آن وقت چه کسی هست که تفاوت علی کریمی و اصغر آقا که توپ دولایه میکند و فوتبال بازی میکند را بفهمد؟ چندین هزار فوتبالیست وسط زمین آمدهاند، آن وقت دیگر برای علی دایی هم رمقی نمیماند و فرصتی برای نمایش دادن خودش ندارد. از نظر بنده حقیر به عنوان درد و دل یک موزیسین یک راهکار این است که از خود بنده هم شروع بشود. از یک دریچه دولتی و جایی که زور و قانون باشد بگویند از همین دریچه کار بدهید و ممیزی بشود و کارشناسی بشود و بدانیم بلاخره ملی پوشهای ما چه کسانی هستند.
* به نظرت درمورد موسیقی زیرزمینی این امکان پذیر است و میتوان آن را در چارت قانونی آورد؟ به نظر من که امکان ناپذیر است. این چیزی که میگویی در سالهای دور برقرار بود و کسی جرات انتشار کار بدون مجوز را نداشت. ولی ماجرا هرگز قابل کنترل نبود و اتفاقا ولع بیشتری را سمت مخاطب برای شنیدن آثار غیرمجاز بوجود آورد.
دلیری: الان هم چنین اتفاقی میافتد. در مرکز موسیقی از دو سه هفته پیش روند مجوز را عوض کردهاند. قبلا به گونهای بود که شعر مجوز را میگرفت و بعد به شورای موسیقی میرفت و شورای موسیقی مجوز میداد. الان به این صورت است که شورای موسیقی به صورت تخصصی روی نوازندگی، تنظیم، خوانندگی و همه اینها نظر میدهد. یعنی فرم عوض شده است. برای موسیقی دو اتفاق افتاده است. یکی همین موضوع شورای موسیقی و یکی هم از پارسال که برای تک آهنگها وزارت ارشاد بدون اینکه شرکتی برای تک آهنگ مجوز بگیرد و برای خواننده هزینه بر باشد، به تک آهنگها مجوز میدهد. پس بنابراین موسیقی زیرزمینی هم میتواند موسیقی خوبی بشود که مجوز بگیرد و مسائل دست و پاگیر هم برداشته شده است.
* واقعا؟ این موضوع و این قوانین جدید از چه زمانی اتفاق افتاده؟
دلیری: این روند دو سه هفته است که اجرایی شده است و یک فرم به فرمهای موسیقی اضافه شده است. قبلا یک ماکت به مرکز موسیقی میبردند و برای آن ماکت مجوز میگرفتند. الان اینگونه نیست و باید کار نهایی شود و روی تنظیم و نوازندگی و خوانندگی آن، مرکز موسیقی یک فرم جدیدی میدهد که درمورد هرکدام از اینها تک تک نظر داده میشود. مشکل ما فرمها و دستورالعملها نیست و مشکل ما ما مسائل اجرایی است. اگر همین اتفاقی که اخیرا انجام میشود درست اتفاق بیفتد و همه مسائل رعایت شود فکر میکنم اتفاق خوبی بیفتد.
* به نظر شما لجام گسیختگی موسیقی با این کارها و تفکرات قابل کنترل است؟ من واقعا خیلی کار سختی میبینم که بخواهند این فضا را درست کنند. به حدی همه چیز از استانداردها رد شده است که کار سختی به نظر میرسد.
دلیری: بله واقعا کار سختی است ولی همین که به تک آهنگ مجوز میدهند یعنی دیگر لزومی ندارد که خواننده حتما یک آلبوم آماده کند و لزومی ندارد که حتما پشت خواننده یک شرکت باشد که بتوتند مجوز بگیرد. این پروسه هم کوتاه شده است و هم هزینه کمتری برای خواننده دارد وبنابراین دولت میتواند آن را کمی جدیتر کند و جلوی این لجام گسیختگی را بگیرد.
* اصولا ممیزی در موسیقی، (منظور از موسیقی پکیج محتوایی یک اثر)، این روند را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا تاثیری در تغییر سلیقه مخاطب میتواند داشته باشد؟ اینکه شما یک چیزی را با صلاحدید یک شورایی که یک سری از آنها را قبول دارید و یکسری را قبول ندارید و بیایند و روی موسیقی شما اعمال نظر کنند و سطح و نگاه خاصی را به جامعه تزریق کنند و سطح سلیقه و جریان فکری مخاطب را همراستا با جریان سیستم حاکم بر مملکت کنند. این روند را چقدر در سالهای گذشته تاثیرگذار میدانید؟ آیا توانستهاند به طرز فکر مخاطب موسیقی جهت دهی خاصی را داده باشند؟
گرشا: من احساس میکنم صورت این مسئله مطرح شده، کاملا درست است و منطقی است. اما شکل انجام شدن آن هرگز خوب نبوده است و این نتیجه دلیلی بر خوب انجام نشدن ماجراست. من یک سوالی از شما میکنم. آیا میشود وزارت بهداشت و کسی که مسئول سر زدن به رستورانهای ماست، تمام رستورانها را بگذارد خودشان غذا بپذند و هیچ نظارتی بر آنها نداشته باشد؟ درعرض یک هفته همه مردم مسموم میشوند. میخواهم بگویم وقتی قانون نباشد نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که من آشپز، من آهنگساز، من فیلمساز در نبود قانون هرکاری دلم میخواهد بکنیم. دو نفر باوجدان و باسواد، صدنفر، بقیه چی... همینجا به هر شکل میگویند اگر از بهداشت آمدند و به ما گیر دادند فلان کار را میکنیم و تمییز باشیم. در موسیقی هم همینگونه است و باید قانون وجود داشته باشد. مگر میشود همه چیز را در اختیار خودشان گذاشت؟ بعضی از دوستان میگویند در کشورهای غربی اینگونه نیست و هرکس کار خودش را میکند و مردم میپسندند. اما مگر امکان آن هست؛ مگر همه مردم متخصص غذا و چیزهای دیگر هستند. مثلا اگر وزارت بهداشت نظارت نکند مردم که متخصص آمپول نیستند و ممکن است یک آمپول تاریخ گذشته استفاده کنند. منظور من این است که بازار آزاد موسیقی ما از بازار مولوی خیلی بدتر است. از نظر من راهکار آن دو مسئله است. اولا آنکه تمام استایلهای موسیقی به رسمیت شناخته شود. ما که در فیلمها و در گوشه و کنار رپ را میشنویم؛ باید بپذیریم رپ قسمتی از موسیقی در تمام دنیاست. چه موزیسینها خوششان بیاید و چه نیاید. مهم این است که مردم تمام دنیا با این موسیقی کنار آمدهاند. مردم ایران مخصوصا جوانان و نوجوانان با این موسیقی کنار آمدهاند و باید به رسمیت شناخته شود. اکنون عصر، عصر اینترنت است و اگر اراده کنیم همین الان در تلگرامم میتوانم کار بگذارم. باید درگاههای انتشار وسایل هنری باید قدرتمند و درواقع دولتی شوند و بر آنها نظارت شود.
* تاکید تو بر نظارت دولتی، تناقض بزرگی با طرز فکر اهالی موسیقی است. منظورت را از نظارت دولتی متوجه نمیشوم. یعنی اینکه یک مرجع داشته باشد؟
گرشا: بله منظورم همین است. منظور من از دولت، قانون است. یعنی یک قانونی باشد و شورایی تشکیل شود. وقتی چند کارشناس تراز اول مملکت بیایند از بحث سلیقه خارج میشود. باید با قدرت حکومتی و دولتی بیایند و قانونگذاری کنند و از این بحران خارج شویم.
* میخواهم هم بحث درمورد آلبوم باشد و هم درمورد فضای موسیقی کشور. اگر قرار باشد درمورد آلبوم «آبی» بگویی چند درصد و چه میزانی از فضای آلبوم، فضای شخصی تو بوده؟
گرشا: عمدتا همه آلبوم آبی فضای شخصی من بود و چیزی که من به هرشکل دوست داشتم در جایی انجام بدهم و به صرف زور و نظرهای بیرونیتا به حال امکانش مهیا نشده بود. ولی بعضی از قطعات به سلیقه و علاقه شخصی خودم نزدیکتر است و ضمن آنکه من همیشه دوست دارم موقعیتی فراهم بشود که به موسیقی محلی توجه شود. موسیقی سنتی ما در این چند سال رشد کرده است و من هنوز عقیده دارم که موسیقی محلی ما مظلوم واقع شده است. درصورتیکه به عقیده من بسیار قدرتمندتر و ثروتمندتر و ایرانیتر از موسیقی سنتی ماست. موسیقی سنتی ایرانی مثل موسیقی کلاسیک هر کشوری دستخوش تغییرات بین المللی میشود. در آخرین جشن موسیقی ما، استاد محمدرضا درویشی گفتند این چیزی که شما میزنید موسیقی سنتی ایرانی نیست. یقینا همین است و چیز بدی هم نیست، موسیقی کلاسیک هر کشوری در طی زمان دچار تغییراتی میشود اما موسیقی و لباس و زبان محلی تاحدود بسیار زیادی دست نخورده است.
* یعنی دوست داشتی در آلبومت وارد این فضاها بشوی و نتوانستی؟
گرشا: چرا در دو قطعه توانستم و وارد این فضاها شدم ولی دوست دارم در آینده بیشتر وارد این فضاها بشوم و با المانهای موسیقی مدرن، موسیقی محلی ایرانی را تلفیق کنم.
* در آلبوم به کدام تراکها بیشتر دلبستگی شخصی داشتی و کدام کارها بیشتر به دنیای شخصی تو نزدیک بودند و حس دیگری به آنها داشتی؟
گرشا: تراک «ما» و «کمانچه» را خیلی دوست دارم. برای آنکه خودم اصالتا لر هستم و موسیقی کمانچه، موسیقی لری است و بسیار به آن علاقه دارم. به این دلیل این تراک را دوست داشتم. تراکی هم بود که وقتی دلم گرفته بود ساخته شد و آلبوم که منتشر شد، خیلی مورد اقبال مردم قرار گرفت. من هنوز هم که هنوز است این تراک را خیلی دوست دارم. معمولا قطعاتی که خیلی روی آن فکر نمیکنم و جوششی هستند هم، احساس بهتری روی آن دارم و هم مردم آن را بیشتر دوست دارند.
* سوالی میپرسم که دوست دارم بعدا آقای دلیری هم به آن جواب بدهد. سه دلیل به من بگو که چرا آلبوم آبی را دوست داری؟
گرشا: اولین دلیل آن است که اولین اثر من به عنوان خواننده است و من تاکنون اثر رسمی نداشتهام. دوم اینکه به خودم بسیار افتخار میکنم که در این آلبوم هیچ وامی از موسیقیهای غیرایرانی نگرفتهام. یعنی تمام فضاهای من با دلیل توجیه موسیقی ایرانی دارد. چون چیزی که این روزها خیلی من را عذاب میدهد و سرگردان میکند تاثیر نود درصدی موسیقی کشورهای همسایه و در یک کلمه دزدی است و آن را یک فاجعه میدانم. یکی از دوستان من کانادا زندگی میکند و میگوید کاناداییها میگویند موسیقی شما عربی وترکی است و مگر با هم فرقی میکند؟ واقعا هم راست میگویند و ما کپیهای درجه پنجم ترکیهای و درجه ده یونانی و درجه پانزده عربی را کپی میکنم. و دلیل سوم که آلبوم آبی را دوست دارم آن است که...
* در این آلبوم چیز شخصیای نیست؟ دغدغه شخصی که توانسته باشی در یکی از آثار به آن بپردازی و بخاطر آن به شدت دلبستگی داشته باشی؟
گرشا: تمام دغدغه زندگی من موسیقی است و همه این آلبوم دغدغه من است. اما فکر میکنم چیزی که در دنیا برای من بزرگترین است، عشق من به مادرم است و در آلبوم قطعهای را به مادرم تقدیم کردم.
* آقای دلیری هم به این سوال جواب بدهد لطفا.
دلیری: اولین دلیل آن است که از زمانی که با گرشا آشنا شدم صدای گرشا را دوست داشتم. دومین دلیل آن است که گرشا یک سری تواناییهایی دارد که این تواناییها نه صددصد ولی بخشی از تواناییهایش را در این آلبوم نشان داده و این برای من خیلی مهم است که گرشا در جاهایی بتواند خودش باشد. گرشایی که بلد نبود کمانچه بزند این ضعف را در مدت کوتاهی توانست یاد بگیرد و بعد هم در دو قطعه توانست یک کمانچه لری و یکی کمانچه مرسوم ایرانی بزند. دلیل سوم اینکه من از ابتدا با آلبوم آبی یک زندگی دوباره شروع کردم. با گرشا از لحظه اول بودیم و گرشا در کار آدم خودخواهی نبود. بعضی جاها که من تخصصی نداشتم از گرشا یاد میگرفتم و در جاهای دیگر هم گرشا به حرف من گوش میکرد و در کار تغییراتی را میداد.
* آیا شما آدم سنت گرایی هستید؟ بسیاری از تهیه کنندگان موسیقی که در سن شما هستند با تفکرات سنت گرایانه و یا برعکس «بازاری»، سعی در اعمال نفوذ در آلبوم هنرمندانشان میکنند.
دلیری: من قبل از اینکه در حوزه پاپ کار کنم در حوزه موسیقی سنتی کار کردهام و تهیه کننده آخرین اثر استاد همایون خرم که در قید حیات بودند، من بودم. صحبتی که بارها و بارها با استاد همایون خرم داشتم و این اجازه را از جانب ایشان گرفتم که بعضی از آثار ایشان را بصورت پاپ و مدرن اجرا کنیم و ما به این سمت رفته بودیم. حتی زمانی که من با شهرام شکوهی آلبوم اولش را شروع کردم یکبار قرار گذاشتیم شهرام شکوهی وحسین کاشانیان را خدمت استاد خرم بردم و جلوی استاد خرم اجرای خصوصی کردند و استاد برای این موضوع یکسری راهنماییهایی را هم کردند و فیلم آن موجود است. من اصلا آدم سنتی نیستم بلکه دوست دارم سنت را بشکنیم و از سنت به مدرنیته برسیم.
* سه دلیلی که آلبوم را دوست ندارید بفرمایید. کلا میشود کسی آلبوم خود را دوست نداشته باشد؟
گرشا: بله چرا نشود. یک دلیل را که نمیتوانم بگویم و مجبورم جایگزین کنم.
* یعنی واقعا آلبوم از دید خودت صده صد است؟
گرشا: نه. اینکه من خودم به جگرگوشه خودم ایراد بگیرم خیلی سخت است. واقعا نمیتوانم سه دلیل بگویم.
* خب یک دلیل بگو. یک نقص و انتقادی به خودت وارد کن که اگر زمان به عقب برگردد شاید این اتفاق در آلبوم نیفتد و این تراک را نمیگذاشتم در آلبوم باشد یا فضا را عوض میکردم یا این جمله را نمیگفتم.
گرشا: من از محتوای آلبوم راضی هستم و میتوانم بگویم کجا را میتوانستم بهتر کنم. ولی نمیتوانم بگویم از این قسمت بدم میآید و آن را عوض میکردم. اولا خیلی از انتشار این آلبوم نمیگذرد که سیاستم عوض شده باشد. دوما همیشه کار میتوانست بهتر باشد و ایکاش میشد طرح آلبوم بهتر بود.
* درباره معضل کاور و طراحی کاورهای تو که هیچ بحثی در ضعف مفرطاش نیست...
گرشا: با تمام احترام به زحمات آقای دلیری و تمام کمکهایی که ایشان از ابتدا در این راه به من کردهاند حقیقت ماجرا این است که من در تولید این اثر از صفر تا صد آن به شدت دست تنها بودهام. یعنی شما تصور کن که طراح کاور آلبوم من اولین تجربه زندگیش بود و من باید میگفتم که چه کار بکنم و نکن و این کار بهتر است. یعنی در کارهایی نظر دادم که مثل خواندن در آن حرفهای نبودم و این دست تنها بودن و اینکه کسی را نداشتم که بابت عکس به آن تکیه کنم و خیالم راحت باشد.
* بهترین و بدترین واکنشهایی که از آلبوم دیدهای چه بود؟
گرشا: تا اینجای ماجرا واکنش بدی برای آلبوم ندیدهام. از لحاظ موسیقیایی میگویم هیچ واکنش زنندهای بصورت حمله به آلبوم ندیدهام. انتقادات از آلبوم زیاد بوده است و خیلیها نظرات مختلفی دادهاند. مثلا چرا در خیلی قطعات خودت نبودی و ایکاش خودت بودی یا چرا این قطعه را در آلبوم نگذاشتهای یا این قطعه را گذاشتهای. ولی قبل از اینکه موزیسین و نوازنده و خواننده باشم خوشبختانه تمام کامنتهایی که بابت گرشا رضایی خواننده گرفتم خوب بود. حتی از دشمنان و کسانی که رابطه خوبی با آنها ندارم. تا اینجا واکنشهای مثبت زیادی دیدم. خب خیلی از موزیسینهای اطراف من شاید انتظارات بیشتری از من داشتند و بعضیها به من میگفتند انتظار بیشتری از من داشتند اما حقیقتا تک آهنگ یک ماجراست و بستن یک آلبوم ماجرای دیگریست.
* آقای دلیری شما درباره واکنشها بگویید.
دلیری: من اول جواب سوال قبل و دلایل دوست نداشتن آلبوم را بگویم. یکی از چیزهایی که من ناراحت شدم بحث کاوری بود که گرشا گفت. من تصور نمیکردم که این کاور نهایی شود و انتظارم این بود که دوستان نظر دیگری بدهند. این یکی از دلایل بود. یک دلیل دیگر اینکه انتقادی که خودم به آلبوم میکنم. گرشا میتوانست آلبوم تخصصی تری را ارائه بدهد. انقدر توانایی داشت که میتوانست تخصصیتر کار کند. بعضی قطعات در آلبوم نباشد وبه جای ان کاری بهتر باشد ولی بخاطر اینکه گرشا مجبور بود همه طیف مخاطبین را در نظر بگیرد و برای آنها کار کند مجبور بود کمی از خودش دور شود. بعضی از این قطعات، قطعات اصلی گرشا نبود. یک دلیل دیگر هم دارد و اینکه من در تولید آلبوم گرشا لطف داشت و من در جریان همه کارها بودم. ولی برای نهایی کردن آلبوم من از گرشا خواهش کرده بودم که یکی دو نفر از بین کسانی که اهل موسیقی هستند و شناخت خوبی از موسیقی دارند پیدا کند که درنهایت کار گرشا را بازبینی کنند. وقتی کسی همه کارها را بخواهد خودش انجام بدهد درست است که در آن تخصص دارد، ولی اگر قرار بود برای کس دیگری بخواهد آن را انجام دهد خیلی متفاوتتر میشد. یعنی گرشا خیلی بهتر میتوانست برای دیگران نظر بدهد تا برای خودش. صحبت من این بود یکی دو نفر که صاحب نظر هستند قبل از نهایی شدن کار در کنار گرشا قرار بگیرند و در بعضی از مسائل آلبوم را نظر بدهند. گرشا مختار بود که قبول بکند یا نکند. البته من از آلبوم ایراد نمیگیرم ولی بعضی چیزها میتوانست تغییر کند. یکی از مسائلی که به گرشا انتقاد میکنم آن است که یک نفره مسئولیت آلبوم را به دوش گرفت و تحمل کرد.
* این جمله را من خیلی شنیدهام. در جلسات مختلفی که همیشه داشته و داریم، برخی اهالی موسیقی هم به این نکته اذعان داشتند. طرز فکر و جریان فکری نگاه یک نفر قابل مشاهده است که این آلبوم، یک آلبوم یک نفره است و یک جریان فکری دارد که البته قابل احترام است و مولف بودن هنرمند را نشان میدهد. ولی همین مورد نقد سفت و سخت من به این آلبوم است.
دلیری: گرشا برای دیگران خیلی نظر داده است و نظرات مثبت و خوبی هم داده. بعضی دوستان آلبومهای خود را با کمک گرشا بستند و خیلی خوب هم بسته شده است ولی شاید یکی از دلایل این است که بعد از دوره سختی که گرشا داشت و جهت خود را عوض کرد، خسته شده بود ویکجورهایی میخواست آلبوم را زودتر ببندد و تمامش کند و من فکر میکنم اگر گرشا بخواهد همین آلبوم را ببندد چیزی حدود ۳۰-۴۰ درصد متفاوت است.
* درمورد واکنشهای خوب و بدی که خودتان دیدهاید میشود صحبت کنید.
دلیری: حقیقتش واکنش بد از کسی نشنیدهام. آلبوم با سلایق مختلف جور است و هرکس حداقل میتواند سه قطعه خوب از این آلبوم برای خودش انتخاب کند. ما انتظار نداریم که همه ۱۲ قطعه ما را مردم بپسندند ولی طیف زیادی از مخاطبین آلبوم را پسندیدهاند. برای آنکه آلبوم متنوع بوده و برای خیلی طیفها قابل پسند بوده است.
* یک نکته که هست معمولا آدمهایی که مثل شما دچار بحران مافیای موسیقی در کشور میشوند و در این حوزه اذیت میشوند، آنقدر این روند برایشان خسته کننده و نگران کننده و از همه مهمتر ناراحت کننده است که در دراز مدت به یک جور خستگی میرسند و باعث میشود در بلندمدت به سقوط و بیاعتمادی برسند و نتوانند بلند شوند. مثالهای زیادی در این موضوع میتوانم بزنم. حالا تو درمورد آینده فکر کن. آیا این اتفاق ناخوشایندی که برایت افتاد و باعث شد جغرافیای مخاطب کمتری نصیبت شود و اینکه خودت به تنهایی کارت را جلو ببری و شناسانده شوی، در درازمدت روی روند کاری تو اثر خواهد گذاشت؟
گرشا: قطعا نه. ببینید من شغل و زندگی و حرفهام همین است و تنها تخصصی که دارم. شما به من بگو هرکار دیگری بکنم، پنچری نمیتوانم بگیرم. من کارم این است و نمیتوانم بگویم فلانی خوشش نیامد و این کار را نکنم و مثلا بروم در بوتیک کار کنم یا سر ساختمان بروم. من کارم این است و حتما با وجود تمام این مشکلات و اینکه در شرایط سختی این مجموعه را جمع کردم و درحال حاضر که اینجا نشستهام از شریطی که در آن بودم دفاع میکنم و هرگز و هرگز ناامید نخواهم شد. دید من به موسیقی از نوجوانی دیدی بین المللی بوده است و قطعا کار میکنم و همه تلاشم را میکنم که در بازار موسیقی پاپ ایران جایگاه تثبیت شدهای پیدا کنم.
دلیری: گرشا نیامده بود که فقط آلبوم آبی را بدهد و با نظر مردم نظر خودش نسبت به کار و موسیقی کم رنگ یا پررنگ شود. چیزی که من از گرشا میبینم حداقل میتوانست ۱۰ سال پیش آلبوم بدهد که آلبوم خوبی هم باشد، همین الان فکر میکنم اگر آلبومهای گرشا را بخواهد جمع کند و سه آلبوم خوب از آن دربیاورد واقعا امکان پذیر است. همانگونه که میگوید کار دیگری بلد نیستم، موسیقی را خیلی خوب میشناسد و فقط این نیست که پاپ را بشناسند. موسیقی سنتی و محلی و دستگاهها را به خوبی میشناسد و چیزی نیست که من بخواهم بگویم و کاملا مشخص است. من با کارهایی که گرشا ۱۲ سال پیش انجام داد او را شناختم، نه با این کارهای جدید. هرکس کارهای گذشته گرشا را گوش بدهد میفهمد این کار را کسی انجام داده است که توانایی بالایی دارد. بنابراین گرشا هیچوقت نمیتواند عقب نشینی کند یا درجا بزند یا کار دیگری کند. گرشا محکوم است به اینکه جلو برود. یکی از چیزهایی که من درمورد گرشا خوشحال هستم پشتکار گرشا در همه زمینهها است. یعنی وقتی قرار شد آهنگ انگلیسی بخواند به بهترین شکل ممکن آن را میخواند و خوانده است وبابت آن مجوز گرفته است. اتفاقی که کار هرکسی نیست. این است که گرشا با پشتکارش موفق میشود و روزی جزو خوانندههای ماندگار ایران میشود.
* به عنوان صحبت پایانی درمورد کنسرت و آینده کاری شما و گرشا صحبت کنید.
گرشا: من طبق تجربهام یک سانس برای کنسرت آبی تیر خلاص است برای تثبیت آن. بعد از یک آلبوم یک سانس کنسرت موفق...
* این جملهات یعنی اینکه دقیقا ۵ سال گذشته موسیقی ایران را رصد کردهای.
گرشا: من از قدیم کارم این بوده است. قبل از این کاملا حواسم بوده است که چه خبر است. تمام سعی ما این است که برای نیمه اول سال آینده یک سانس کنسرت آبرومند و فوق العاده پرقدرت را داشته باشیم. من به عنوان موزیسین بیش از شش هفت ساز را میزنم و رهبر ارکستر بودم وخیلی ایده برای اجرای این آلبوم دارم وخیلی امیدوار هستم که شرایطش پیش بیاید و نیمه اول سال آینده این اتفاق بیفتد و کنسرت خوبی داشته باشیم.
دلیری: من هم همین امیدواری را دارم که در نیمه اول سال آینده کنسرت خوبی برای گرشا داشته باشیم.
منبع: موسیقی ما